خیانت، گاهی دور گاهی نزدیک
این مقاله پژوهش های تجربی دهه های گذشته از سراسر جهان را بررسی می کند تا آن چه پژوهشگران درباره مساله روزافزون خیانت انجام داده اند را ارزیابی کند و خلاهای موجود در متون را که برای پرکردن شان تحقیقات بیشتری لازم است، بیابد.
• انواع مختلف خیانت؛
• تفاوت جنسیت در خیانت؛
• میزان تحصیلات و خیانت؛
• تاثیر ژنتیک بر خیانت؛
• شخصیت و خیانت؛
• دلایل خیانت؛
• عواقب خیانت؛
• خیانت و درمان ها.
دانش موجود در ارتباط با این هشت گروه مطالعه در این مقاله خلاصه خواهندشد.
امروزه خیانت از دلایل مهم طلاق هاست. براساس گزارش پژوهش ها، 90 درصد همه طلاق ها به خیانت مربوط می شوند.
یک دست ترین داده ها درباره خیانت از «پیمایش اجتماعی عمومی» به دست می آیند که «بنیاد ملی علوم امریکا» از سال 1972 برای پیگیری نظرات آمریکایی ها درباره رفتارهای اجتماعی آن را انجام می دهد. داده های این پیمایش نشان می دهد هر سال حدود 10 درصد از زوج ها، 12 درصد از مردان و 7 درصد از زنان، رابطه جنسی بیرون از ازدواج داشته اند؛ اما تحلیل جزیی داده ها از 1991 تا 2006 تغییرات غافلگیرکننده ای را آشکار می کند.
پژوهشگران دانشگاه واشنگتن چنین یافته اند که میزان خیانت در طول زندگی بین مردان بالای 60 سال از 20 درصد در سال 1991 به 28 درصد در سال 2006 افزایش یافته است. برای زنان بالای 60 سال این میزان از 5 درصد در سال 1991 به 15 درصد در سال 2006 افزایش یافته است. (این افزایش ها در سراسر جهان مشهود است)
در نتیجه این موضوع، خیانت به مساله مهمی در متون روان شناسی تبدیل می شود که توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب می کند. خیانت همچنین از چشم اندازهای مختلف در متون روان شناسی بررسی شده، مانند دلایل، انواع، نشانه ها، میزان تحصیلات، تفاوت های جنسیتی، درمان، شخصیت زوج ها و... . هدف اصلی این مقاله خلاصه کردن این پژوهش ها در گروه های مشخص و ارائه مفهوم و دسته بندی پژوهش هایی است که در این باره انجام شده اند.
تعریف خیانت
خیانت اغلب به نقض توقع انحصار جنسی اشاره دارد. خیانت ممکن است رفتارهای مختلفی را شامل شود، از قبیل «داشتن رابطه بیرون از ازدواج»، «آمیزش جنسی»، «بوسه»، «نوازش بدنی»، «روابط احساسی فراتر از دوستی»، «دوستی»، «روابط اینترنتی»، «استفاده از هرزه نگاری» و نمونه های دیگر. در اغلب فرهنگ ها، در زمان رابطه های نزدیک و صمیمی، معمولا نوعی توقع ابرازشده یا ضمنی برای انحصار وجود دارد، مخصوصا در مسائل جنسی.
خیانت به عنوان بی وفایی از طریق اتکاناپذیربودن و پشت کردن به عهد به شریک رابطه به رغم تعهد و انحصار، تعریف شده است. خیانت جنسی توسط یکی از زوجین در ازدواج اغلب هرزگی و بی عفتی خوانده می شود. این که یک عمل خیانت آمیز شامل چه چیزی می شود درون فرهنگ ها تنوع دارد و به نوع رابطه موجود بین افراد وابسته است. حتی در یک رابطه باز، ممکن است خیانت اتفاق بیفتد، اگر یکی از زوجین رابطه خارج از مرزهای تفهیم شده رابطه عمل کند.
پژوهش های مختلف درباره خیانت انجام شده اند که می توان آن ها را به هشت گروه تقسیم کرد.
یک گروه از پژوهش ها درباره خیانت روی انواع مختلف خیانت تمرکز دارد؛ شامل: روابط یک شبه، ارتباطات احساسی، روابط طولانی مدت و هرزه گردی، روابط بیرون از ازدواج، آمیزش جنسی، بوسه، نوازش، دوستی، روابط اینترنتی و استفاده از هرزه نگاری؛ اما بیشتر متون موجود خیانت را به دسته های مشخص تری تقسیم می کنند، شامل خیانت جنسی، خیانت عاطفی، ترکیب خیانت عاطفی و جنسی و خیانت اینترنتی. علاوه بر این ها، در هر کدام از این دسته های کلی، زیرگروه های مختلف وجود دارند؛ برای مثال، خیانت عاطفی ممکن است شامل یک رابطه کاری یا تماس تلفنی از راه دور باشد.
خیانت جنسی ممکن است شامل استفاده از کارگران جنسی، روابط با همجنس و انواع مختلف رفتارهای جنسی باشد. «بئاتریس»، نوع دیگری از خیانت را بررسی می کند: خیانت آنلاین که به عنوان فرایندی تعریف می شود که در آن افرادی که در رابطه های متعهدانه طولانی مدت هستند، به دنبال تماس های رایانه ای آنلاین با جنس مخالف باشند.
«مکنزی» خیانت را به سه دسته تقسیم کرد: خیانت جنسی، خیانت عاطفی و خیانت با سرمایه گذاری کامل. طبق آنچه «مکنزی» می گوید، خیانت جنسی شکلی از رابطه با فردی خارج از ازدواج است که کاملا یا در وهله اول، ماهیت جنسی دارد و وابستگی احساسی کم است یا اصلا نیست.
تفاوت های جنسیتی در خیانت
پژوهش ها در این زمینه به دو قسمت تقسیم می شوند: گروه اول روی تفاوت ها بین جنسیت ها، در نوع واکنش نشان دادن در مواجهه با خیانت زوج دیگر تمرکز می کنند.
بخش دیگری از متون مربوط به تفاوت های جنسیتی و خیانت به تفاوت میزان شرکت در خیانت بین زنان و مردان مربوط است. بعضی پژوهشگران با قدرت اعلام می کنند که مردان بیشتر درگیر خیانت می شوند تا زنان، به میزان قابل توجهی شرکای جنسی بیشتری خارج از رابطه اولیه شان دارند و گرایش آسان گیرتری به رابطه جنسی بیرون از ازدواج دارند و نیز میل شدیدی به خیانت دارند؛ در عین حال، دیگر پژوهش ها چنین مطرح می کنند که میزان خیانت در مردان و زنان به طور فزاینده ای به سمت برابری می رود و تفاوتی از نظر رفتار بینشان نیست.
میزان تحصیلات و خیانت
پژوهش های مختلف نتایج مختلفی درباره تاثیر میزان تحصیلات روی خیانت گزارش می کنند. «اتکینز» و همکارانش در سال 2001 چنین دریافتند که احتمال بیشتری وجود دارد که افراد با تحصیلات بالا درگیر روابط جنسی بیرون از ازدواج شوند. آن ها چنین نتیجه گرفتند که رابطه معناداری بین طلاق و میزان تحصیلات وجود دارد و همبستگی بین تحصیلات و خیانت صرفا برای زوج هایی که طلاق گرفته اند معنادار است.
در پژوهش ملی دیگری، «فورست» و «تنفر» نتیجه گرفتند که تحصیلات همبستگی معناداری با خیانت در زنان متاهلی دارد که از نظر سطح مدرک با زوج شان تفاوت دارند. به طور دقیق تر، آن ها دریافتند اگر یک زن متاهل تحصیلات بیشتری از همسرش داشته باشد، احتمال این که او در ازدواج وفادار نباشد بیشتر است، در مقایسه با زنی که میزان تحصیلات کم تری از همسرش دارد. در مجموع، داده های پژوهش های قبلی نشان داد که احتمال خیانت در افراد با تحصیلات بالا بیشتر است.
تاثیرات ژنتیک در خیانت
برخلاف حیوانات، تاثیر ژنتیک روی خیانت بین انسان ها مبهم است. «چارکاس» و «اولسنر» نشان دادند که خیانت و تعداد شرکای جنسی هر دو تحت تاثیر ژنتیک هستند.
به طور دقیق تر، خیانت (41 درصد) و تعداد شرکای جنسی (38 درصد) ارثی هستند. آن ها همچنین دریافتند که همبستگی بین این دو ویژگی شدیدا (47 درصد) معکوس است.
رویکردها به خیانت توسط عوامل تاثیرگذار مشترک و منحصر بفرد محیطی، اما نه ژنتیکی، تعیین می شوند. این پژوهشگران در یک پژوهش در سطح ژنوم ها توانستند سه محدوده ارتباط ضمنی اما غیرمعنادار با خیانت و تعداد شرکای جنسی روی کروموزوم های 3، 7 و 20 با امتیاز ماکزیمم 246 بیابند.
نتیجه مربوط به ارث پذیری خیانت جنسی و تعداد شرکای جنسی در پژوهش «چارکاس» و همکارانش در سال 2004 نظریه تکاملی رفتار جنسی انسان را تقویت کرد. اغلب مباحث درباره خیانت نظری هستند اما چنین مطرح می کنند که تاثیر ژنتیک باید صفر باشد.
شخصیت و خیانت
پژوهش های بسیاری جنبه های شخصیتی خیانت را بررسی کرده اند. پژوهش های اولیه چنین گزارش دادند که تا سن 40 سالگی، 50 درصد از همه مردان متاهل و بیش از 25 درصد از همه زنان متاهل در رفتارهای جنسی خارج از ازدواج شرکت داشته اند. بعد از سه دهه، همچنان تقریبا 50 درصد از مردان در روابط عاطفی یا جنسی بیرون از ازدواج شرکت داشته اند، در حالی که 40 درصد از زنان در چنین روابطی بوده اند.
«الگوی پنج عاملی» برای توصیف تعاملات در ازدواج به عنوان رابطی بین دو شخصیت به کار رفته است. شخصیت زوجین چگونه ممکن است انواع خیانت ها را پیش بینی کند؟
در یک فراتحلیل از 45 پژوهش، عوامل شخصیتی که پایه رفتارهای پرخطر جنسی را شکل می دهند بررسی شد و نتیجه نشان داد که توافق پذیری بالا و وجدان بالا به طور قابل اتکایی با ریسک جنسی کم تر همبسته اند. توافق پذیری پایین همبستگی منفی با ریسک بیشتر جنسی، شامل چندین شریک جنسی برای وجدان پایین و همبستگی مثبت با رابطه جنسی بدون حفاظت داشت. خیانت ارتباط معناداری با توافق پذیری پایین و وجدان پایین دارد.
«اشمیت» و «باس» دریافتند که افراد دارای میزان بالای توافق پذیری و وجدان در انحصار رابطه هم بالاتر بودند، یعنی احتمال کم تری وجود داشت که وفادار نباشند.
اخیرا «شکلفورد» و «بیسر» الگویی را براساس پنج عامل بزرگ شخصیت ارائه کردند تا احتمال خودگزارش شده تجربه روابط بیرون از ازدواج را پیش بینی کند.
آن ها 107 زوج را انتخاب کردند که حداکثر یک سال از ازدواج شان گذشته بود. آن ها نوعی تایید برای یک مدل تصادفی بین زوج هایی که به طور خاص توافق پذیری پایینی داشتند و زوج هایی که به طور خاص غیرقابل اتکا بودند، یعنی وجدان پایینی داشتند، یافتند که در آن ها امکان بالایی برای تجربه روابط بیرون از ازدواج در طول یک سال پیش رو تخمین زده شد.
دلایل خیانت
متون مربوط به خیانت نشان می دهد دلایل مختلفی برای عدم وفاداری وجود دارد، از قبیل میزان تحصیلات، شخصیت، فرصت، شیوه وابستگی، سطح درآمد و اشتغال، نژاد، فرهنگ، دین و رضایت زناشویی.
«دریگوتاس» و همکارانش این دلایل خیانت را به پنج دسته تقسیم کردند: تمایل جنسی، رضایت عاطفی، زمینه اجتماعی، گرایش ها و هنجارها و انتقام یا خصومت. پژوهش های مربوط به مسائل تمایلات جنسی روی نیاز به تنوع جنسی و میزان بهره وری ممکن از زوج، به عنوان دلایل مرسوم برای خیانت، متمرکز شده اند.
پژوهش های مربوط به رضایت عاطفی روی رضایت زناشویی تمرکز کرده اند. عوامل زمینه ای اجتماعی اغلب به میزان تحصیلات، شخصیت، فرصت، شیوه وابستگی، سطح درآمد و اشتغال، نژاد و فرهنگ مربوط بوده اند.
مرور متون نشان می دهد که پژوهش درباره نوع رویکرد به خیانت مشخص می کند، شریک جنسی با رویکردهای جنسی لیبرال، با احتمال بیشتری درگیر خیانت می شوند. سرانجام، خیانت به عنوان انتقام، به طور سنتی دلیلی مرسوم برای عدم وفاداری بین زوج هاست.
عواقب خیانت
بعضی پژوهش ها نشان داده اند که فقط درصد کمی از زوج هایی که تجربه خیانت دارند، می توانند رابطه شان را بعد از آن نجات دهند. همچنین همه ازدواج هایی که دچار خیانت می شوند، به طلاق منجر نمی شوند.
اغلب پژوهش ها درباره عواقب خیانت، نتایجی منفی نشان می دهند؛ مانند: خشم، از دست رفتن اعتماد، کاهش اعتماد به نفس شخصی و جنسی، صدمه به عزت نفس، ترس از طرد و افزایش شدید توجیهات برای ترک زوج.
«اسپنیر» و «مارگولیس» در سال 1983 و «هورویتز» در سال 2001 چنین نتیجه گرفتند که زوج هایی که به خاطر خیانت طلاق می گیرند، احساس افسردگی کم تری می کنند تا زوج هایی که به دلایل دیگر به ازدواج خود پایان می دهند. زوجی که خیانت کرده طلاق را آغاز کرده اما احتمال بیشتری وجود دارد که زوج وفادار دچار افسردگی شود. وقتی که فرد خیانت زوجش را کشف می کند، باید درباره بخشیدن او و کنار هم ماندن یا تمام کردن رابطه، تصمیم بگیرد.
«شکلفورد» و همکارانش دریافتند که زنان و مردان که با مسائل انطباقی متفاوتی در تاریخچه تکاملی خود در ارتباط با انواع مختلف خیانت مواجه بوده اند، واکنش های مختلفی به خیانت زوج خود داشته اند. بخشیدن خیانت جنسی برای مردان سخت تر از خیانت عاطفی است و احتمال بیشتری و جود دارد که آن ها بعد از خیانت جنسی زوج رابطه را بر هم بزنند.
خیانت و درمان
یک گروه از پژوهش ها درباره خیانت، به درمان می پردازد. از منظر بالینی، «اتکینز» و همکارانش در بررسی به این نکته پرداختند که فهمیدن خیانت در طول یک فرایند، به جای یک اتفاق لحظه ای، ممکن است به زوج ها کمک کند. آن ها دریافتند که زوج های بی وفا در طول درمان بیشتر از زوج های وفادار علائم بهبود نشان می دهند؛ در عین حال، آن ها نشان دادند زوج هایی که رابطه ای بیرون از ازدواج داشتند و آن را به عنوان یک راز نگه نداشتند، بهبود بیشتری در رضایت نسبت به دیگران داشتند.
همچنین، آن ها نتیجه گرفتند که طرف خیانت کار بیشتر از طرف مقابل که درگیر خیانت نبوده تحت فشار است و هر دو پیشرفت های مشابهی در روند درمان دارند.
در مقابل، «گوردون» و همکارانش چنین نتیجه گرفتند که طرفی که درگیر خیانت نبوده، در طول درمان بیشتر تحت فشار است و نیز در مقایسه با طرف درگیر در خیانت، بهره بیشتری از درمان می برد.
در پژوهش های اخیر درباره درمان و خیانت یک مطالعه مورد طراحی شد تا کارآمدی رویکرد قدم به قدم بر مبنای بخشش در کمک به زوج هایی که مشغول بازیابی خود پس از خیانت هستند را بیابد. در این رویکرد اولین قدم در بهبود، مواجهه با تاثیر و نفوذ خیانت است. قدم دوم به معنا و چارچوب خیانت می پردازد و قدم سوم به زوج کمک می کند بعد از خیانت، به زندگی ادامه دهند.
در پایان درمان، اغلب شرکت کننده ها سطح بالایی از بخشش در واکنش به خیانت داشتند. در یک پژوهش کاوشی دیگر، «اتکینز» و همکارانش درمان خیانت را با استفاده از زوج درمانی رفتاری سنتی و زوج درمانی رفتاری یکپارچه آزمایش کردند. شرکت کننده هایشان 19 زوج بودند که تجربه خیانت داشتند. آن ها سطح پریشانی و فشار و روند درمان را در زوج هایی که تجربه خیانت داشته اند، با زوج هایی که به دلایل دیگر برای درمان آمده بودند، مقایسه کردند. آن ها نتیجه گرفتند که در مرحله پیش از درمان، زوج هایی که تجربه خیانت داشته اند، رنج بیشتری می برند تا دیگر زوج ها. در پایان درمان، نتیجه در زوج های خیانت دیده با زوج های بدون خیانت یکسان بود.
«کیس» روی یک الگوی درمانی خیانت براساس فرایند چندبعدی عذرخواهی و بخشش تمرکز کرد که در آن همسر از طریق تکالیفی مشخص به سمت بازیابی اعتماد حرکت می کند. این پژوهش نتیجه گرفت که بسیاری از زوج ها بعد از تجربه خیانت در رابطه شان، به سمت متعادل کردن رابطه پیش می روند.
نتیجه گیری ها و پیشنهادات برای پژوهش های آینده
در متون روان شناسی خیانت از چشم اندازهای مختلف بررسی شده است. به نظر می رسد که مانند سایر سوژه های مطالعات انسانی، پژوهش های خیانت نیز سوالات بی پاسخ مانده ای دارند. با توجه به اهمیت این مساله برای زوج درمان ها و روان شناسان اجتماعی، پژوهش های بیشتری در آینده نیاز است تا دانش ما درباره خیانت بالا ببرد و کمک کند از مشکلات نابودکننده ازدواج پرهیز کنیم.
همسر مرد خیانت کار، ممکن است بخشی از منابع را به زنی دیگر ببازد. شوهر زن خیانت کار ممکن است ظرفیت تولید مثلی همسرش را لااقل برای یک چرخه فرزندآوری از دست بدهد. او همچنین با ریسک سرمایه گذاری بلند مدت در کسی که زاده رقیبش است، مواجه است.
با توجه به شیوع خیانت و هزینه های مربوط به خیانت و طلاق، یک مساله تجربی مهم این است که چه چیز بین زوج هایی که طلاق می گیرند و زوج هایی که بعد از خیانت با هم می مانند، تفاوت ایجاد می کند؛ بنابراین، پِژوهش بیشتری در روان شناسی اجتماعی درباره خیانت لازم است.
به طور کلی مشخص می شود که چندین خلا در بررسی متون مربوط به خیانت شناسایی شده و فرصت را برای پژوهش های آینده مهیا کرده است.
پژوهش های بین ملیتی مثل پژوهش در این باره که نارضایتی شغلی طور ممکن است با احتمال خیانت مربوط باشد، خلا دیگری در این متون است؛ بنابراین پژوهش بیشتری با تمرکز بیشتر بر نشانه های خیانت نیز پیشنهاد می شود.
فرد چگونه می تواند نشانه های احتمال وقوع خیانت را در همسرش شناسایی کند تا بتواند ازدواجش را نجات دهد؟ همچنین پژوهش های بیشتری درباره انواع مختلف خیانت مانند خیانت در محیط کار و راه های مواجهه با آن ها و نیز این که چگونه خیانت عاطفی ممکن است به خیانت ترکیبی تبدیل شود، یعنی خیانت جنسی نیز به آن اضافه شود، پیشنهاد می شود. کارهای بیشتری نیز لازم است انجام شود تا مشخص شود آیا فرصت های خیانت برای دو جنس متفاوت است یا خیر؟
* دکتر زارع، دکترای خود را در رشته زوج درمانی از دانشگاه ملی مالزی دریافت کرده است. وی درباره آسیب های زندگی زناشویی از جمله خیانت و طلاق تحقیقات مختلفی را انجام داده است که برخی از آن ها در کنفرانس ها و مجلات معتبر بین المللی ارائه شده است. عضویت در هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی بخش دیگری از فعالیت های ایشان است.
ارسال نظر