انتفام عجیب به خاطر ازدواج پنهانی مادر با دوست پدر!
شنیده بودم "شیشه اعتیاد نمی آورد" من هم که با ازدواج مادرم غرق در مشکلات روحی شده بودم، تصمیم گرفتم با استفاده از موادمخدر از او انتقام بگیرم و برای رهایی، شروع کردم به مصرف شیشه...
شنیده بودم "شیشه اعتیاد نمی آورد" من هم که با ازدواج مادرم غرق در مشکلات روحی شده بودم، تصمیم گرفتم با استفاده از موادمخدر از او انتقام بگیرم و برای رهایی، شروع کردم به مصرف شیشه...
الیاس هستم؛ ۲۵ ساله. غم بزرگی روی دلم سنگینی میکند. تنها فرزند خانواده و عاشق پدر و مادرم بودم و زندگی مان بر وفق مراد میگذشت. روزهای اول سربازیم بود که پدرم را بر اثر تصادف Crash از دست دادم. تحمل مرگ پدر که به شدت وابسته اش بودم، برایم خیلی سخت بود. وقتی سرپرست خانواده شدم، از سربازی هم معاف و به خانه برگشتم.
مادرم همه دنیای من بود. تلاش زیادی کردم تا اینکه توانستم در دانشگاه، رشته حقوق قبول شوم با کمک و حمایت اقوام، در یک شرکت مشغول به کار شدم. همه چیز به خوبی پیش میرفت تا اینکه فهمیدم مادرم به صورت پنهانی، به عقد موقت یکی از دوستان پدرم درآمده است.
دنیا برای من تمام شده بود و دیگر انگیزهای برای تحصیل و کار نداشتم. مشکلات روحی پیش آمده، مجال تمرکز را به من نمیداد، من که تمام دنیایم مادرم بود، به شدت از او متنفر شدم و دیگر نمیخواستم با او باشم و این بود که برای خلاصی، خانه مجردی اجاره کردم.
در زمانهای تنهایی خودم، به یاد میآوردم که بچهها شبهای امتحان در خوابگاه، مواد مصرف میکردند و در عین سرخوشی، درس هم میخواندند. شنیده بودم "شیشه اعتیاد نمیآورد! " من هم که با ازدواج مادرم غرق در مشکلات روحی شده بودم، تصمیم گرفتم با استفاده از موادمخدر از او انتقام بگیرم و برای رهایی، شروع کردم به مصرف شیشه.
اوایل خوب بود؛ اما کم کم خودش را نشان داد. اطرافیان متوجه اعتیاد من شده بودند. اول از کار اخراج و بعد با چند ترم مشروط شدن، از دانشگاه اخراج شدم. با اخراج شدن از کارم، دیگر توان پرداخت اجاره را نداشتم؛ به ناچار در پارک میخوابیدم. قیافه ام حسابی تابلو شده بود و برای عذاب مادرم، پیش او برگشتم! مادرم وقتی من را دید، ناله میزد و از اینکه تنها فرزندش را در این وضعیت میدید، خوشحالم میکرد؛ میخواستم تمام دردی را که از کار مادرم کشیدم، او هم تجربه کند.
وقتی من را در آن وضعیت دید، زندگیش دگرگون شد. مادرم مثل مرده شده بود. به خاطر من ضجه میزد. او خودش را در گرفتار شدن من به مواد مخدر، مقصر میدانست و برای اینکه بیشتر در کنار من باشد، از همسرش جدا شد. الان هم آمده ام تا آدرس کمپی را برای ترک بگیرم. هر دو زجر کشیدیم، اما چه فایده؟ هم خودم را نابود کردم و هم مادرم را. تازه متوجه شدم اشتباه کردم و آن بیچاره هم حق زندگی داشت. آرام گریه میکرد.ای کاش این قدر حماقت نمیکردم و جوانیم را به خاطر یک انتقام بچگانه نابود نمیکردم.
الان دلم میخواهد جبران کنم و باز هم تکیه گاهی باشم برای مادرم؛ مادری که به خاطر من به سختی زندگی میکند تا باز هم امیدش برای ادامه زندگی باشم.
نظریه کارشناس
ویژگی یک خانواده سالم، عبارت است از محبت، وفاداری و.... هر خانوادهای باید برای ارتقاء روابط مثبت و مطلوب میان اعضای خود تلاش کند، به نیازهای شخصی آنان توجه داشته و آماده کنار آمدن با تغییرات و نیز بحرانهای غیرمنتظره (همانند مرگ ناگهانی یکی از والدین) باشد؛ به طور کلی همه خانوادهها باید خودشان را برای کنار آمدن با مشکلات روزمره زندگی آماده کنند.
سن بحران برای گرایش به انحرافات و بزهکاری ۱۶ تا ۲۴ سالگی است. خانوادهها باید در این سنین، توجه بیشتری به فرزندان خود داشته باشند تا نوجوانان از این بحران با سلامتی Health جسم و روح گذر کنند. نوجوان در این مرحله بحرانی، نیاز به والدینی دارد که فشارها را برای او کم کنند؛ نه اینکه خود با عمل اشتباه، بحران مضاعفی را برایش ایجاد کند.
با امید بر اینکه نوجوانان و جوانان با درک و بینش عمیق و شناخت از محیط خود به واقعیتهای زندگی برسند و خانوادهها نیز نسبت به درک موقعیت جوانان و اجتماع پیرامونی شان بیشتر دقت نظر داشته باشند. چه بسا با مشورت یکدیگر بتوانند مشکلات پیش آمده را حل کرده و از تصمیمات عجولانه و بدون در نظر گرفتن شرایط، خودداری کنند.
ارسال نظر