به گزارش پارس ، به نقل ازفارس، موسی بن میمون احتمالاً در سال ۱۱۳۵ میلادی، در قرطبه آندلوس (کوردوبا در اسپانیای امروزی) زاده شد. وی پزشک، ستاره شناس، فیلسوف و دانشمند اسپانیایی یهودی بود که در سده های میانه در مراکش، آندلس و مصر زیست و افکار و آرای او در جهان غیریهودی نیز پراکنده شد.

قرن ابن میمون (قرن دوازدهم) یکی از دوران های آشفته تاریخ است و سه تن از بزرگ ترین جنگاوران در دامان این قرن پرورش یافتند. دو تن از آنها، صلاح الدین ایوبی و ریچارد شیردل، سربازان جنگ بودند.

* هجرت از قرطبه؛ آغاز سرگذشتی طوفانی

ابن میمون سیزده سال نداشت که خانواده اش از قرطبه رانده شد. این اخراج برای ابن میمون آغاز سرگذشتی طوفانی بود، زیرا او را ناگزیر کرد که سراسر عمرش را در جست وجوی پناهگاهی برای جسمش و مأمن آسایشی برای روحش باشد.

ابن میمون در طول سال هایی که با کشتی، شتر یا پیاده سرگشته و مسافر بود، به مطالعه کتاب تورات و مجموعه قوانین و تعلیمات یهودی و آراء فلاسفه یونان و همچنین ریاضیات و طب اشتغال داشت. این پناهنده روشنفکر در بیست و سه سالگی به تألیف دو کتاب در نجوم و منطق توفیق یافت. در شب های تنهایی که بر روی دریا سیر می کرد، عشق به ستارگان در درونش راه یافت و به مطالعه در احوالشان راغب شد و در حشر و نشر با مردم ملل مختلف نحوه کار مغز انسان را به خوبی دریافت.

*سیر و سفر ابن میمون در شهرها

ابن میمون در سال ۱۱۶۵ در شهر فاس پایتخت مراکش رحل اقامت افکند، ولی این توقف بسیار کوتاه بود. مأموران تحقیق در صدد برآمدند که او را به علت یهودی بودنش توقیف و محاکمه کنند، اما یکی از دوستان مسلمانش به کمک او شتافت و او را مطلع ساخت و او موفق شد در ظلمت شب پای برهنه بگریزد.

در این سفر گرفتار کشتی شکستگی شد و پس از یک ماه سختی و مشقت و فرار از طوفان ها و مخاطرات بار دیگر به فلسطین بازگشت. اما سرزمین مقدس اجدادی او براثر جنگ های صلیبی یکباره ویران شده و جز دهاتی پراکنده و خراب به جا نمانده بود پس به دنبال سرزمین دیگری رفت و بدین قصد سوار کشتی شد و راه مصر در پیش گرفت.

وی در شهر قاهره بالاخره به دوره گردی و سرگشتگی خویش پایان داد ولی هنوز مصائبش به آخر نرسیده بود. با توجه به حمایت هایی که برادرش داوود در حق او برای تحصیلش انجام داد پس از مرگ برادر، ابن میمون بسیار مصیب دیده شد و به طبابت پرداخت تا معاش روزانه خویش را تأمین کند.

*عدالت در اندیشه ابن میمون

فلسفه ابن میمون چراغی بود که رهروان وادی ظلمت جهل را به سوی مأمن صلح و آرامش راه می نمود و در حقیقت رهنمای سرگشتگان بود. خود او آخرین و بزرگ ترین تألیفش را « رهبر گم گشتگان» نام نهاده است. هدف او از این رهبری در دنیای مادی و معنوی تلفیق اصول اخلاقی پیغمبران بنی اسرائیل با اندیشه های فیلسوفان یونان بود. نظر پیغمبران بنی اسرائیل را که عدالت را برتر از همه چیز می شناختند، قبول کرد و مانند فلاسفه یونان اهمیت هماهنگی و تعادل را پذیرفت و اعلام کرد، عدالت در واقع همان هماهنگی و تعادل است. عادل کسی است که زندگیش هماهنگ باشد، یعنی حقوق او در جهت حقوق دیگران سیر کند. حیات نظیر یک سمفونی است و هرکس باید آهنگ خود را به دقت و شایستگی نه آرام و نه بلند، بنوازد. آنکه آهنگ خود را به خوبی می نوازد، هم عادل است و هم متعدل، و ما صاحب آن نیرو هستیم که فلاسفه یونان از آن به خویشتن داری و تسلط بر نفس تعبیر می کنند.

*ابن میمون ادراک انسان در باب جاویدانی و خدا را تلطیف می کند

در فلسفه ابن میمون حکمت یونان قدیم را به شیوه بیان عبری می یابیم. فلسفه او به ارسطو نزدیک است و از طرف دیگر با حکمت اشعیا، پیغمبر بنی اسرائیل و سنت پل قرابت دارد. در حقیقت این یهودی قرطبه ای و یهودی ترسوسی (سنت پل) به همان اصول اخلاقی معتقدند که در مسیحیت ایمان، امید و شفقت و اکرام نامیده شده است. ابن میمون می گوید: « پیش از هر چیز باید ایمان داشت و خالق را شناخت، اما نه خالقی که وجود جسمانی دارد و مانند ژوپیتر وجودی مافوق انسان توصیف شده است، بلکه خالقی که قدرت مطلق است جوهر عدل است و موجود هماهنگی، عقل خداوندی موجب خلق ما شد و خیر او ما را در پناه خود دارد. »

ابن میمون ادراک ما را در باب جاویدانی و عقیده ما را نسبت به خدا تهذیب و تلطیف می کند و می گوید: « منظور از جاویدانی آن نیست که آرزوها و تمنیات جسمانی خود را تحقق بخشیم، بلکه مقصود این است که وجود خویش را در وجدان و شعور جهانی، در هستی مطلق خداوند، محو کنیم. »

*مرد نیک همیشه به سوی بهشت صعود می کند

ابن میمون فیلسوفی گوشه گیر نیست بلکه مرد عمل است و معتقد است هرگاه نسبت به همنوع خود احساس همدردی نکنیم اعتقاد به خدا و امید به آینده ارزشی برای ما ندارد. زندگی خوب، فعال است و کوششی است برای وصول به بزرگواری و اصالت. این نوع زندگی از داشتن یک شوق و آرزوی منفی و غیرفعال مقامی والاتر دارد. « مرد نیک همیشه به سوی بهشت صعود می کند و در این راه از هشت پله طلایی نردبان شفقت بالا می رود. »

*سال های آخر عمر ابن میمون وقف بیماران شد

ابن میمون بیست سال آخر عمر را وقف رفع احتیاجات روحی و جسمی بیماران و مستمندان کرد و این دوره شاید پرکارترین دوره حیات او باشد. او طبیب، فیلسوف و عالم ربانی بود و به اشخاص بسیاری در سراسر جهان نامه های آرامش بخش می نوشت و غالباً کار یک هفته را در یک روز انجام می داد. « بیماران تا غروب آفتاب می آیند و می روند و حتی گاهی تا پاسی از شب گذشته در رفت و آمدند. با آنها صحبت می کنم در حالیکه از شدت خستگی دراز کشیده ام و وقتی که آخرین مریض، مطب را ترک می گوید به قدری خسته و کوفته ام که قادر به تکلم نیستم. »

ابن میمون زندگی خود را به شیوه ای که آغاز کرده بود بی سروصدا و دور از لاف و گزاف به آخر برد. محبت او نه تنها به یهودیان می رسید، بلکه مسیحی و مسلمان نیز از آن بهره می برد. مسیحیان و یهودیان معاصرش او را « طبیب و معلم انسانیت» می نامیدند. او طب را با دستورات اخلاقی وحدت بخشید و می گفت: « برای سلامت نفس سه عامل دست اندرکارند؛ روش معتدل، ورزش کافی و رفتاری بردبارانه نسبت به امور دینی» .