عشق لازم است یا کافی؟
در مورد نحوه انتخاب ملاک های انتخاب همسر، موضوع شاغل بودن خانم از اهمیت خاصی برخوردار است. هر شخصی پیش از ازدواج می بایست تکلیف خود را با مسأله شاغل یا خانه دار بودن همسر روشن کند. برخی قبل از ازدواج، شاغل بودن همسر را به صورت ملاکی آن چنان برجسته در ذهن خود حک می کنند که بسیاری از موارد دیگر را به پای آن قربانی می کنند. در حالی که اولاً اگر زنی را به خاطر درآمد اقتصادی و استقلال مالی انتخاب کنند هدف از ازدواج بهره کشی خواهد بود، که یکی از اهداف انحرافی ازدواج است.
در این صورت، بیشتر به آن زن به صورت یک کالای اقتصادی و سودآور نگاه شده تا یک همسر، یک شریک، یک همراه ... دوم طبق قوانین حقوقی، شرعی و عرفی ما، تأمین معاش به عهده مرد است و نفقه زن چه شاغل باشد (درآمدی داشته باشد) و چه نباشد، به عهده شوهر است و هیچ وظیفه قانونی، برای زن در مورد تأمین مخارج خانواده در نظر گرفته نشده است. تنها مسئولیتی اخلاقی است که سبب می شود زنان شاغل همدل و همراه شوهر، پا به پای مرد خانه کار کنند و هر دو هر چه دارند با خلوص تمام به نفع اعضای خانواده خرج کنند. در این بین هستند زنانی که درآمد اقتصادیشان را به صورت سرمایه و برای خود پس انداز می کنند و در مواردی که هدف از انتخاب، ملاک اقتصادی بوده باشد طبیعی است که انتظار مرد از ازدواج برآورده نشده، درگیری و اختلاف بین زوج پیش خواهد آمد.
بلوغ فکری همسر، صداقت همراه با احترام، خصوصیات اخلاقی متناسب، تلاش جهت حل مشکلات همدیگر در سایه همفکری، تناسب و تفاهم از نکات غیر قابل انکار در معیارهای اساسی انتخاب همسر شمرده می شود.
پس چه بهتر که طرفین از ابتدا به دیدی کاملاً واقع بینانه به مسئله اشتغال زن بنگرند و اگر در کنار مسئولیت خارج از منزل، وظایف خانه داری کم رنگ شد جایی برای گله و شکایت باقی نماند. خصوصاً مسئله حقوق و درآمد زن مورد بررسی قرار گیرد و زنانی که قصد دارند درآمد خود را پس انداز شخصی نمایند از ابتدا تصمیم خود را بیان کنند تا مردانی که یکی از پایه های انتخاب خود را درآمد همسر قرار داده اند، در انتخاب خود تجدید نظر به عمل آورند. ازدواج شخصی ترین موضوع در زندگی است. خوب است والدین نیز حق انتخاب را به جوانان بدهند. حقی که با نظارت بزرگسالان معنی پیدا می کند. جوانان نیز بد نیست بدانند تجربیات بزرگترها در امر ازدواج بسیار بیش از آنچه تصور می کنند می تواند راهگشا و راهنمای آنان باشد.
تعدیل و تعادل، رمز موفقیت هر کار است. همان طور که ازدواج های اجباری که با زور و اعمال فشار والدین بر دختر یا پسر تحمیل می شود پیوند موفقی نیست، خودسری، یک جانبه تصمیم گرفتن جوانان و مقابله با تجربیات مفید و سودمند بزرگترها نیز برای اثبات خود، راه به جایی نخواهد برد. تا فرصت هست از تجربیات و توانایی های والدین استفاده کنید تا بعدها افسوس فرصت هایی که برای سود جستن از نظریات آنها را داشتید و استفاده نکردید بر شما مستولی نشود. اگر عقاید بزرگترهای خود را نمی پذیرید خودتان دست به کار شده و تحقیق کنید. بیایید خانواده های موفق و ناموفق را شناسایی کنید. از آنها که موفق بوده اند معیارها و شیوه ازدواج را جویا شوید و از خانواده های مُطـّلقه به عنوان زوج های شکست خورده علت جدایی را جویا شوید.
دسته سومی هم وجود دارد. می توان از مطلقه های عاطفی نیز (البته بدون وسواس) تحقیق کرد.
زیرا خانواده های نابسامان و آشفته ای هم هستند که به دلایل مختلف مجبورند تا آخر عمر با ناراحتی با هم زندگی کنند. بد نیست جوانان ببینند این گروه چه معیاری برای ازدواج داشته اند که فعلاً مجبور به تحمل همدیگر هستند. سپس می توانند از تجربیات کسانی که موفقیت یا شکست آنها را به چشم دیده اند استفاده کرده و در جهت سعادت خود بهره جویند، که از قدیم الایام گفته اند: «انسان عاقل همه چیز را خود تجربه نمی کند، بلکه از تجربیات دیگران نیز استفاده می کند.» خانواده می تواند در انتخاب صحیح یاریگر شما باشد اما نهایتاً این شما هستید که به عنوان عامل اصلی می بایست شناخت درستی از خصوصیات، توانایی ها، خواست ها و انتظارات خود از زندگی داشته باشید تا بتوانید بر مبنای آن معیارها و خودشناسی که در سایه خلوت با خویش و جستجوی لایه های ذهنی خود که مسلماً در صداقت کامل به دست آمده مناسبترین فرد را برای شراکت در تمام زندگی خود برگزینید.
عشق می تواند مکمل ازدواج باشد اما اگر تنها عامل پیوند، علاقه، محبت و شاید عادت دیداری طرفین باشد و آنها با علاقه شدید در اوج هیجان، اقدام به تصمیم گیری کرده و دست به انتخاب بزنند مشکل بتوان ادعا کرد انتخاب درستی انجام شده باشد.
چنان که گفته اند: «با فردی ازدواج کن که اگر هم جنس تو بود بهترین دوستت بود.» ازدواج رویدادی است که انسان ها را با اعتقادات، اولویت ها، مذهب، پول و عادات خانواده ها (که بعضاً بسیار متفاوت است) رو به رو می سازد. پس اگر این انتخاب بر مبنای معیارهای منطقی و عقلانی باشد پس از انتخاب عقلانی، عواطف نیز شکل گیرند. اما بر عکس. اگر دوست داشتن از روی احساس باشد و تنها ملاک، علاقه بدون پایه عقلی و منطق باشد، به احتمال زیاد با شکست مواجه خواهد شد.
ارسال نظر