پارس؛
وجود بیش از سه هزار کودک کار و خیابان در تهران/وجود باندهای مافیایی بهرهکشی از کودکان کار و خیابان
اما داستان شروع به کار مدرسه «صبح رویش» هم داستان جالبی است. داستانی که رد پایش را هنوز هم میتوان در راهروهای مدرسه و پای عکسهای ترکیبی از ساختمان این مدرسه قبل و بعد از تاسیس دید: «ساختمان اینجا، کاملا مخروبه بود.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمد مهدی حاجی پروانه- به سن و هیکلشان نمیخورد، اما نانآورند. نانآوران کوچکی که گل میفروشند، فال حافظ جلویت میآورند تا خودت فالات را بکشی و حافظ برایت نیتخوانی کند و فرجامش را بگوید. گاهی جعبه دستمالکاغذی برایت میآورند تا بگذاری توی خودرو. بعضی وقتها هم با یک پارچه کهنه کوچک و یک بطری مایع شیشهشوی سراغ شیشههای خودروها میروند تا پشت چراغ قرمز، شیشهها را تمیز کنند. کودکانی که گاهی طعمه باندهای مافیایی کسب درآمد و اجیر آنها میشوند تا برایشان پولهای بیزحمت و بادآورده جور کنند. کودکانی که اهل کارند؛ اما بدشان میآید که بهآنها بگویی: «کودک کار و خیابان»
چند دقیقهای به نیمهشب مانده است. تجمع آدمها روبهروی مغازه بستنیفروشی حوالی میدان پونک زیاد است. آمدهاند تا شبهای بلند تابستان و گرمای کلافه کنندهاش را با خنکی و شیرینی بستنی و آبمیوه از یاد ببرند؛ اما دیدن یک صحنه، چند ثانیهای سکوت را حکمفرما میکند. کودکی 10، 12 ساله با گونی بزرگی بر دوشش، آرام از میان جمع میگذرد و مسیرش را ادامه میدهد. چند قدم جلوتر صدایش میکنم. میایستد و به بهانه خوردن بستنی، کنارش مینشینم و با او هم کلام میشوم.
میگوید اسمش «کریم» است و 12 سالش است. اول زیاد بنایی ندارد که در مورد خودش و کارش صحبت کند، اما گپ که خودمانیتر میشود، قفل زبانش را هم میگشاید.
«با پدرم هر روز تا 12 شب کار میکنیم و ضایعات پلاستیکی جمع میکنیم. بعد ساعت 12 شب میایم میدون پونک و گونیهای پر از ضایعات رو میفروشیم به ارباب.»
از درآمدش که میپرسم میگوید: «بستگی به زمان کار داره؛ اما روزی 30، 40 هزار تومان معمولا میگیریم از ارباب بابت فروش ضایعات.»
کریم، درس نخوانده است و از همان پنج، 6 سالگی مشغول کار شده است: «من پسر بزرگ بابام هستم. بابام زورش نمیرسه خرجمونو بده. مادرم هم قلبش مریضه. از همون چند سال پیش بابام گفت من دلم میخواد درس بخونی، اما دیدم نمیشه و دست تنهاست. گفتم هروقت دستمون دیگه به دهنمون رسید میرم درس میخونم.»
کریم، درس خواندن را دوست دارد و آرزویش این است که «دکتر قلب» شود: «خیلی سخت است مادر آدم قلبش مریض باشد. دکتر قلب که بشوم، قلب همه آدمها را خوب میکنم.»
آقا کریم «خوش قلب» داستان ما البته، تنها کودک کار پایتخت نیست. بسیاری از کودکان کار و خیابان در تهران، حالا چند سالی است که علاوه بر کار، میتوانند درس هم بخوانند. البته اگر خودشان و خانوادهشان رضایت دهند.
«پرتو» امید برای کودکان کار
«تهران سه هزار کودک کار و خیابان دارد. کودکانی که شهرداری تهران آنها را شناسایی کرده و شناسنامه دارند.» این را آقای فرزاد هوشیار پارسیان میگوید. مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران که سازمان تحت مدیریتش، جدیترین متولی ساماندهی کودکان کار و خیابان در پایتخت است.
هوشیار پارسیان درباره آمارهای موجود درباره کودکان کار و خیابان میگوید: «60 درصد این کودکان، از اتباع خارجی هستند. درصد بسیار بالایی از آنان، افغانستانی هستند و به صورت مستمر، اقداماتی برای بهبود وضعیت زندگی آنها انجام میشود. از تامین غذا گرفته تا آموزش و پرورش آنان در مراکز علم آموزی. در حال حاضر هم تمامی کودکان کار در 18 مرکز علمآموزی و مدارسی تحت عنوان مراکز «پرتو» تحت نظارت هستند.»
هوشیار، ارائه خدمات رایگان تعلیم و تربیت به کودکان افغانستانی را هم در راستای پیروی از توصیههای رهبر انقلاب میداند و میگوید: «ما محدودیتی برای پذیرش این دانش آموزان نداشتیم؛ اما در راستای توصیههای مقام معظم رهبری، بهصورت جدیتری به ماجرا ورود کردیم و تاکید مدیران ما در مناطق بر این بوده است که هیچ کودکی به بهانه این که تبعه افغانستان است و ایرانی نیست، از تحصیل محروم نشود.»
او درباره شیوه ساماندهی کودکان کار و خیابان هم میگوید: «یکی از وظایف اصلی سازمان خدمات اجتماعی، بهبود فضا و شرایط برای زندگی شهروندان است.
ما نمیتوانیم خانوادههای این کودکان را مجبور کنیم که جلوی کار فرزندانشان را بگیرند. در واقع این وظیفه ما نیست و سازمانهای دیگری باید در این قضیه ورود کنند، اما وظیفه این است که کاری کنیم تا این کودکان کمتر رنج و سنگینی کار را روی دوششان حس کنند.»
مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی درباره شیوه کار مدارس پرتو هم اینطور می گوید: «ساعت آموزش در این مراکز طوری تنظیم شده است که حضور این کودکان در مدارس، سبب لطمه خوردن به ساعت کارشان نشود و این طوری خانوادهها مجاب میشوند که بهانهای برای ممنوعیت ورود بچهها و لطمه خوردن کار و درآمدشان نداشته باشند. آنان در این مراکز علاوهبر علمآموزی، از وعدههای غذای گرم، استحمام و پوشاک و لوازمالتحریر مناسب هم بهصورت کاملا رایگان بهرهمند میشوند. ضمن اینکه به خانوادههای آنها نیز آموزشهای لازم درباره نوع برخورد با فرزندان در خانه و تجمیع کار و تعلیم داده شده است.»
هوشیار میگوید در مراکز پرتو خدمات جانبی نیز ارائه میشود: «دورهها و خدماتی چون کاهش آسیب، سوادآموزی، روانشناسی و توانمندسازی از برنامههاییاند که در مراکز پرتو به کودکان و خانوادهها ارائه میشود.»
او میگوید: سازمانهای مردم نهاد زیادی در حوزه کودکان، به این سازمان در ارائه خدمات به کودکان کار کمک میکنند: «گسترش فعالیتهای این سازمان نیازمند مشارکت عمومی است و ما به دنبال نقشآفرینی بیشتر خود شهروندان در ساماندهی امور مربوط به شهر هستیم. این موضوع با پای کار آمدن سازمانهای مردمنهاد متخصص در حوزههای مرتبط قابل دستیابی است و در حوزه کودکان کار و خیابان، ما به بخش بزرگی از این موفقیتها دست یافتهایم.»
هوشیار از راهاندازی مرکز مهارتآموزی ویژه کودکان کار و خیابان هم اینطور خبر میدهد: «نخستین مرکز تخصصی آموزش کامپیوتر و کسب مهارت ICDL در سطوح مختلف ویژه کودکان کار و خیابان به زودی راهاندازی میشود تا این افراد پس از ترک تحصیل به جای فروشندگی در چهارراهها از مهارتهای خود استفاده کنند.»
به گفته او ظرفیت این مراکز 150 نفر است که پیشبینی میشود در مرحله اول کودکانی که تاکنون تحت پوشش مراکز پرتو بودهاند، پذیرش شوند و در مراحل بعد نیز سایر کودکان کار و خیابان حضور یابند.
صبح رویش در دروازه غار
اما مراکز «پرتو» یک مشکل بزرگ دارند و آن اینکه به دلیل محدودیتهای موجود، مجوزی از سوی وزارت آموزش و پرورش برای فعالیت این مراکز به صورت رسمی صادر نشده است. البته این مشکل نیز حدود یک سال پیش با همت گروهی از جوانان جهادی و حمایت سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران حل شده است تا مدارس «صبح رویش» با مجوز رسمی وزارت آموزش و پرورش به آموزش کودکان کار و خیابان بپردازند. مدرسهای که اولین مدرسه غیرانتفاعی و رایگان ویژه کودکان کار در ایران است.
آقای «امیرحسین داوودی» مدیر مدارس «صبح رویش» جوانی است که چند ماهی بیشتر تا 30 سالگیاش باقی نمانده است. او درباره ایده راهاندازی و فعالیت این مدرسه میگوید: «حدود ۱۲ سال پیش در سازمان مردمنهاد «ترنم صبح سپید» بهدنبال محرومیتزدایی از مناطق محروم و دچار آسیبهای اجتماعی بودیم. تجربه سالها فعالیت در این حوزه و مطالعاتی که داشتیم، این شد که برای کاهش محرومیت بهتر است وارد بخش آموزش شویم تا در تربیت نیروی انسانی تا بتوانیم راحتتر به اهدافمان برسیم.»
تلاش داوودی و گروه جهادی جوانش به دروازه غار بهعنوان یکی از محرومترین نقاط پایتخت رسید و ایده اولیه تاسیس مدرسهای غیرانتفاعی ویژه کودکان کار در ذهن او و دوستانش شکل گرفت: «به مرور به این نتیجه رسیدیم چه محرومیتزدایی بهتر از کمک به وضعیت کودکان کار میتواند باشد؟ چون کودکان کار چه در محله دروازه غار و چه در سایر مناطق دیگر شهر به واسطه نداشتن هویت با وجود اینکه ایرانیاند امکان تحصیل برایشان وجود ندارد. برخی از این کودکان کار نیز با وجود آنکه هویت هم دارند؛ اما سبک زندگیشان به گونهای است که امکان تحصیل ندارند و باید برای امرار معاش خانوادهشان کار کنند.»
اما داستان شروع به کار مدرسه «صبح رویش» هم داستان جالبی است. داستانی که رد پایش را هنوز هم میتوان در راهروهای مدرسه و پای عکسهای ترکیبی از ساختمان این مدرسه قبل و بعد از تاسیس دید: «ساختمان اینجا، کاملا مخروبه بود.
ساختمانی متعلق به یک مدرسه دولتی برای وزارت آموزش و پرورش. سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران این مدرسه مخروبه را خرید و قصد داشت این مجموعه را به یک بخش خصوصی بدهد. همان موقع تفاهمنامهای میان این سازمان به نمایندگی از معاونت فرهنگی-اجتماعی شهرداری تهران و موسسه مردمنهاد ترنم صبح سپید نوشته شد که بخشی از این تفاهمنامه درباره ملک است.
ملک توسط شهرداری و NGOها کاملا بازسازی، مقاومسازی، ضدزلزله و زیبا شد. در نهایت نیز تجهیزات در اختیارمان قرار دادند. بعد از آن هم برای ادامه با قوت کار، منابع خیریه تعریف کردیم تا کمکهای مردمی نیز به دستمان برسد. الان هم عکسهای قبل و بعد از ساخت مدرسه را در راهروهای مدرسه گذاشتهایم تا مهمانان مدرسه و بچهها بدانند چه زحمتی پای ساخت این مدرسه کشیده شده است.»
داوودی درباره شیوه متفاوت تدریس در این مدرسه نیز میگوید: «ما از همان ابتدا سعی کردیم راه متفاوتی را برای آموزش بچهها در پیش بگیریم. «جایی برای کودکی» را شعار مدرسه انتخاب کردیم و شیوه آموزشیمان را کاملا متفاوت از شیوه آموزشی رایج، اما با همان کتابهای درسی درنظر گرفتهایم.
اینجا بیشتر به کودکان کار و آرزوهایشان توجه میکنیم. یک بار به برج میلاد میبریمشان تا بلندپروازی کنند و از آرزوهایشان بگویند. یک بار دیگر هم یک پلیس و آتشنشان و خلبان و نویسنده برایشان میآوریم تا بچهها بزرگ شدن رویاهایشان را ببینند. معلمان هم قرار است مانند مادر نیاز آنان را برطرف کند. به همین دلیل معلمان نیز گزینش شدهاند و کسانی را انتخاب کردهایم که حداقل تجربه کار و تدریس به کودکان کار را داشته باشند. کودکان کار به کودکی کردن و دریافت محبت نیاز دارند. برای بچهها واحد پول جیرینگ را هم ابداع کردهایم که براساس آن سیستم پاداش و خرج و هزینههایشان را تعریف میکنیم و مدیریت هزینهها را به خودشان میسپاریم.»
در انتظار همیاری
تهران، کم کودک کار و خیابان ندارد؛ اما مهم آن است که ابتدا به نیازهای اولیهشان رسیدگی و سپس با باندهای مافیایی بهرهکشی از کودکان کار و خیابان برخورد شود. اقداماتی که سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران، بخشی از آن را به عهده گرفته و نیازمند همیاری بیشتر نهادهای دیگری چون سازمان بهزیستی، کمیته امداد امام خمینی(ره) و سایر مقامهای مسوول است.
ارسال نظر