برای ۷۳ سالگی احمدرضا احمدی
سیام اردیبهشتماه سالگرد تولد ۷۳سالگی احمدرضا احمدی است؛ شاعری که در شعر معاصر فارسی راهی نو گشود، اما به گفتهی خودش، تنها چهار نفر شعرش را جدی گرفتند.
به گزارش پارس به نقل از ایسنا، ۳۰ اردیبهشت ماه سال ۱۳۱۹ کودکی در کرمان زاده شد که بعدها جریانی نوین را در شعر معاصر ایران پدید آورد. احمدرضا احمدی دوره ی آموزش های دبستانی را در زادگاهش و دوره ی دبیرستان را در دارالفنون تهران به پایان رساند.
او با آشنایی با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیمایی حرکتی متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پی ریزی کرد. از ۲۰ سالگی به طور جدی به سرودن شعر پرداخت. نخستین مجموعه ی شعرش را با عنوان « طرح» در سال ۱۳۴۰ منتشر کرد و پس از آن یکی از شاعران تأثیرگذار معاصر شد.
احمدی در رأس جریانی به نام موج نو در شعر ایران قرار گرفت و با ارائه ی شعرهای نو و تعبیرات و تصویرهای زیبا و کشف های ظریف در حس و عاطفه و تکلم راهی مشخص و مختص به خود را طی کرد. شعرهای بی وزن او دارای نوعی صمیمیت زبانی، همراه با تصویرهای بدیع است.
با این همه از نظر خودش کسی به شعر او توجه نکرده است: « شاعر باید قلمرو هایی را در عمق زمین پیدا کند تا حتا اگر شده برای زمان محدودی، ما را از این واقعیت های هولناک دور کند. به نظرم، در کار شاعری ام، تمام اعضای بدنم درست برعکس بوده اند و همین باعث شده شعرم تا همین امروز سوء تفاهم بیافریند و کسی به شعر من توجه نکند. البته چهار نفر شعرم را جدی گرفتند؛ ضیاء موحد، علی محمد حق شناس، حسین معصومی همدانی و سهراب سپهری. »
احمدی سال ۱۳۴۹ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به کار شد، تا سال ۱۳۵۸ مدیر تولید موسیقی بود و از سال ۱۳۵۸ تا زمان بازنشستگی یعنی سال ۱۳۷۳ در بخش انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به ویراستاری مشغول شد. تدوین ردیف موسیقی ایرانی، آوازهای محمدرضا شجریان، شعرخوانی و ضبط صدای شاعران مهم (با آثاری از نیما یوشیج، احمد شاملو، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد، یدالله رویایی، نصرت رحمانی و… ) از جمله فعالیت های او در کانون بوده است.
در سال ۱۳۷۸ سومین جایزه ی شعر خبرنگاران با مراسمی متفاوت و خصوصی در خانه ی احمدرضا احمدی برگزار شد. همان سال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مراسم بزرگداشت احمدرضا احمدی، تندیس مداد پرنده را به او هدیه داد. در سال ۱۳۸۵ نیز برگزیده ی پنجمین دوره ی جایزه ی شعر بیژن جلالی و در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه ی هانس کریستین اندرسن شد.
کتاب های « طرح» ، « روزنامه شیشه یی» ، « وقت خوب مصائب» ، « من فقط سفیدی اسب را گریستم» ، « ما روی زمین هستیم» ، « نثرهای یومیه» ، « هزار پله به دریا مانده است» ، « قافیه در باد گم می شود» ، « همه ی آن سال ها» ، « لکه ای از عمر بر دیوار بود» ، « ویرانه های دل را به باد می سپارم» ، « از نگاه تو در زیر آسمان لاجوردی» ، « عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود» ، « هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود» ، « گزیده ی ادبیات معاصر ۷۲» ، « یک منظومه ی دیریاب در برف و باران یافت شد» ، « کتاب منتخبات» ، « نثرهای یومیه» ، « عزیز من» ، « ساعت ۱۰ صبح بود» ، « چای در غروب جمعه روی میز سرد می شود» ، « میوه ها طعم تکراری دارند» و مجموعه ی سه جلدی « همه ی شعرهای من» از جمله مجموعه شعرهای منتشرشده ی این شاعرند.
« حکایت آشنایی من» اثر منثور اوست و کتاب های « من حرفی دارم که فقط شما بچه ها باور می کنید» با نقاشی عباس کیارستمی، « هفت کمان هفت رنگ» با نقاشی هوشنگ محمدیان، « هفت روز هفته دارم» با نقاشی محمدرضا دادگر، « تو دیگر از این بوته هزار گل سرخ داری» با نقاشی فردوس ابراهیمی فر و مینا ضرابی، « نوشتم باران، باران بارید» با نقاشی فردوس ابراهیمی فر، « عکاس در حیاط خانه ی ما منتظر بود» با نقاشی نسرین خسروی، « روزهای آخر پاییز بود» با نقاشی فرح اصولی، « در بهار پرنده را صدا کردیم، جواب داد» با نقاشی فرح اصولی، « خرگوش سفیدم همیشه سفید بود» با نقاشی فرح اصولی، « حوض کوچک، قایق کوچک» با نقاشی نفیسه شهدادی، « در بهار خرگوش سفیدم را یافتم با نقاشی نفیسه ریاحی که از سوی شورای کتاب کودک کتاب به عنوان کتاب سال برگزیده شد، « خواب یک سیب، سیب یک خواب» با نقاشی ابوالفضل همتی آهویی، « شب یلدا قصه ی بلندترین شب سال» با نقاشی فرح اصولی، « اسب و سیب و بهار» با نقاشی کریم نصر، « در باغچه عروس و داماد روییده بود» با نقاشی مرجان وفاییان، « رنگین کمانی که همیشه رخ نمی داد» با نقاشی محمدعلی بنی اسدی، « روزی که مه بی پایان بود» و « نشانی» با نقاشی شراره خسروانی از آثار احمدی در زمینه ی ادبیات کودک و نوجوان است.
در کارنامه ی این شاعر چند فعالیت سینمایی ثبت شده و ناصر صفاریان هم فیلم های مستندی را درباره ی او ساخته است.
احمدرضا احمدی هرگز سودای ترک وطن را در سر نپرورانده است: « در این سن، تجربه هایی را از سر گذرانده ام؛ بیماری هایی داشتم، جنگ و انقلاب را دیدم و از خوش شانس ترین آدم هایی بودم که از این سرزمین نرفتند و ماندند. خوشحالم که مانده ام، شعار هم نمی دهم، با مردمم مانده ام. کسی که سرزمینش را ترک کند، یعنی زبان را ترک کرده و رفته است. الآن هم شعرم یک بیوگرافی است؛ از زندگی گذشته و حالم و تمام اتفاقاتی که برایم افتاده، در شعرم رخ دارند و خوشحالم؛ چون این به حقیقت نزدیک تر است. »
او فرزندی به نام ماهور دارد و به گفته ی خودش، شعرش را زنان ساخته اند: « خوشحالم که شعرم نه به ایدئولوژی آلوده بود و نه به افیون. شعر من را زنان ساخته اند؛ از مادرم و… تا زنم. »
پی نوشت: سخنان نقل شده از احمدرضا احمدی در این نوشتار، بخشی از صحبت هایی است که این شاعر در سال روز تولد ۶۹ سالگی اش در مرکز فرهنگی شهر کتاب به زبان آورده بود.
ارسال نظر