سه نکته مهم درباره حادثه پلاسکو
دیماه 1395 پایان تلخی داشت و دهها نفر که اغلبشان آتشنشانان فداکار بودند، در فاجعه آتشسوزی و فروریختن ساختمان معروف پلاسکو، جان باختند یا مجروح شدند.
جعفر محمدی در «عصر ایران» با اشاره به این حادثه به سه نکته اشاره کرده است که در ادامه میخوانید:
1 - مقامات شهرداری میگویند بارها و بارها به مالکان ساختمان پلاسکو هشدار دادهاند که این ساختمان ایمن نیست و اتفاقا در نامههایی که دادهاند، درباره وقوع آتشسوزی هم تذکر دادهاند. پلاسکوی 54 ساله، آنقدر ناامن بود که شرکت گاز حاضر نشده بود انشعاب گاز به آن بدهد.
سوال اینجاست که آیا به کسانی که در مرکز شهر، بمبی به عظمت پلاسکو را آماده انفجار کرده بودند، فقط باید هشدار و نامه داده میشد یا اینکه مسئولان شهر، وظایف دیگری هم داشتهاند؟ وقتی مسئولان به این جمعبندی میرسند که فلان ساختمان شهری، ناامن است، آیا باید فقط نامهنگاری کنند یا اینکه ضربالاجلی بدهند و بعد حکم تخلیه و تخریب این بمبهای غولپیکر را بگیرند و اجرا کنند؟ شاید گفته شود که در این ساختمانها، هزاران نفر مشغول کارند و نمیشود آنها را جابهجا کرد ولی آیا تعطیلی این ساختمانها هزینه بیشتری دارد یا فاجعهای نظیر آنچه در پلاسکو رخ داد و دهها تن کشته و مجروح شدند و صدها میلیارد تومان نیز دود شد و به هوا رفت؟!
مسئولان میگویند در این ساختمان، انبارهای گازوئیل وجود داشته است و احتراق و انفجار همین انبارها، باعث فرو ریختن ساختمان و قربانیشدن دهها نفر شده است. چرا مسئولان در برابر این وضعیت خطرناک کاری نکردند و فقط به نامهنگاری بسنده کردند؟ در کجای دنیا در برج 17 طبقه، آن هم وسط شهر و یک منطقه پرجمعیت اجازه میدهند انبارهای متعدد گازوئیل درست کنند که نتیجهاش هم بشود این؟! راستی چند بمب دیگر مانند پلاسکو در تهران و شهرهای دیگر، منتظر یک جرقهاند که منفجر و روی مردم بیگناه آوار شوند؟
قطعا مسئولان شهری خواهند گفت که تعطیل، الزام به بازسازی یا تخریب این بناها، روندی طولانی دارد. حق شاید با آنها باشد ولی با فاجعهای که رخ داد، باید ساز و کاری فوری اندیشیده شود و به کمک دستگاه قضایی، همه ساختمانهای خطرآفرین، در یک برنامه زمانبندی شده، تخلیه و بازسازی شوند.
عصر دیروز، خبر رسید که دادستانی تهران مجوزهای لازم را داده است تا در صورت نیاز، هرگونه تخریبی در ساختمانهای اطراف پلاسکو صورت گیرد تا کمک به مصدومان تسریع شود. این نشان میدهد که فضا برای اقدام مهیاست و شهرداریها میتوانند با بهرهگیری صحیح از بستر مهیاشده، اقدامات عملی علیه ساختمانهای ناامن را آغاز کنند و به پشتوانه دستگاه قضایی، این بمبهای غولآسا را خنثی کنند. هیچ بهانهای مسموع نخواهد بود.
۲- تصاویر منتشره از نحوه اطفای حریق، حیرتآور و تأثرانگیز و یادآور ضربالمثل «آب دادن به فیل با قاشق چایخوری» است. آتشنشانیها در ایران، از قافله نوسازی و مدرنیزاسیون بسیار عقب ماندهاند و اگر هنوز سر پا هستند، به لطف ایثارگریهای آتشنشانانی است که با کمترین امکانات کار میکنند.
واقعا چرا در شهری مانند تهران که پر است از برجهای بلند، امکانات اطفای حریق اینقدر باید ناچیز و ناکارآمد باشد؟ آیا مسئولان شهری، از اتفاقات قبلی مانند آنچه در دیماه 93 در همین خیابان جمهوری رخ داد و کمبود امکانات خود را نشان داد، درس نگرفتهاند؟ واقعا چه سهمی از درآمدهای شهری برای تجهیز آتشنشانی به امکانات مدرن، مانند هلیکوپترهای اطفای حریق در نظر گرفته شده است؟ چرا باید شهرهای ما در برابر حوادث شناختهشده و پرتکراری مانند آتشسوزی اینقدر بیدفاع باشد؟ مدیریت شهری که فقط فروختن تراکم و جمعکردن زبالهها و گلکاری نیست.
۳- در روز حادثه، در دو جا، ازدحام جمعیت بود؛ یکی در اطراف ساختمان پلاسکو و دیگری در مراکز انتقال خون. اولیها - به جز نیروهای پلیس و امدادی و خبرنگاران - عمدتا افرادی بودند که آمده بودند تا حس کنجکاوی خود را ارضا کنند و عکس و فیلم بگیرند. آنها با تجمع خود مانع از امدادرسانی بهموقع شدند. در همان ساعات نخستین حادثه، ویدئوی کوتاهی منتشر شد که آمبولانس گرفتار در جمعیت را نشان میداد و رانندهاش از مردم خواهش میکرد که راه را باز کنند. همین فیلم چند ثانیهای گویای وضعیت فرهنگی بخش مهمی از جامعه بود و چه تأسفآور! اما گروه دوم کسانی بودند که از سر انساندوستی به مراکز انتقال خون رفته بودند تا خونشان را اهدا کنند و زندگی مصدومان حادثه را نجات دهند. مختصر بگویم: تا زمانی که دسته اول در کشور ما اکثریت دارند، نه فقط کار امدادرسانی در حوادث که همه امور کشور با اختلال و وقفه مواجه خواهد بود.
ارسال نظر