به گزارش پارس به نقل از ایسنا، دکتر سیدحسن هاشمی در مطلبی با عنوان "وقتی حافظ با دلت حرف می‌زند" در کانال تلگرامی خود آورده است:« گفته‌اند "مرد را دردی اگر باشد، خوش است". گاهی اما دردها چه سنگین می‌شود و بی‌رحمانه به قلب انسان حمله می‌کند؛ آن هم در مسئولیتی سنگین که با زندگی و سلامت تک تک هموطنانت گره خورده است.

باید از خودت عبور کنی. اما وقتی دانسته و نادانسته به جای تو، مردم را نشانه می‌گیرند؛ چنان دلتنگ می‌شوی که در جمع همکاران لب به شکوه می‌گشایی و از رفقایی که قول یاری‌ات داده بودند و در نیمه راه رهایت کرده‌اند؛ آنها که نه تنها دستت را نگرفتند که پایت را هم بسته‌اند، گله می کنی. اما ...

"باورم نیست ز بد عهدی ایام هنوز ... قصه غصه که در دولت یار آخر شد"

بر حسب اتفاق، در سایه الطاف همیشگی خدای مهربان، پس از یک روز شلوغ کاری، میهمان شیرازی‌های خونگرم و دوست داشتنی می‌شوی و در خلوت حضرت شاه چراغ، آرام می‌گیری. سپس در شامگاهی روح‌نواز بر مزار لسان‌الغیب حاضر می‌شوی و حافظ شیرین سخن چه عجیب با دلت اینگونه حرف می‌زند:

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

دردم نهفته به ز طبیبان مدعی

باشد که از خزانه غیبم دوا کنند

معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد

هر کس حکایتی به تصور چرا کنند

چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست

آن به که کار خود به عنایت رها کنند

بی‌معرفت مباش که در من یزید عشق

اهل نظر معامله با آشنا کنند

حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود

تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند

گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار

صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند

می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب

بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم

ترسم برادران غیورش قبا کنند

بگذر به کوی میکده تا زمره حضور

اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند

پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان

خیر نهان برای رضای خدا کنند

حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود

شاهان کم التفات به حال گدا کنند»