قاتل پیرمرد تنها: برای مرگ آمادهام
ایلنا: دو روز زندگی پنهانی در خانه پیرمرد تنها، به جنایت ختم شد. این پیرمرد وقتی در آشپزخانه آپارتمانش با مرد غریبهای روبهرو شد، با ضربات چاقو کشته شد. قاتل که بیخانمان بود، پس از اخراج از پانسیون، به خانه این پیرمرد رفته بود و بدون اطلاع صاحبخانه، در آنجا زندگی میکرد.
اول اردیبهشتسال گذشته بود که امیرحسین ٣٤ ساله درحالیکه با دست و لباسهای خونین از آپارتمانی در خیابان ولیعصر فرار میکرد، از سوی مأموران کلانتری دستگیر شد. درست پس از دستگیری امیرحسین بود که مأموران با مرد جوان دیگری مواجه شدند که در تعقیب مرد فراری بود. این مرد به مأموران پلیس گفت: «ما به همراه داییام در یک آپارتمان زندگی میکنیم. داییام در طبقه چهارم به تنهایی زندگی میکرد. چند دقیقه پیش از طبقه بالا سر و صدایی شنیدیم. بلافاصله به طبقه بالا رفتم تا ببینم موضوع از چه قرار است. دقیقا صدای درگیری و کتک کاری بود. همان لحظه این مرد را دیدم که با دست و لباسهای خونین درحال فرار از خانه داییام است. او را تعقیب کردم که دیدم دستگیر شده است.»
با این اظهارات، مأموران به آپارتمان این مرد رفتند و در طبقه چهارم با جسد یک پیرمرد روبهرو شدند. مرد ٧٠ ساله با ضربات چاقو به قتل رسیده و جسدش در آشپزخانه افتاده بود.
به همین دلیل مرد دستگیر شده تحت بازجویی قرار گرفت. وی در ابتدا سعی داشت که مسیر پرونده را با اظهارات دروغ منحرف کند. به همین دلیل به مأموران گفت: «مقتول اعتیاد داشت. او از من و دوستم تریاک میخرید. روز حادثه هم با دوستم برایش تریاک آوردیم که دوستم با مقتول درگیر شد و او را کشت. بلافاصله هم فرار کرد و کسی هم او را ندید.»
این اظهارات درحالی مطرح شد که تحقیقات نشان داد مقتول اعتیادی به هیچ نوع مواد مخدر نداشته و هیچوقت تریاک نمیکشیده است. با روشن شدن این ماجرا امیرحسین در بن بست اطلاعاتی قرار گرفت و مجبور شد که به این قتل اعتراف کند. وی اینبار به مأموران گفت: «٦ سالی میشد که از همسرم جدا شده بودم. بعد از جدایی از همسرم دیگر جایی برای زندگی کردن نداشتم. زندگیام نابود شده بود. برای همین در خانه دوستانم زندگی میکردم. مدتی در خانه این دوست و آن دوست زندگی کردم تا اینکه سه ماه پیش به یک پانسیون در خیابان ولیعصر رفتم. یعنی درست روبهروی خانه مقتول؛ در آنجا زندگیام را آغاز کردم و خوشحال بودم از اینکه بالاخره جایی برای خوابیدن دارم، اما از آنجاییکه هیچ پولی نداشتم مجبور میشدم که با دزدی از کمد و یخچال دوستانم سرقت کنم و غذا گیر بیاورم. برای همین زندگی من در آن پانسیون سه ماه بیشتر طول نکشید. مسئولان پانسیون متوجه دزدیهای من شدند و مرا از آنجا اخراج کردند. بعد از اخراجم به خانه مقتول رفتم. خانهاش را از قبل شناسایی کرده بودم. شبها از پشت پنجره اتاقم در پانسیون، آپارتمان روبهرو را میدیدم. چند طبقه آن خالی از سکنه بود. تنها در طبقه چهارم یک مرد سالخورده بود که به تنهایی زندگی میکرد. میدانستم او خیلی پیر است و کسی به خانهاش رفت وآمد زیادی نمیکند. برای همین چون جای خواب و زندگی نداشتم به آن آپارتمان رفتم. در ابتدا زنگ را زدم و گفتم مأمور گاز هستم. به همین بهانه وارد آپارتمان شدم و به طبقه پنجم که خالی بود رفتم، اما یک شب در آنجا دوام نیاوردم و از روی گرسنگی به خانه پیرمرد در طبقه چهارم رفتم. وقتی در را هل دادم باز شد. میدانستم پیرمرد در خانه است اما مخفیانه وارد شدم .دو روز در آنجا زندگی کردم و پیرمرد متوجه نشد. تا اینکه روز حادثه وقتی برای خوردن غذا به آشپزخانه رفته بودم، مرد صاحبخانه یهو سر رسید و مرا دید. خیلی شوکه شد. میخواست داد و فریاد به راه بیندازد که من ترسیدم و او را با چاقوی آشپزخانه زدم. از آپارتمان خارج شدم اما همان لحظه خواهرزاده وی که در طبقه پایین ساکن بود از خانه بیرون آمد و متوجه من شد.»
با اعترافات این مرد وی صحنه قتل را هم بازسازی کرد و پروندهاش پس از صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. او صبح دیروز درحالی در شعبه دوم دادگاه کیفری به ریاست قاضی محسن زالی محاکمه شد که دختر و پسر مقتول برایش حکم قصاص خواستند.
در ادامه متهم در جایگاه ایستاد، اما به سوالات قضات پاسخی نداد. وی تنها گفت: «اصلا دوست ندارم در مورد جنایت حرفی بزنم. همه حرفهایم را زدهام و قتل را با جزییات تشریح کردهام. من مدتی بود که مواد مخدری به نام ماش روم مصرف میکردم. برای همین روز حادثه اصلا متوجه رفتارهای خودم نبودم و ناخواسته دست به این قتل زدم. الان هم فقط قصاص میخواهم. برای مرگ آمادهام.»
در پایان این جلسه نیز هیأت قضائی وارد شور شدند تا رأی نهایی خود را دراینباره صادر کنند.
ارسال نظر