درباره اینکه مرگ ابلیس، سرکرده شیاطین، چگونه و چه وقت خواهد بود و اینکه آیا کسى او را مى کشد یا خودش مى میرد، نظرات گوناگونی وجود دارد از جمله اینکه به دست مبارک حضرت مهدی علیه السلام به هلاکت می رسد. در این نوشتار به بررسی این موضوع می پردازیم.
پایان مهلت شیطان چه وقت است
در قرآن کریم آمده است وقتی شیطان به علّت سجده نکردن بر انسان از پیشگاه الهی رانده شد به خداوند عرض کرد: پروردگارا! تا روزى که انسان ها برانگیخته مى شوند به مهلت بده. خداوند فرمود: «فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ * إِلىَ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم؛ تو از مهلت یافتگانى، تا زمانى معین و معلوم » (سوره ص، آیات 79-81) امّا "در اینکه منظور از «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُوم»، چه روزى است، مفسران احتمالات متعددى داده اند
بعضى گفته اند منظور پایان این جهان و بر چیده شدن دوران تکلیف است، چرا که بعد از آن، طبق ظاهر آیات قرآن، همه جهانیان از بین میروند و تنها ذات پاک خداوند باقى مى ماند، بنابر این تنها به مقدارى از درخواست ابلیس موافقت شد.
بعضى دیگر احتمال داده اند که منظور از وقت معلوم زمان معینى است که تنها خدا مى داند، و جز او هیچکس از آن آگاه نیست، چرا که اگر آنوقت را آشکار مى ساخت ابلیس تشویق به گناه و سرکشى بیشتر شده بود.
مرگ شیطان، چه زمانی و چگونه خواهد بود؟
بعضى نیز احتمال داده اند منظور روز قیامت است چرا که او مى خواست تا آن روز زنده بماند تا از حیات جاویدان برخوردار گردد و با نظر او موافقت گردید، به خصوص اینکه تعبیر به یوم الوقت المعلوم در آیه 50 سوره واقعه درباره روز قیامت نیز آمده است. ولى این احتمال بسیار بعید است ، چرا که اگر چنین مى بود باید خداوند به طور کامل با درخواست او موافقت کرده باشد، در حالى که ظاهر آیات فوق این است که بطور کامل با درخواست او موافقت نشده و تنها تا یوم الوقت المعلوم موافقت شده است. و به هر حال تفسیر اول با روح و ظاهر آیه از همه موافقتر است، و در بعضى از روایات که از امام صادق علیه السلام نقل شده نیز به این معنى تصریح گردیده است." (تفسیر نمونه، ج11، ص71)
در روایتی نقل شده است که شخصی در مورد جمله «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» که در آیه مذکور آمده، از امام صادق علیه السلام سوال کرد، حضرت فرمود: «وقتی که قائم ما ظهور کند و به حجر کوفه بیاید، در این حجر شیطان به حضور آن حضرت می آید و زانو به زمین می زند و می گوید: «یا ویل من هذا الیوم؛ ای وای از این روز.» آنگاه امام قائم موی پیشانی شیطان را می گیرد و گردنش را می زند و او را به هلاکت می رساند.(اثبات الهداة، ج7، ص101)
این احتمال وجود دارد کشته شدن شیطان همان قطع نفوذ او است و مرگ حکومت و تزویز او. یعنی منظور از کشته شدن شیطان این است که ریشه های فساد و عوامل انحراف و ظلم و جو در عصر درخشان حکومت امام مهدی علیه السلام نابود می گردد و به جای آن عقل و ایمان حکومت می کند.
اما آن حضرت در حدیث دیگرى مى فرمایند: «شیطان بین نفخه اول و دوم صور اسرافیل مى میرد.» (بحارالانوار، ج 60، ص 244)
در این میان برخی به اشتباه دچار خلط شده اند و گفته اند که "متن این دو روایت با یکدیگر معارض است، و جمع کردن آنها با یکدیگر ممکن نیست. زیرا هنگام ظهور حضرت ولى عصرعلیه السلام تا نفخه صور بسیار فاصله است، و طبق اعتقاد شیعه بین زمان ظهور و نفخه صور، رجعت نیز وجود دارد؛ و چون دومین روایت بیشتر نقل شده است و در سند آن مؤیّداتى وجود دارد، موجب مى شود تا آن بر نخستین روایت ترجیح داده شود؛ پس کشته شدن شیطان توسط امام زمان علیه السلام دلیل محکمى ندارد."
اما می توان گفت این دو روایت تعارض ندارند و سبب خلط به خاطر آن است که برای مرگ ابلیس نتوانسته اند دو مرگ را قائل شوند. همانطور که انسانها از دنیا رحلت می کنند -یعنی یک زمان مشخص برای مرگ دارند، و پس از آنکه در برزخ حاضر شدند تا زمان دمیده شدن صور و بر پایی قیامت در آنجا مستقر اند- پس از دمیده شدن صور همین افراد نیز خواهند مرد -البته باید توجه کرد که مرگ، در دو نشئه مختلف است- حال می توان برای شیطان دو مرگ متصور شد در این صورت نه تنها روایات متعارض نیستند بلکه دو مطلب جداگانه را می خواهند اثبات نمایند.
اگر شیطان نباشد پس امتحان بندگان چه می شود
عده ای هم ادعا کرده اند که " «یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» پس از اتمام زندگی انسانها خواهد بود، چون انسان باید بین خوبی ها و بدی ها وسوسه ای داشته باشد تا انتخاب کند و دارای اجر و یا عذاب شود و اگر شیطان در عصر ظهور کشته شود با تکلیف انسانی در تعارض است."
در پاسخ باید گفت در آن زمان، آزادی و اختیار از انسانها گرفته نمی شود؛ چنانکه مرحوم علامه طباطبایى مى فرماید: «ملازمه اى بین تکلیف انسان و وجود شیطان براى اغواگرى او وجود ندارد؛ پس چنین نیست که تا انسان مکلّف است در پى گمراه کردن او باشد؛ زیرا ممکن است خداوند، جامعه انسانى را صالح گرداند و فساد را ریشه کن کند، و مردم جز پروردگار کسى را نپرستند، در این صورت شیطان نمى تواند کسى را گمراه کند.»(المیزان، ج ۱٢، ص 128) به عبارت دیگر هر چند وجود شیطان سبب افزایش وسوسه خواهد بود اما تمام وسوسه با شیطان نیست بلکه نفس اماره هم اگر شیطان نباشد، انسان را به امور ناپسند وسوسه می کند پس این قول هم بسیار ضعیف هست و نمی توان بدان توجه کرد.
روایتی دیگر از مرگ شیطان
برخی می گویند که "کشته شدن و نابودی شیطان همانند کشته شدن و نابودی انسان نیست؛ شیطان مانند ما جسم ندارد تا کشته شود" در صورتی که باید توجه نمود علاوه بر اینکه طبق قولی شیطان چون از جن است، مثل آنها می توان برای او مرگ و کشته شدن نیز تصور کرد.
همچنین این احتمال وجود دارد کشته شدن شیطان همان قطع نفوذ او است و مرگ حکومت و تزویز او. یعنی منظور از کشته شدن شیطان این است که ریشه های فساد و عوامل انحراف و ظلم و جو در عصر درخشان حکومت امام مهدی علیه السلام نابود می گردد و به جای آن عقل و ایمان حکومت می کند. چنانچه در در صحف ادریس پیامبر آمده است:
"تو ای شیطان تا زمانی که مقدر کرده ام که زمین را در آن زمان از کفر و شرک و گناه پاک سازم، مهلت داده خواهی شد؛ ولی در این زمان به جای تو بندگان خالص و پاک دل و با ایمان روی کار می آیند. آنها را خلیفه می کنم و حاکم زمین می کنم و دینشان را استوار سازد که آنها تنها مرا می پرستند و هیچ چیز را شریک من قرار نمی دهند در آن روز است که تو و همه لشکریانت از پیاده و سواره را نابود می نماییم."
یعنی در آن زمان حنای شیطان و فرزندان او رنگی دیگر ندارد و در حکومت صالحان حکومت شیطان از بین رفتنی است.
ارسال نظر