به گزارش پارس به نقل از باشگاه خبرنگاران؛ کمونیسم، لیبرالیسم و… و ایدئولوژی اسلامی و به این ترتیب برداشتی که از ایدئولوژیست بودن در عالم هنر می شود میل به پروپاگاندا یا همان تبلیغات عوام فریب است اما منظور ما از ایدئولوژی یکی دو خط فنی تر از این برداشت قشری و ساده انگارانه است.

پرسپکتیو ایدئولوژیک در سبک شناسی نقش گرا به معنای زاویه ای است که جان بینی خالق یک اثر هنری از سمت آن صورت گرفته و شاید حتی در بسیاری از موارد کمترین ربطی به سیاست پیدا نکند.
یک فیلم می تواند طرف دزدهای بانک باشد طوری که مخاطب با سارقین همذات پنداری کنند و آرزو داشته باشند که آن ها در عملیات سرقت موفق باشند.

با این حساب پرسپکتیو ایدئولوژیک این اثر طرف دزدهاست و حال این که خیلی دیگر می تواند طرف پلیس ها را بیگیرد و همان مخاطب آرزو می کند که همه ی دزدها گیر بیفتند.

کار منتقد غیر از بررسی ها تکنیکی به پرسپکتیو ایدئولوژیک اثرهم مربوط است نقد با کشف تفاوت دارد و مرحله ی بعد از آن به حساب می آید.

در خونسردترین حالت می توان فقط جهان بینی خالق اثری را کشف کرد و برای خواننده یا شنونده توضیح داد بی اینکه آن نظرگاه توسط کاشف رد یا تأیید شود. در چنین حالتی آن کاشف مثل یک کامپیوتر پیشرفته عمل کرده. کامپیوتر هوشمند است اما نی زوح نیست و عمل نقد وقتی منعقد می شود که از این حالت ملاحظه کاری خارج شده باشیم و در حالیکه قید ثبات و آرامش را زده ایم بحران ایجاد کنیم.

لابد می دانید بر خلاف نسبت کلاسیک که در پی دوام و ثبات هر چیز حتی غلط بود، در مدرنیته بحران یک ارزش است و این به معنای ویران کردن تفکرات و تلقیات متعارف برای بازسازی آن هاست. شاید در اینجا توجه به این نکته جالب باشد که ریشه ی واژه ی نقد (کریستیکوس) در زبان یونانی معنای بحران هم می دهد و عمل نقد همان طور که از سیاق این عبارات پیداست وقتی منعقد خواهد شد که کسی به استقبال جدال نافیانه یا اثبات گرایانه ی یک نظریه برود پس نباید خونسرد بود و باید در برابر آنچه که رد اثر دیده می شود موضع علمی و منطقی گرفت.

موضع علمی و منطقی با (دوست دارم) و (دوست ندارم) های بدون بیان دلیل، تفاوت اساسی دارد و همین خط باریک تفاوت میان دو گروهی است که اولی از سلیقه ای بودن نقد برداشت درستی کرده اند و دومی نه.

تا این جای این نگارش به این دلیل سیاهه شد که مشروعیت موضع گرفتن در برابر پرسپکتیو ایدئولوژیک آثار از نظر مبانی پذیرفته شده ی نقد در مدرنیته اثبات گردد و پس از اینکه مشروعیت موضع گرفتن هائی ثابت شد نوبت بیان آن مواضع است ما پیش از این هم در بسیاری از نقدهای منتشر شده، عمداً یک نگارش را به دو قسمت نقد اول و نقد دوم تقسیم کردیم که بخش اول مختص مسائل کاملاً فنی و تکنیکی فیلم بود و بخش دوم در دل مسائل محتوائی آن می رفت و موضع می گرفت. چنین تفکیکی به این دلیل صورت گرفت که کار منتقد بر خلاف خالق اثر هنری تأثیرگذاری غیر مستقیم نیست و مخاطب هنگام خواندن نقد باید بداند که با چه چیز طرف است در این نگارش قرار است پیش از این که بسیاری از نقدها را در دوره ی جدید بخوانید با متد جهان بینی آنها آشنا شوید.

در دوره ی مدیریت قبلی سینما که اکنون در پایانکده ی زمانی اش نشسته و جنجال های نهائی را مرقوم می کند، غیر از مسائل تکنیکی سینما که افول محسوسی را نشان می داد، موارد دیگری هم مرتب موضوع نگارش نقدها قرار می گرفت و آن نقدها بعضاً در نقی اتهامات وارده انجام می شد، بعضی با پذیرفتن آن ها از موضوع مطروحه دفاع می کرد و بعضی دیگر وجود آن مضامین را بر نمی تافت باید گفت رواج دوباره فیلم فارسی، مضمون خیانت و مضمون مهاجرت سه موضوع اصلی و مهمی بودند که موضع گیری ها حول آن صورت می گرفت حالا آن دوره ی مدیریتی به پایان رسیده و قطعاً جهت گیری سینما به تدریج تغییر خواهد کرد پس نوبت این است که ما هم به عنوان منتقد کم کم یک متد و روش دیگر را برای رصد کردن پرسپکتیو ایدئولوژیک آثار مطرح کنیم و کارخانه ی توقع سازی برای مخاطب از سینما را سمت تولید مضامینی دیگر ببریم دیگر لازم نیست مرتب از فیلم فارسی بودن آثار ایراد بگیریم و به ترویج خیانت و مهاجرت اعتراض کنیم و یا بر عکس، آن هایی را که معنایی علیه فیلم فارسی دارند و به خانواده و وطن مثبت می نگرند مورد تایید قرار دهیم بلکه بیائید تا از این به بعد در سینما دنبال امید بگردیم امید نه به معنای تخیل در انتظار شانس بلکه از این به بعد نیروی محرکه ای را باید جستجو کرد که جامعه را به تکاپو برای پیشرفت اندازد.

جامعه ایرانی دچار آفت شانس باوری غلیظ است به طوری که از پنجاه سال پیش به این سو که فیلم های سینما برای مردها ساخته می شد همیشه با پسری فقیر مواجه بودیم که معشوقه ای ثروتمند می یابد و خوشبخت می شود و پیش از آن در عهد داستان های فورک لور و عامیانه که مخاطب و خالق اصلی آن ها زنان بودند، همیشه دختری فقیری را می بینیم که شاهزاده ای با اسب سفید او را تصادفاً می بیند و عاشقش می شود و خوشبخت اش می کند کشور جنگ زده ای مثل ژاپن با ساختن سریال هایی مثل (سال های دور از خانه) نیروی اراده و تلاش تک تک افراد اجتماع را مد نظر قرار داد و امروز آن کشور تبدیل شده به یک غول الکترونیک و مکانیک در تمام دنیا البته پخش آن سریال در ایران به جای نیرو بخشی به اجتماع ایرانی باعث ایجاد میل شدید مهاجرت به ژاپن شد و هم فهمیدیم که قویاً به ورژن ایرانی این سریال در سیما و سینمایان احتیاج داریم تا تاثیری مثبت بگیریم.

جای اشاره دارد که در جشنواره ی سی ام فجر هم شعار (امید) مطرح شد اما منظور از چیزی که در آن فستیوال عنوان گردید جلوگیری از نقدهای اجتماعی نسبت به عملکرد مسئولین بود و امید در قاموس برگزار کنندگان آن جشنواره، معنای امیدوار بودن به وضعی که دولتیون رقم زده بودند را می داد اما معنای مورد نظر ما از امید، تولید اعتماد به نفس در مردم و امید به تلاشی است که باید برای ترقی انجام دهند.

(امید) پرسپکتیو ایدئولوژیکی است که از این به بعد قرار است متد و روش نقد آثار قرار بگیرد، باید این عبارت را در صفحه ی اصلی سینما سرچ کرد تا موتور جستجو یا همان (عمل نقد) آن هایی را که عرضه پذیر و ارزشمند هستند بالا بکشد و بقیه را ز لحاظ محتوایی مردود اعلام کند دنیای نقد فیلم قرار است از سینما توقع امید داشته باشد تا به آخرتی سرشار از ترقی و پیشرفت برسیم و البته این فقط جامعه ی ما منهای هنر هفتم نیست که امید را لازم دارد، بلکه خود سینماگران هم به شدت نیازمند همین نیروی محرکه هستند.