روایت مهناز افشار از «برف روی کاجها»
اکران فیلم «برف روی کاجها» به کارگردانی پیمان معادی فرصتی فراهم کرد که با مهناز افشار درباره ایفای نقش «رویا» در این فیلم و نگاهش به بازیگری درسینما گفتوگو کنیم.
به گزارش پارس به نقل از روزنامه شرق، مهناز افشار، بازی در سینما را با فیلم « دوستان» به کارگردانی « علی شاه حاتمی» آغاز کرد و در فیلم « شور عشق» به کارگردانی « نادر مقدس» به شهرت رسید.
فیلمی که در آن برهه زمانی، نظر منتقدان را جلب نکرد و حتی مورد عتاب آنان واقع شد و جایزه « زرشک زرین» بدترین فیلم از سوی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران را دریافت کرد. جایزه ای که مخالفان زیادی داشت و اهدای آن در دوره های بعد دیگر تداوم پیدا نکرد. به هرجهت در فیلم های مختلفی بازی کرد؛ چه در فیلم های موسوم به « بدنه» و « بفروش» و چه در فیلم های کارگردانان صاحب نام سینمای ایران. در هر صورت در سیر تحول و روبه رشد بازیگری اش، همیشه با انرژی و با انگیزه بوده است. نکته مهم در مورد او این است که همیشه درقبال کارهایش دلایل منطقی خود را دارد. تفاوتی میان فیلم های پرفروش و هنری نمی بیند و اعتقاد دارد که بازیگر موظف است سر صحنه نقش خود را درست ایفا کند و به نظم در کار اهمیت می دهد.
او دوران کاری اش را به قبل از بازی در فیلم « سالاد فصل» و بعد از آن تقسیم می کند و فریدون جیرانی، کارگردان مورد علاقه اوست. مهناز افشار تاکنون برای بازی در فیلم « سعادت آباد» ، سیمرغ بلورین « بهترین بازیگر نقش مکمل زن» از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرده و همین طور برای ایفای نقش در فیلم « برف روی کاج ها» شایسته دریافت جایزه « دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن» بخش نگاه نو سی امین جشنواره فیلم فجر شد. همچنین در دومین جشنواره مطبوعات سینمایی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران، دیپلم افتخار بازیگری زن به مهناز اقشار برای بازی درفیلم « طبقه سوم» تعلق گرفت.
لوح حافظ « جشن دنیای تصویر» برای فیلم « طبقه سوم» دیگر جایزه ای است که این بازیگر شناخته شده سینما در کارنامه هنری خود دارد. سال گذشته نیز لوح بهترین بازیگر نقش اول زن جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی را برای فیلم « برف روی کاج ها» دریافت کرد که به قول خودش بهترین جایزه ای است که تاکنون گرفته است. اکران فیلم « برف روی کاج ها» به کارگردانی پیمان معادی فرصتی فراهم کرد که با مهناز افشار درباره ایفای نقش « رویا» در این فیلم و نگاهش به بازیگری درسینما گفت وگو کنیم.
بعد از دو سال پرفراز و نشیب، بالاخره فیلم « برف روی کاج ها» اکران شد. به نظر می رسد با بازی در این فیلم فرصت مهمی دراختیارتان قرار گرفت که توانایی هایتان در دنیای بی انتهای بازیگری را به نمایش بگذارید و با مهناز افشار همیشگی فاصله بگیرید. فکر می کنید علت این موفقیت چیست؟
فکر می کنم در وهله نخست کمک خداوند گار بود که باعث شد در این مسیر موفق شوم. ضمن اینکه تجربه ۱۰سال و اندی کارکردن درسینما فرصتی برایم فراهم کرد که نقش های مهمی مثل رویا را بازی کنم. هنگام کار هم فیلمنامه خوب و راهنمایی های درست و راهگشای پیمان معادی و همین طور همکاری و همراهی بازیگران مقابلم و سایر عوامل فیلم باعث شد به نتیجه دلخواه برسم. البته باید بگویم همیشه تشویق مخاطبان هنگام دیدن فیلم هایم و چه بعد از آن پشتوانه ای بوده و هست تا بتوانم کارم را ادامه دهم و با مشکلات پیش رویم کنار بیایم. هرچند همان طور که می دانید فیلم « برف روی کاج ها» با سوءتفاهماتی مواجه شد و با اینکه فیلم منتخب تماشاگران جشنواره بود ولی متاسفانه شرایطی پیش آمد که فیلم از طرف حوزه هنری و برخی ارگان ها تحریم شد و مخاطبان فرصت پیدا نکردند که به دور از هیاهو با فیلم ارتباط برقرار کنند. چون معتقدم آنقدر تماشاگران ما باهوش هستند که تشخیص دهند که چه فیلمی ارزشمدار و چه فیلمی ضدارزش است.
مخالفان محتوایی « برف روی کاج ها» ، ایراد فیلم را اشاعه مسایل غیراخلاقی می دانند و تاکید می کنند که فیلم روی موضوع خیانت صحه می گذارد. با توجه به اینکه شما همیشه به دیدگاه طیف های مختلف مخاطبان فیلم در سینما احترام می گذارید، در این مورد نظرتان چیست؟
این مساله از اساس نادرست و تلقی غیرمنصفانه ای از فیلم است. من با قاطعیت می گویم نه تنها فیلم روی مساله خیانت صحه نمی گذارد، بلکه تمام عوامل فیلم؛ چه مقابل دوربین و چه پشت دوربین به کانون خانواده علاقه مندند. آقای پیمان معادی واقعا اهل خانواده است. به غیر از کارگردان، سایر عوامل فیلم زندگی خانوادگی دارند و من هم در چنین خانواده ای بزرگ شدم که پایبند ارزش هاست و خودم هم به اخلاقیات معتقدم. این بی انصافی است که اتهام بی اخلاقی به این فیلم زده شود.
به نظر می رسد فرهنگ تصویری مان با وجودی که روی این هنر -صنعت- رسانه تاکید می شود، لاغر و کم مایه است. چون عادت کرده ایم سینما را فقط در محتوا خلاصه کنیم. ضعف در شناخت فیلم و سینما بدون در نظر گرفتن فرم و ساختار، ملغمه ای ساخته که دایما در مورد فیلم ها دچار سوءتفاهم می شویم. درست است که سوژه فیلم درباره خیانت است اما خیانت لایه سطحی و اولیه آن است. لایه های عمیق تر فیلم کمتر دیده شده. دروغ و پنهان کاری شالوده روابط آدم ها را تشکیل داده. به این معنا که با وجود معصومیت ذاتی رویا، « دروغ های مصلحت آمیز» می گوید و همه چنین عمل می کنند. نظرتان چیست؟
کاملا به نکته درستی اشاره کردید. فیلم لایه های عمیق تری هم دارد و بدون اینکه بخواهد تاکید غلوآمیز داشته باشد، به خیلی از مسایل به سادگی اشاره می کند. در حالی که همین جزئیات ساده، به شدت روی روابط زن و مرد تاثیر می گذارد اما اینکه گفتید رویا هم دروغ مصلحت آمیز می گوید معتقدم که او بیشتر ماخوذ به حیاست تا اینکه بخواهد از روی قصد دروغ بگوید.
به هرشکل دروغ، دروغ است. مثلا رویا بعد از مواجهه اش با بحران جلسه شاگردش را تعطیل می کند و دلیلش را پشت تلفن تعمیرات خانه ذکر می کند. درست است که مخاطب معنای انضمامی آن جمله را برداشت می کند. چون ذهنیت و دیدگاه رویا به زندگی زناشویی اش به تغییرات اساسی احتیاج دارد ولی همین مساله هم تاکید می کند که ما با آدم های پیرامونمان بیش از اینکه با زبان آشکار صحبت کنیم با زبان ایما و اشاره سخن می گوییم که با وجود خاصه قلبی مان، نتیجه اش پنهان کاری می شود. چقدر روی این مسایل در خلق شخصیت رویا تاکید می کردید؟
قبل از هر چیز باید بگویم که خلق شخصیت رویا خیلی آسان نبود. من روزهای اول دورخوانی و اتود زدن خیلی تلاش کردیم که رویا خلق شود. ولی به آقای معادی گفتم که هرکاری می کنم رویا در نمی آید و به اصطلاح نمی شود. در این مدت پیمان معادی من را رها گذاشت و دیگر با من کاری نداشت تا خودم به شکل طبیعی به رویا برسم. با خودم دیالوگ ها را زمزمه می کردم، سعی می کردم احساس رویا را برای خودم حلاجی کنم…
و مهم تر از همه اینکه حرکات دست و انگشتان را حذف کنید تا دیگر آن شور و حال همیشگی را نداشته باشید و آرام تر صحبت کنید…
کاملا. بعد از مدت کوتاهی احساس کردم باید ستون فقراتم را حالت انحنا بدهم و خمیده کنم. شکمم را بیرون بیاورم و کلا راه رفتنم را تغییر دهم. آرام ترحرکت کنم. ضمن اینکه صدایم را زنگ دار کردم تا یک مقدار متمایز شوم. وقتی این کارها را انجام دادم احساس کردم کم کم رویا در درونم دارد خلق می شود. با همین ذهنیت و حالت، دیالوگ هایم را گفتم که مقابل پیمان معادی بیان کردم. ناگهان برقی در چشمان آقای معادی درخشید و حس کردم که او هم با رویای خلق شده موافق است. خوشبختانه رویای مورد نظرمان خلق شد. دیگر برای بازی در هر پلان برای خودم کد گذاری کردم. سعی کردم رویا را از ناخودآگاه به خودآگاهم بیاورم. او زنی است که با باورهای خودش زندگی می کند و اصولی دارد که در تمام مدت زندگی زناشویی اش به آن پایبند بوده است.
هنگام نگارش فیلمنامه در جریان نوشته شدن نقش رویا بودید؟
این فیلمنامه سال ها قبل نوشته شده بود و همان موقع آقای معادی می خواستند این فیلم را بسازند.
یعنی بعد از زمان همکاری پیمان معادی با آقای فرهادی بود؟
بله. آقای معادی بعد از بازی در فیلم « درباره الی» تصمیم به ساخت این فیلم گرفتند.
که البته قرار هم بود در فیلم « درباره الی» بازی کنید که نشد؟
بله. منتها چون الان صحبت آن پیش آمد می خواهم به نکته ای اشاره کنم که قسمت نشد در فیلم « درباره الی» بازی کنم. منتها به خاطر این جمله آنقدر حرف های حاشیه ای و نامربوط به نقل از من مطرح شد درحالی که روحم از آن خبر نداشت. متاسفانه نتوانستم در این فیلم بازی کنم. اما وقتی فیلم را دیدم از بودن آن همه همکار عزیز و نتیجه درخشان و از اینکه قسمت نشد در آن کار باشم عبور کردم ولی در دنیای سینما چنین مسایلی پیش می آید و مساله ای پیچیده نیست. به هرجهت همان موقع قرار شد فیلم ساخته شود. وقتی فیلمنامه را خواندم، آنقدر درگیر شخصیت و داستان شدم که ناخودآگاه متاثر شدم و گریه کردم. به پیمان معادی پیشنهاد دادم که دوست دارم نقش رویا را بازی کنم. چون من با همسر آقای معادی دوست هستم و با ایشان رفت و آمد خانوادگی داریم. ولی در نهایت فیلم آن زمان ساخته نشد و من هم سر صحنه فیلم دیگری مشغول کار شدم. تا اینکه زمان ساخت این فیلمنامه رسید و آقای معادی با من تماس گرفتند و گفتند که بالاخره قسمت توست که نقش رویا را بازی کنی.
رویا در فیلم با اینکه ازدواج کرده، انگار مجرد است و اصلا احساسات شوهرش را درک نمی کند. به عنوان نمونه درفیلم تنها یک صحنه شام دو نفره از او و همسرش علی وجود دارد که بعد از اینکه با هم شام می خورند، رویا به علی می گوید من می روم بخوابم، چون خسته ام. درحالی که در بازی علی (حسن پاکدل) می بینیم که می خواهد چیزی را به رویا بگوید و در گفتن مردد است، ولی رویا گوش شنوایی ندارد و به اصطلاح اصلا دراین دنیا سیر نمی کند!
شما فیلم را خیلی خوب دیدید. کاملا درست است. رویا تا آن زمان به آن درک نرسیده بود که متوجه شود غیراز کارهای خانه داری، غذا درست کردن و پیانو درس دادن، شوهرش احساسات و خواسته های دیگری هم دارد. فکر می کرد حالا شام درست کرده و همراه همسرش غذا خورده، همه وظایف خود را انجام داده است. ولی وقتی مساله جدایی شوهرش مطرح می شود و زنی دیگر وارد زندگی او می شود به او تلنگری می خورد که زندگی ابعاد دیگری هم دارد و آدم ها خیلی عمیق تر از این حرف ها هستند. او اصلا فکر نمی کرد که بهترین شاگردش با شوهرش در ارتباط باشد. وقتی با نامزد نسیم مواجه می شود می فهمد که خیلی راحت با مسایل پیرامون خودش مواجه شده است. در فیلم رویا دوبار خود را مقابل آینه می بیند. بار اول تقریبا اوایل فیلم است که با دیدن خودش انگار سوالی برایش پیش می آید ولی دیگر پیگیری نمی کند و اتفاقی نمی افتد. ولی بار دوم که مقابل آینه می نشیند و مشغول آرایش می شود تا با نریمان (با بازی صابر ابر) به کنسرت موسیقی برود، انگار خودش را تازه کشف کرده و به نوعی بلوغ و خود آگاهی می رسد.
خب برای اینکه با ورود کسی دیگر به زندگی اش متوجه مسایلی می شود که تاکنون به آن فکر نکرده بود و انگار تازه دارد نسبت به خودش آگاهی پیدا می کند. فقط باید بگویم دریافتی که رویا دارد به معنای بی بندوباری نیست و قضاوت غیرمنصفانه ای است که بگوییم آرایش او مقابل آینه به خاطر خطاکاری اوست. او به هیچ عنوان به شوهرش خیانت نکرده. بلکه می خواهد بداند در کجای زندگی قرارگرفته. او درواقع در مسیر زندگی اش به تعالی می رسد. کما اینکه در پایان فیلم وقتی با علی مواجه می شود به او همه واقعیت درباره نریمان را توضیح می دهد. می گوید یک حس جدید را درک کردم و دوست دارم تو هم بدانی؛ و درنهایت در کنار شوهرش می ماند. حتی اگر توجه کرده باشید پس از پایان کنسرت با مریم (ویشکا آسایش) مواجه می شود و می گوید تو نباید به من می گفتی که شوهرم را با نسیم در خیابان دیدی؟ و سوال مهم تر را مطرح می کند که باید بالاخره بدانم یا ندانم که شوهرم چه کرده. از مریم می پرسد اگر تو جای من بودی نمی خواستی همه موضوع را بدانی.
درنهایت فیلم هم همین سوال را مطرح می کند؟
بله. پرسش اساسی فیلم هم همین است که بالاخره در روابط میان زن و مرد و کلا آدم ها همه مسایل را باید بدانیم یا ندانیم. آیا پنهان کاری درست است یا نه؟
پلانی داریم که رویا در سالن اجرای کنسرت کنار نریمان نشسته، کلوز آپ رویا یادآور بازی نیکول کیدمن با همین قاب در فیلم « تولد» بود که فوق العاده بازی کرد. در نماهای کلوز آپ بازی کردن سخت است. درآن نما چه کردید؟
بله. اشاره درستی کردید. من خودم آن فیلم و بازی نیکول کیدمن را خیلی دوست دارم. نماهای این چنینی برای بازی کردن سخت است. تنها چیزی که سعی کردم به یاد بیاورم تشویش و درهم پیچیدگی بود که در زندگی رویا وجود داشت. یعنی آنقدر مسایل برایش پیچیده بود که نمی توانست به تصمیم ثابت و دقیقی برسد. در بازی ام سعی کردم تمام اتفاقات را در ذهنم مرور کنم.
اصلا آن نما چگونه شکل گرفت؟
خب موقع تمرین و هنگام فیلمبرداری دوست داشتم از طریق خود موسیقی به آن حس برسم که موسیقی آقای « سالار عقیلی» را همزمان سرصحنه گذاشتیم. منتها نتیجه آنقدر رضایت بخش بود که به پیشنهاد پیمان معادی گفتیم که این موسیقی در فیلم هم باشد. موضوع را با آقای عقیلی درمیان گذاشتم تا صدای ایشان در فیلم باشد. گفتند که باید فیلم را ببینم که در نهایت فیلم را دیدند و اتفاقا از فیلم خوششان آمد؛ و درنهایت درفیلم هم می بینید که صدای « سالار عقیلی» چقدر در فیلم نشسته است.
با اینکه بازیگر حسی هستید، چقدر امکان تکرار نماها برای شما در فیلم وجود داشت؟
بله. من آنقدر حسی کار می کنم که همیشه در خواست می کنم در همان پلان اول نماهایم را بگیرند و اگر خیلی تلاش کنم که حسم را نگه دارم، در نهایت در برداشت دوم به نتیجه می رسم. به همین دلیل در این فیلم بیشتر نماهایمان پلان – سکانس بود.
در مورد سیاه و سفید بودن فیلم نظر خاصی نداشتید؟
خب دوربین فیلمبرداری همان بود و برای من بازیگر فرقی نمی کرد. البته پاسخ دقیق تر این سوال را بهتر است آقای معادی بدهند. ولی اگر بخواهم نظر خودم را بگویم این است که چون هیچ چیز زندگی آدم های این فیلم سیاه یا سفید مطلق نیست، به همین دلیل خاکستری نشان دادن فضای فیلم، پیام قصه را بهتر منتقل می کند.
دیپلم افتخار بهترین بازیگر بخش نگاه نو سی امین جشنواره فیلم فجر را برای بازی در این فیلم دریافت کردید. کلا به جای سیمرغی که برای بازی در فیلم « سعادت آباد» گرفتید، دوست داشتید برای این فیلم هم سیمرغ می گرفتید؟
به هرشکل جایزه همیشه آدم را خوشحال می کند. اما حیفم آمد که درآن سال « برف روی کاج ها» فقط در بخش نوعی نگاه شرکت کرد و دربخش های دیگر حضور نداشت. ضمن اینکه فقط درآن بخش دیپلم افتخار می دادند. در هر صورت به جایی رسیدم که سیمرغ و دیپلم برایم فرقی نمی کند. مهم این بود که بازی ام دیده شد. اما بهترین جایزه ای را که دریافت کردم، همین جایزه انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی بود. ولی با این حال عاشقانه این مسیر را ادامه می دهم و سعی می کنم انتخاب های درستی داشته باشم.
از این به بعد ادامه فعالیت تان درسینما چگونه خواهد بود؟
چون برخی جاها از قول من اعلام کردندکه مهناز افشار از دنیای سینما خداحافظی کرده که اصلا درست نیست، من اگر بخواهم خداحافظی کنم بیانیه نمی دهم. می روم جایی و گم می شوم تا کسی نتواند پیدایم کند! ضمن اینکه الان انتخاب کردن برایم سخت شده که خیلی نمی توانم پرکار باشم. ولی با این حال سینما حرفه و عشق من است و سعی می کنم ازاین به بعد دقیق تر انتخاب کنم.
نظرتان درباره سخنان آقای سلحشور درباره بازیگران سینمای ایران چیست؟
من نظر اصلی ام را دربرنامه هفت اعلام کردم و گفتم چقدر خوب است، اگر نسبت به هم نقدی داریم با احترام صحبت کنیم. حتی اگر یک جاهایی هم نقدی درست است، با احترام گوش دهیم. ولی ضمن احترام به آفرینش و خلق ایشان به عنوان یک مخلوق، در کل حرف های آقای سلحشور را خیلی جدی نمی گیرم.
شما جزو آن بازیگران که از ایشان شکایت کردند نیستید؟
نه نیستم. ولی پشت همکارانم درمقابل هر بی احترامی خواهم ایستاد.
اگر حرف نگفته ای دارید، بگویید.
چون برای آموزش و نقش آن در ارتقای سطح بازیگری اهمیت قایلم و خوشحال هستم که شاگرد استاد « حمید سمندریان» بوده ام، باید بگویم مدت دو سال است که کار تئاتر انجام می دهم و فکر می کنم تمرینات تئاتری در پرورش بازیگر موثر است. به همین دلیل معتقدم حرف های استاد « بهزاد فراهانی» که دربرنامه « هفت» درباره ورود بازیگران سینما به عرصه تئاتر بود، درست بود. ولی یک کم دور از انصاف بود. آخر همه ما کارمان نمایش است و مگر می شود یک بازیگر بازی درسینما و تئاتر را از هم جدا کند. من خوشحالم که می توانم در کنار بازیگران تئاتر حضور پیدا کنم و یاد بگیرم. ضمن اینکه درگذشت همکار عزیزم خانم « عسل بدیعی» را به خانواده محترم و جامعه هنری تسلیت عرض می کنم. ودر آخر هم آرزو می کنم که مخاطبان فیلم « برف روی کاج ها» ارتباط خوبی با فیلم برقرار کنند.
بازیگر شدن (یادداشتی درباره مهناز افشار)
مهنازافشار مسیر بازیگری را از سینمای موسوم به « بدنه» آغاز کرد. در اوایل کار به دلیل شباهت چهره اش به یکی از خوانندگان مشهور پیش از انقلاب، حاشیه هایی برایش درست شد که خیلی به بازیگری ربط پیدا نمی کرد و او هم همیشه سعی داشت از این مساله فاصله بگیرد. مهناز افشار برای رسیدن به مسیر « بازیگر شدن» چندان راه ساده ای را طی نکرد. درابتدای کار هنری اش نقدهای زیادی درباره حضورش در سینما مطرح می شد. « شور عشق» فیلمی بود که او را به شهرت رساند، ولی مورد توجه منتقدان واقع نشد. از این به بعد در تعدادی فیلم های « بفروش» بازی کرد.
تا اینکه درسال ۱۳۸۳ درفیلم « سالاد فصل» به کارگردانی فریدون جیرانی ایفای نقش کرد و تازه توجه منتقدان به او به عنوان بازیگر خوش قریحه که صاحب توانایی است جلب شد. بعد از آن در فیلم « چه کسی امیر را کشت» ، یکی از بهترین نقش های خود را ایفا کرد. مهناز افشار از جمله بازیگرانی است که تا امروز توانسته هم بر فروش فیلم ها تاثیر بگذارد و هم در فیلم هایی منطبق با معیارهای هنری حضور متفاوتی داشته باشد. فیلم « برف روی کاج ها» با بازی در نقش « رویا» این روزها در سینماها اکران شده است و بدون شک مهناز افشار با بازی روان و درونی اش، ستاره اول این فیلم است.
فیلمی که در میان فیلم های بی محتوا و بدون انگیزه که این روزها متاسفانه رونق فراوانی دارند، حرف هایی برای گفتن دارد و توانسته مساله مهم تحکیم بنیان خانواده را با زبان سینما به تصویر بکشد. برای ترسیم شخصیت رویا باید او از بازی اغلب جاافتاده اش دوری می کرد. افشار در اغلب کارهایش حضوری پرشور و پرتحرک دارد و اصولا حرکات دست و بدنش زیاد است در حالی که نقش رویا هیچ کدام از این حرکات را نمی طلبید. در خود فرو رفتن و بازی با چشمان عناصری بود که شخصیت رویا را می ساختند. رویا با طمانینه راه می رفت و آهسته سخن می گفت و همه این موارد در بازی مهناز افشار وجود دارد. رسیدن از
خودآگاهی به آگاهی کد اصلی این شخصیت بود که باید بعد از ترسیم شخصیت از برون به درون راه یابد.
از سوی دیگر تعامل شخصیت علی و نریمان با رویا نیاز به همکاری دوسویه داشت که صابر ابر و حسین پاکدل در مواجهه با مهناز افشار این پازل را تکمیل کردند. مهناز افشار امروز می تواند سرش را با افتخار بالا بگیرد که توانسته از همه موانع و مشکلات عبور کند و به عنوان بازیگر مطرح که جایگاه شایسته پیدا کرده به حیات هنری خود ادامه دهد. منتها باید از این به بعد هوشیارانه عمل کند و برای حفظ این جایگاه مراقب باشد.
پشت شیشه برف می بارد
نمی دانم چقدر این تجربه شخصی را باور دارید که تعبیر برف در خواب، غم و ناراحتی در واقعیت است. اگر باور ندارید حتما می پذیرید که برف پیش از آنکه نماد پاکی، معصومیت و آرامش باشد - که هست- حسی غمناک، حسی از فرورفتن در رکود، یخ زدگی و رخوتی ناخوشایند را به همراه دارد. اشعار شاعران بزرگ با محوریت برف گواهی است بر این حس مشترک و البته فیلم های متعددی که انتخاب این فصل نقشی تعیین کننده در حس وحال قصه یا شخصیت هایشان در راستای همین حس و حال دارد. اگر هم هیچ کدام از اینها را نمی پذیرید، آدم های خوشبختی در زمستان هستید! « برف روی کاج ها» از همان آغاز و مواجهه با اسم فیلم، به واسطه همین پیشینه، حس و حال خاصی ایجاد می کند که در ادامه کلیت روند فیلم می تواند پاسخ مناسبی به این حس و انتظار ایجاد شده بدهد.
فیلم داستان رکودی است که زندگی زوج محوری بعد از ۱۳سال دچارش شده و با یک رفتار عام این رکود خود را نشان می دهد؛ خیانت علی به رویا. هرچند این رفتار ناخوشایند واکنشی است به رابطه ای که درست پیش نمی رود، رابطه ای در سراشیبی سقوط، رابطه ای ناکافی حداقل برای یک طرف ماجرا (علی) که به شکلی عام، کلیشه ای و تکراری شده – همان طور که در روابط اجتماعی واقعی از گذشته تا حال و آینده در جغرافیاهای مختلف اتفاق افتاده، می افتد و خواهد افتاد - اما تلاش شده با شخصیت پردازی ظریف کاراکترها، ویژه کردن آنها از آدم های متداول و تکراری و انگیزه هایشان به نوعی این رفتار بر بستری جدید، وجوهی متفاوت و خاص پیدا کند.
رویا و علی زوجی هستند با اختلاف سنی که این ویژگی در فیزیک ظاهری آنها نمود باورپذیری پیدا کرده بدون آنکه به آن تاکید شود. در عین حال که این تصویر می تواند کدی باشد از نوع نگاه و رفتارشناسی علی، تا گرایش و رابطه او با شاگرد کلاس پیانوی رویا (نسیم) را باورپذیر جلوه دهد. علاوه بر این در سکانس مهم و تعیین کننده ابتدایی نیز یک کد کاربردی در ارتباط با علی ارایه می شود که در عین واقعی بودن این رفتار در موقعیت چیده شده ابتدایی، پس از بروز بحران در رابطه رویا و علی هم می تواند کلیدی باشد. در این سکانس که زوج برای خرید در هایپراستار هستند و قرار است رویا و علی معرفی شده و تصویر اولیه ای از رابطه آنها ارایه شود، علی با دیدن زنی از آشنایان که مردی غریبه همراهش است، درباره آنها حدس هایی می زند.
چند لحظه بعد که زن کنار آنها می آید و برادرش را به رویا و علی معرفی می کند، حدس های غلط علی هم رنگ می بازند. اما با همین قضاوت زودهنگام کدی مهم درباره این شخصیت داده می شود که وقتی رابطه نامعقولش با نسیم برملا می شود، این کد کاشته شده به مرحله برداشت می رسد. مردی که طبیعتا دیگران را با ذهنیت خود (چه خوب و چه بد) قضاوت می کند و واکنش زودهنگامش به این ماجرای کوچک گواهی است بر حساسیت های او نسبت به موقعیت و رابطه ای که درگیرش شده است. با چنین کدهای موجز و کاربردی است که شخصیت علی و رابطه اش با رویا و نسیم به شکلی باورپذیر ترسیم می شوند هرچند این کاراکتر در بخش عمده ای از فیلم حضور فیزیکی ندارد و در واقع تبعات غیبت و رفتارهای علی در زندگی رویا برجسته شده و این مقطع حساس از زندگی زن مورد بزرگنمایی قرار می گیرد. زنی که معلم پیانوست و به نوعی با حس و حال های خاصی به عنوان یک هنرمند یا اهل هنر سر و کار دارد که در رویا منجر به درونگرا شدن او شده است.
زنی که با وجود اختلاف سنی با علی به نظر می آید زودتر از او و الزامات سن خودش، دچار رخوت و بی حس و حالی از زندگی زناشویی شده و نداشتن بچه هم می تواند ریشه در همین بحران درونی زندگی شان داشته باشد، هرچند رویا می گوید اوایل زندگی خودش آمادگی نداشته و حالا هم علی میلی به آن ندارد. در همان سکانس اول در هایپراستار هم واکنش رویا به حدس و گمان های علی نوعی سردی و بی واکنشی را در او نهادینه می کند که انگار هیچ چیز نمی تواند او را متعجب یا هیجان زده کند. این حس و حال درونگرایی که نوعی آرام بودن (نه آرامش) و کندی بیرونی به رویا داده یک ویژگی متمایزکننده برای این زن هم در شکل واقعی است، هم در بین کاراکترهای نمایشی. زنی که وقتی در موقعیت خیانت دیدگی قرار می گیرد، همچنان آرام است و دست به رفتاری متداول و قابل انتظار نمی زند اما می توان این خرد شدن تدریجی را در تغییر تدریجی ظاهر و واکنش هایش به شیوه ای متفاوت دنبال کرد. رویا به ملاقات پرهام؛ دوست نسیم می رود و وقتی شکش تبدیل به یقین می شود که نسیم با شوهرش رابطه داشته و با هم به سفر خارج رفته اند، شروع به جست وجوی نشانه های قبلی این رابطه در زندگی و اطرافش می کند. اینجاست که این کنکاش منجر به دیدن چهره واقعی زندگی فروپاشیده شان و رابطه اش با علی می شود.
رابطه ای که حتی دوست دندانپزشک علی از جزییات آن خبر داشته ولی رویا غافل بوده است. در اشل زنی مثل رویا واکنشی مثل دور انداختن لیوان لب پری که نسیم در آن چای خورده، پاک کردن دکمه های پیانو از آثار انگشت نسیم- در اشل وسیع تر آثار او از زندگی اش - و نهایتا تصمیمش برای جدایی، معادلی درونی و باورپذیر برای رفتارهای عام و آشنای زنان در موقعیت های این چنینی است.
رفتاری که به واسطه پایه گذاری متفاوت شخصیت رویا و جزییات شخصیت پردازانه اش می تواند این زن را از کلیشه زنان خیانت دیده جدا کرده و همان درونگرایی و رخوت شخصی را به رفتارهای انتحاری اش نیز تسری دهد.
با حضور چنین شخصیت هایی در دو سر رابطه ای که دچار مشکلی کلیشه ای شده، طبعا آنچه اهمیت پیدا می کند، واکنش های بعدی است که می تواند ویژگی های شخصیت پردازانه آنها را نهادینه کند. رویا پس از جدایی تصمیم می گیرد از فضای سرد و انزوایش خارج شود و با گرمای یک رابطه عاطفی تازه یافته خود را محک بزند؛ آیا خاکستر آتش درونی اش دوباره شعله ور خواهد شد یا باید برای همیشه با این بخش خود خداحافظی کند؟ در واقع تصمیم جسورانه ای که این شخصیت در عین بی ادعا بودن به عنوان واکنشی بر شکست در زندگی گذشته اش می گیرد، بدون آنکه سرکوب شدگی زن را فریاد بزند، به شکلی نمادین این خدشه دار شدن را در یاد نگه می دارد. جسارتی که وقتی علی مغلوب و پشیمان - باز هم برخلاف کلیشه مردان خیانت کرده- یک فرصت تازه برای ادامه زندگی شان از رویا می خواهد، زن را وامی دارد به حس وحالی که از کنسرت رفتن با نریمان داشته اشاره کند و از سرگرفتن دوباره رابطه اش را با علی در پرده ای از ابهام قرار دهد.
ارسال نظر