پارس بررسی میکند:
قالیباف از موفقترینها در نمایش یک چهره کارآمد جهادی/ نواصولگرایی بایستهها و خواستها
این را نباید فراموش کنیم از سال 82 تا 94 در بخشهای مختلف کشور اصولگرایی در قدرت بود و طی ده سال مردم در انتخابات مختلف به اصولگرایان آری گفتند. باید جستجو کرد و یک کار علمی صورت گیرد که چرا آری مردم در این ده سالی که در حوزه اجرایی خدمات بسیار زیادی هم ارائه شد به «نه» تبدیل گردید.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- امیر مسروری- یک: بعد از پیام دکتر قالیباف فضا برای انتقاد درون گفتمانی نسبت به انتخابات پیش از گذشته آشکار شد. در انتخابات 92 بهجای نقد درون گفتمانی، نقدها به اشخاص رفت و رویکردها نسبت به جایگاه افراد مورد بازخوانی قرار گرفت. در حالی که ضعف در پاسخگویی و پاسخ ندادن به موضوعاتی چون مردم، ظرفیتهای هنری در سیاست و... موجب شد تا گزینه دکتر روحانی بهعنوان رئیس دولت یازدهم انتخاب شود. ندیدن همین موضوع موجب شد تا شخص روحانی برای دور دوازدهم هم بیشترین آرا را به دست آورد. تکیه دستگاه تبلیغاتی جریان اصولگرایی بهجای گفتمان به محبوبیت شخصی موجب ریزش رأی و حتی شکست شد. حرفی که اصولگرایان میبایست در انتخابات 92 با انتقاد به گفتمان شروع کنند با 4 سال تأخیر در انتخابات 96 شاهد آن هستیم. باید عرض کنیم شجاعتی که شاید در اجماع فراگیر برای انتقاد و بازخوانی ابعاد مختلف اصولگرایی در 92 وجود نداشت در 96 فراگیر شد و باید در اصل آن را به فال نیک گرفت.
دو: نو اصولگرایی نه «نه به اصولگرایی» است نه قرار است تا در برابر سنتها و ارزشهای اصولگرایی بایستد بلکه در قالب نوین و مدرن میخواهد اصولگرایی را بازتعریف و از تمامی بسترهای اجتماعی و تشکیلاتی اصولگرایی هم استفاده کند. تشکیلاتی چون احزاب اصولگرایی و مجامعی چون جمنا فرصت مناسبی است تا این نو اصولگرایی یا همان بازخوانی ارزشها و پاسخ به مسائل جدید بهدقت مورد بحث و تبادلنظر قرار گیرد. رویکردی که در پیام قالیباف مشخص است، انتقاد به خود و خود انتقادی بهجای دیگر انتقادی و فرار از انتقاد است.این رویکرد میبایست از سوی همه جریانات اصولگرایی مورد احترام قرار گیرد و به استقبال آن رفت. تشتت نظر در اصولگرایی از یک منظر حسن است تا ضعف؛ اما نباید این حس در انتخابات به تهدید تبدیل شود. اصولگرایان باید با حفظ رویکرد اصلی خود در چهار اصل اصولگرایی، نسبت به پدیده مدرن و روز هم پاسخگو باشند و در این موضوع به یک اجماع کلان و یا نسبی برسند. اجماعی که نه از روی موقعیت که از روی گفتمان باشد.
سه: بخواهیم یا نخواهیم شخص دکتر قالیباف یکی از موفقترین ویترینهای اصولگرایی در نمایش یک چهره کارآمد جهادی است. او توانسته در مدت 12 سال در سطح مدیریت شهر تهران، تهران را در مدرنترین شکل ممکن به نسلهای بعد از خود در سطح مدیریت شهری تحویل دهد. سؤال اینجاست اگر کارآمدترین مدیر اجرایی که دستاوردهای او ملموس و قابلمشاهده است نتواند موردتوجه خواست مردم در سطوح مختلف قرار گیرد پس به غیر از کارآمدی چه نیازی در سطح جامعه قابلتحلیل در یک مطالبه عمومی است. نو اصولگرایی در واقع کارآمدی همراه با پاسخگویی به این موضوع است. اگر در یک جمع خردورزی این موضوعات پاسخ داده شود بهطور حتم آینده اصولگرایی تضمین است و در غیر این صورت در یک بازه بلندمدت چیزی جز گروههای کوچک با تفکر اصولگرایی باقی نخواهند ماند. این را نباید فراموش کنیم از سال 82 تا 94 در بخشهای مختلف کشور اصولگرایی در قدرت بود و طی ده سال مردم در انتخابات مختلف به اصولگرایان آری گفتند. باید جستجو کرد و یک کار علمی صورت گیرد که چرا آری مردم در این ده سالی که در حوزه اجرایی خدمات بسیار زیادی هم ارائه شد به «نه» تبدیل گردید.
حرکت به سمت نو اصولگرایی را باید به فال نیک گرفت و آن را یک نسیم حیاتی در جریان انقلابی باید دانست. بهتر است دوستان و همفکران اصولگرایی به دنبال انتقاد از درون باشند و شجاعانه نقدهای خود را وارد کنند. در فرصتی که اصلاحطلبان به دنبال جریان سیاسی علیه یکدیگر در قدرت هستند فرصت مناسبی است تا اصولگرایی بازتعریف شود.
ارسال نظر