مرتضی احمدی:
خاطره احمدی از افطار سالهای پیش از انقلاب
صدای ماندگار دوبله ایران در جدیدترین مصاحبه خود به مواردی از جمله خاطره زمان افطار و سحر سالهای پیش از انقلاب، خاطره انگیز ترین کارهای سینمایی و تلویزیونی و ماجرای سفر به آمریکا و دعوا با فرزندش اشاره کرده است.
به گزارش پارس به نقل از باشگاه خبرنگاران-" مرتضی احمدی" متولد ۱۰ آبان ۱۳۰۳ در تهران است او برای تحصیل ابتدا به مکتب و سپس به دبستان منوچهری در میدان گمرنگ رفت و بعد از آن به دبیرستان" شرف" و دبیرستان" روشن" رفت.
احمدی برای اولین بار به سبک بیات تهران در پیش پرده ها آواز خواند و نیز به خاطر آن برای کار به رادیو تهران دعوت شد.
" مرتضی احمدی" جزء یکی از ماندگارترین صداهای دوبله ایران است که در مجموعه" پینوکیو" به جای" روباه مکار" صدا پیشگی کرده است.
به بهانه فرار رسیدن ماه مبارک رمضان پای گپ و گفتی با این هنرمند برجسته کشورمان نشستیم که بخشی از آن را در زیر می خوانید؛
*استاد" احمدی" قشنگ ترین خاطره شما در ماه مبارک رمضان چیست؟
قشنگ ترین خاطره من به زمانی که افطار می شد، برمی گردد که در سه نقطه تهران توپ شلیک می کردند. در میدان" حر" ، " میدان" توپ خانه" و نیز نیروی هوایی در آن زمان بلندگو رادیو تلویزیون نبود. مردم در این مکانها افطار می کردند ولی باز هم مردم در هر کوچه ای اذان می گفتند.
من هم اذان می گفتم و نیز در سحر گاه ها هم به مناجات می پرداختم در آن زمان هر کسی صدا خوبی داشت پدر و مادر او به فرزندش می گفت که برو اذان و مناجات بخوان در هنگام سحر هم وقتی سه توپ شلیک می کردند یعنی دیگر باید سفره را جمع می کردیم و همه اینها برای ما خاطره شد.
هیچ خانه ای در آن زمان رادیو نداشت و ساعت های دو زنگی به عنوان ساعت های ماه رمضان بود که همه خانه ها آن را داشتند و به هر صورت یک عده ای مامور بودند که مردم را خبردار کنند.
*استاد" احمدی" متولد چه سالی هستید و در کجا به دنیا آمدید؟
متولد ۱۳۰۳ هستم در جنوبی ترین نقطه تهران در راه آهن متولد شدم. در همان جا در خاک های جنوب تهران بزرگ شدم و یک دنیا خاطره خوب برایم باقی ماند.
*حاضر هستید جای دیگری زندگی کنید؟
هر بار که پیش پسرم به کشور آمریکا رفتم با او دعوایم شد و او می خواست که بیشتر بمانم وای من می گفتم فقط سه ماه در آخر ۲ ماه در آمریکا می ماندم و روی یک کاغذ ۶۰ روز را خط می کشیدم و لحظه شماری می کردم که به ایران برگردم.
خیلی به من سخت می گذشت من متعلق به این خاک و مرز و بوم هستم هیچ کجای دنیا چنین مردم با عاطفه و با محبتی مثل ایران ندارد.
ایران جان من است
*ایران را در یک خط خلاصله کنید؟
ایران نگوئید، بگویید جان من.
روزانه یک ساعت قرآن می خواندم
*اولین کار هنری شما چه زمانی شروع شد؟
مادر من صدای خوبی داشت. من خانواده مذهبی داشتم و زمانی که ایشان بچه ها را روی پاهایش تکان می داد آواز می خواند و من هم همان ها را تکرار می کردم بعد به مکتب رفتم و از آنجا به دبستان و زمانی که با بچه ها بازی می کردم برای آنها هم می خواندم.
در آن زمان روزانه یک ساعت قرائت قرآن داشتم و مثل یک قاری قرآن را می خواندم و اذان هم می گفتم. به هر صورت کم کم به سمت و سوی تئاتر رفتم و چیزی حدود ۷۰ سال از فعالیت هنری من می گذرد و از من قدیمی تر در صدا و سیما وجود ندارد.
مگر ما از ارشاد چه چیزی می خواستیم
*از چه کسی یا چیزی گله مند هستید؟
بله، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. وزارتخانه هوای ما را ندارد، مگر من چه توقعی دارم؟ من اگر توقعی داشته باشم از صدا و سیما که سالها عمر خود را برای آن گذاشتم، دارم ولی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می پرسم که چرا جلوی چاپ کتاب های من را می گیرند؟
کتاب های من در خارج از کشور به چاپ رسیده ولی در کشور خودم جلوی تجدید چاپ کتاب هایم را می گیرند. ارشاد باید خانه من باشد تنها پیش پرده خان این کشور هستم و همه ضرب المثل ها را جمع آوری کرده ام و ارشاد به جای اینکه حمایت کند جلوی چاپ آنها را می گیرد.
من از آنها پولی نمی خواهم اگر شما یک متر زمین به نام من پیدا کردید حق دارید اگر چیزی هم داشتم به نوه ها و بچه هایم داده ام. اگر از روز اول آنها را به تلویزیون داده بودم کتابهایم را چاپ می کرد.
*فقط مردم را دارم
*تنها چیزی که برای شما مانده وقتی که یک نگاهی به پشت سر خود می کنید، چیست؟
مردم. در ضمن یک قانونی تلویزیون تصویب کرد به افرادی با شرایط استثنا کمک کنند به خدا افرادی که حقوق دولتی می گیرند که شامل من نمی شوند بعد نامه ای را به متول آن نوشتم و گفتم که ۶۵ سال سابقه کاری دارم و بلافاصله به نفع من دستور دادند ای کاش هم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم این کار را انجام می داد.
" آرایشگاه زیبا" بهترین خاطره است
*بهترین خاطره کاری شما چیست؟
یکی برای سینما و یکی مربوط به تلویزیون است. " آرایشگاه زیبا" به کارگردانی" مرضیه برومند" بهترین خاطره من است و یکی هم فیلم سینمایی" اتوبوس" بود که بسیار خاطره شد. تیتراژ" حسن کچل" را دوم بسیار دوست داشتم.
*از آرایشگاه زیبا برایمان بگوید؟
کار با" مرضیه برومند" بسیار خاطره خوشی است او فردی با اخلاق و خوش برخورد است که در نهایت انسانیت با همه برخورد می کند و در ان مجتمعی که ما کار می کردیم همه همدیگر را دوست داشتند.
یکبار نشد که" مرضیه برومند" اخم کند و مثل یک خواهر با همه رفتار می کرد. هنوز هم بعد از چند روز حال او را می پرسم و همیشه می گویم که او و کار با" مرضیه برومند" بهترین خاطره است.
*پرسپولیسی هستید یا استقلالی؟
پرسپولیس. الان الگوی شما هم قرمز است اگر آبی بود با شما حرف نمی زدم (با خنده) . یک تهمتی به ما پرسپولیسی ها می زنند که ما حرف های زشت می زنیم هیچوقت هواداران واقعی حرف های زشت نمی زنند آنها تیم خود را دوست دارند فقط از رنگ آبی یا قرمز خوششان نمی آید. ولی ما پرسپولیسی ها برای همه احترام قائل هستیم.
*فکر می کنید در ماه رمضان مردم باید چگونه باشند؟
ماه رمضان ماه خوبی و نیکی است از مردم روزه دار می خواهم که هیچگاه خنده را فراموش نکنند.
استاد احمدی از بهترین خوردنیهای ماه رمضان چه چیزی را همیشه دوست داشتید؟
حلوایی که مادرم همه ساله با زعفران گلاب و روغن حیوانی درست می کرد را هیچگاه فراموش نمی کنم مادر خیلی خوبی داشتم، روحش شاد یادش گرامی باد.
ارسال نظر