به گزارش پارس به نقل از شهرونداز این روی فرهنگ سنتی قبیله اندبله در بین کلیه این افراد قبیله به‌صورت ساختاری برجای مانده است و تمامی اندبله‌ای‌ها اعم از زن و مرد بر حفظ سنت‌های قبیلگی خویش در کنار زندگی روزمره که از فرهنگ غرب نیز تاثیراتی را پذیرفته است، تاکید خاصی دارند. یکی از جالب‌ترین آداب و رسوم مردمان این قبیله، سنت ازدواج است. معمولا افراد قبیله اندبله در بین خود ازدواج می‌کنند و در صورت امکان ترجیح می‌دهند شریک زندگی‌شان را از تیره‌های مختلف این قبیله انتخاب کنند. در این میان مراسم عروسی آنان با تشریفات و سلسله مراتب خاصی انجام می‌شود که نشان از عمق توجه آنان به فرهنگ ریشه‌دار قبیله اندبله دارد. در اینجا این سنت به‌گونه‌ای اجمالی و در عین حال با ذکر جزییات این مراسم جالب مورد بررسی قرار گرفته است.

به گزارش اداره کل آفریقا عربی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ، محققان علوم اجتماعی زیمبابوه، یکی از جالب‌ترین مراسم مردمان اندبله را ازدواج دانسته‌اند. درواقع بر طبق سنت‌های قدیمی اندبله ازدواج صرفا پیوند بین دو فرد محسوب نمی‌شود بلکه نوعی ارتباط محکم بین دو خانواده است. اقوام اندبله خانواده‌های متعددی دارند که عروس و دامادهای جوان نقش خاصی در تحکیم این خانواده‌ای بزرگتر به‌شمار می‌رود و ازدواج موجب تحکیم ارتباطات دو خانواده بزرگ می‌شود. براساس فرهنگ قبیله اندبله، دختر جوانی که قصد ازدواج دارد، پس از موافقت والدینش برای همیشه از خانواده خویش جدا می‌شود لذا هنگام برگزاری مراسم ازدواج، تمامی خانواده عروس حتی مردگان باید در جریان روند این پیوند زناشویی قرار گیرند، از این‌رو معمولا مراسم ازدواج برای خانواده عروس نوعی جدایی توأم با آغاز زندگانی نوین به‌شمار می‌رود. درمقابل خانواده داماد نیز طی مراسمی خود را آماده پذیرش عضو جدیدی می‌کنند که از این پس در شمار اعضای خانواده بزرگ آنان به‌شمار می‌رود. این امر البته باید مورد قبول تمامی خانواده بزرگ داماد نیز قرار گیرد و در این میان مردگان خانواده داماد نیز همانند خانواده عروس باید در جریان وقایع و حوادث قرار گیرند.

در فرهنگ اندبله برای ازدواج تشریفات خاصی وجود دارد که از این نظر بین قبایل زیمبابوه منحصربه‌فرد به‌شمار می‌رود. دخترانی که برای ازدواج آماده می‌شوند، تحت مراقبت ارواح قبیله و درگذشتگان خویش قرار می‌گیرند و بزرگان خانواده به آنها تاکید می‌کنند که ازدواج؛ خوشبختی، زندگانی طولانی و برکت برای آنان به ارمغان می‌آورد. درواقع در قبیله اندبله ازدواج به‌عنوان مرکزی در نظر گرفته می‌شود که مردگان، زندگان و افرادی که هنوز به دنیا نیامده‌اند در آن با یکدیگر ملاقات می‌کنند لذا تاریخ نمایشنامه‌ای واقعی را برای آنان به نمایش می‌گذارد که سرشار از تحرک، پویایی و نوآوری است. داستان خواستگاری قبیله اندبله بدین‌صورت است که پس از ظهور علایم بلوغ در دختران اندبله جوانان خواستگار که به آنها «ایندانگه» گفته می‌شود، به خواستگاری دختران موردعلاقه خویش می‌روند. این جوانان ابتدا به ملاقات پدر دختر موردنظر خویش رفته و درخواست خود را رسما با وی مطرح می‌کنند. پدر دختر پس از این‌که از شغل و میزان درآمد مرد جوان جویا می‌شود در صورت رضایت به وی اجازه می‌دهد با زن آینده خویش ملاقات کند و در غیر این صورت به خواستگار جواب منفی می‌دهد.

بعد از آن که پدر دختر با اصل ازدواج موافقت می‌کند، مرد جوان اجازه می‌یابد با همسر موردنظر خود در کلبه‌ای که محل زندگی دختر جوان است، موسوم به «آماکسی هیبا» ملاقات کند. گفت‌وگوی دختر و پسر جوان می‌تواند در کنار چاه آب که معمولا دختران جوان در آن‌جا گرد هم می‌آیند نیز صورت پذیرد. دختران عمدتا گفت‌وگوهای خود با خواستگارانشان را به‌درازا می‌کشانند به‌گونه‌ای که در بعضی موارد این مذاکرات ٢ تا ٣‌سال به‌طول می‌انجامد. پس از موافقت دختر جوان با ازدواج، خواهر وی خبر آن را به خانواده داماد برده و عروس آینده نیز کمربند خود را به‌نشانه موافقت قطعی بر گردن داماد می‌اندازد. داماد نیز هدیه‌ای برای دختر فرستاده و منتظر اعلام تاریخ مراسم عروسی از سوی خانواده عروس می‌شود. معمولا اعلام قطعی تاریخ ازدواج از سوی دختر یک‌سال به‌درازا می‌کشد و در این مدت آنان هرچه بیشتر درمورد خانواده داماد تحقیق می‌کنند. پس از آن مرد جوان رسما توسط پدر دختر احضار می‌شود و به‌همراه برادر بزرگتر یا پسرعموی خود رهسپار خانه پدرزن آینده‌اش می‌شود. بعد از انجام مذاکره پدر عروس با داماد آینده و برادر وی که معمولا تنها و بدون حضور سایر اعضای خانواده زن صورت می‌گیرد قرار ملاقات بعدی بین اعضای دو خانواده گذاشته می‌شود.

درصورتی‌که جریان این گفت‌وگوها به‌خوبی و خوشی ادامه یابد، خانواده پسر از عروس آینده خود دعوت می‌کند تا دیداری از خانه آنها به‌عمل آورد. این دعوت معمولا مورد موافقت قرار می‌گیرد و دختر جوان به‌همراه یکی از خویشاوندان نزدیک از منزل پدرشوهر آینده خویش بازدید می‌کند. زمان ورود آنها حتما باید غروب باشد و مادرشوهر با لباس مخصوص به استقبال عروس خویش می‌شتابد. براساس آداب و رسوم قبیله اندبله در زمان ورود عروس تمام خانواده داماد باید بیرون از خانه به استقبال آنها بروند و تنها مادربزرگ داماد می‌تواند داخل خانه به آنها خوشامد بگوید. به‌محض ورود عروس آینده،‌ بزی نیز به‌عنوان خوش‌یمن بودن این وصلت قربانی می‌شود. پس از آن پدر داماد شخصی را به‌عنوان نماینده خود نزد پدر عروس می‌فرستد. تا این زمان هنوز پدران عروس و داماد همدیگر را ملاقات نکرده‌اند. نماینده پدر داماد پس از گفت‌وگو با پدر عروس از وی رسما خواهش می‌کند با این ازدواج موافقت کند و پس از کمی طفره‌رفتن و تظاهر به بی‌میلی سرانجام پدر عروس با این وصلت موافقت می‌کند و زمان رسمی ازدواج مشخص می‌شود.

 در روز موعود دختر جوان که هنوز لفظ عروس به وی اطلاق نمی‌شود داخل کلبه خود رفته و منتظر می‌ماند. پس از آن‌که گوسفند یا بزی به میمنت و خجستگی این ازدواج قربانی می‌شود خانواده داماد به استقبال او آمده و هدایایی به وی تقدیم می‌کنند که در کلبه پدر دختر نگهداری می‌شود. پس از آن دختر آماده ترک خانه پدری خود می‌شود. در این زمان خویشاوندان نزدیک، دور او جمع شده و سفارش‌های لازم به وی گوشزد می‌شود، اعم از این‌که او باید معنای واقعی تفاهم در زندگی مشترک را درک کرده و بداند وارد راهی می‌شود که بدون بازگشت است و باید همه‌گونه سختی و ناملایمات را برای حفظ زندگی مشترک تحمل کند.

مادر و مادربزرگ دختر ازجمله به او یادآور می‌شوند که باید به اقوام و خویشاوندان جدید خود به‌ویژه مادرشوهر و خواهرشوهر احترام گذاشته و بداند که انجام کلیه کارهای منزل نظیر آوردن آب‌آشامیدنی از چشمه، جاروکردن کلبه، پخت‌وپزو... وظیفه اوست. همچنین رعایت نکاتی همچون اطاعت از قوانین محلی، فرمانبرداری از شوهر و پدرشوهر، عدم اعتماد به غریبه‌ها و اندرزهای به‌ظاهر دلسوزانه آنان، پرهیز از غیبت و خبرچینی و... نیز به او گوشزد می‌شود. سپس عروس جوان برای ترک خانه‌پدری خود آماده می‌شود. او در این حال به‌شدت اشک می‌ریزد و از این‌که خانه پدری خود را برای همیشه ترک می‌کند، غمگین و اندوهناک است. وی در این زمان حق ندارد به پشت‌سر خود نگاه کند چراکه ممکن است خدشه‌ای در زندگی آینده‌اش به‌وجود آید. در این میان و پیش از خروج عروس از خانه‌ پدر و مادرش لحظاتی در کلبه‌ای که او همیشه زندگی کرده است رفته و مدتی بر بستر او می‌نشیند. مردمان اندبله معتقدند، این امر موجب تثبیت سنگ‌بنای زندگی زوج جدید می‌شود. پیش از حرکت دختر به سوی منزل جدید خود نیز پدر عروس که درواقع حلقه رابط بین او و مردگان به‌شمار می‌رود، عروس را به طویله‌ برده و درحالی که دختر جوان زانو زده است، پدر کمی آب زردرنگ بر وی می‌پاشد و به آهستگی پیشینیان خویش را از ازدواج دخترش مطلع می‌سازد. پس از آن نیز مقداری علف به نشانه خوشبختی روی سر دختر گذاشته و آن را برای مدت‌کوتاهی نگاه می‌دارد. سپس پدر عروس طی آوازی محلی خطاب به ارواح پیشینیان از آنان خواهش می‌کند مراقب دخترش بوده و زندگی او را قرین محبت سازند. در این هنگام و درحالی که پدر آواز می‌خواند و ارواح مردگان خود را خطاب قرار می‌دهد، گروه همراه عروس نیز آواز محلی را سر می‌دهند. بعد از آن پدر عروس قطعاتی کوچک از شش گاوی را که به مناسبت عروسی دخترش قربانی کرده است روی شانه، کمر و پای دخترش قرار می‌دهد.

سپس عروس توسط برادر کوچکترش به خروج از طویله دعوت می‌شود. در این زمان ممکن است دختر جوان با احساسی شدید مملو از دلتنگی از این‌که باید برای همیشه از بستگان نزدیک خود دل بکند از ازدواج خود احساس پشیمانی کند ولی مادر و سایر افراد خانواده به او تذکر می‌دهند که او خود با این ازدواج موافقت کرده و باید بر این احساس که موقتی است غلبه کند.

 سپس پدر به دختر خود نیزه‌ای داده و خواهش می‌کند که همیشه از آن محافظت کند. بعد از آن پدر دست عروس را بالا گرفته و اشعار محلی می‌خواند و به محض این‌که دست او را رها می‌کند دختر جوان عروس خانواده داماد محسوب شده و رسما به این عنوان نایل می‌شود و سپس رهسپار خانه شوهر شده و گروهی از خویشاوندانش او را تبعیت می‌کنند. آنان در طول راه با صدای بلند آواز خوانده و به رقص و پایکوبی می‌پردازند. رهبری این گروه را دو زن مسن برعهده دارند و چند مرد نیز از این گروه و به‌ویژه عروس محافظت می‌کنند؛ به‌خصوص که ممکن است خواستگاران قبلی دختر سعی کنند او را در طول راه بربایند. چند تن از دختران جوان خانواده عروس نیز این کاروان را همراهی می‌کنند. آنان بهترین لباس‌های عروس و مقداری خوراکی همچون گوشت‌سرد را نیز با خود حمل می‌کنند. در مواردی که عروس مجبور باشد مسافتی طولانی را تا رسیدن به دهکده شوهر خود طی کند، آنها در طول راه مدتی نیز به استراحت می‌پردازند. پس از رسیدن به منزل داماد، عروس عمدا ورود خود را به منزل شوهر تاخیر انداخته و تمام بدن خود را با پارچه‌ای بلند می‌پوشاند.

پس از ورود کاروان کوچک به منزل داماد اشعاری محلی از سوی دو طرف خوانده می‌شود و سپس گروه حامل عروس با هل‌دادن هیزمی که پشت در گذاشته شده است، وارد محوطه خانه می‌شوند. متعاقب ورود آنها به محوطه خانه، گاو یا گوسفندی که «INKAME» نامیده می‌شود و قرار است فردای آن روز قربانی شود به استقبال عروس آورده می‌شود و همراهان عروس نیز بزی را که به همراه آورده‌اند به خانواده داماد پیشکش می‌کنند. فردای آن روز گاو یا گوسفندی به افتخار عروس جدید قربانی می‌شود ولی عروس اجازه خوردن این گوشت را ندارد. در روز سوم همراهان عروس به اتفاق خانواده داماد وارد طویله پدرشوهر می‌شوند و با انتخاب عروس حیوانی برای ذبح درنظر گرفته می‌شود. مراسم ذبح حیوان اعم از گاو یا گوسفند با تشریفات خاصی صورت می‌گیرد و در این میان دو گروه مراسم جالبی را انجام می‌دهند که نشأت گرفته از آداب و رسوم آنهاست. پس از تقسیم گوشت گاو و امعاء و احشاء آن، بدن عروس با چربی این گوشت روغن‌مالی شده و آنان برای مراسم مخصوص عروسی آماده می‌شوند. سپس چند تن از خویشاوندان عروس وی را در مکانی مخفی می‌سازند و خانواده داماد موظف می‌شوند عروس را پیدا کنند. صبح فردای آن روز عروس و همراهان وی گوشت سرد حیوان دیروز را در رودخانه کنار دهکده میل کرده و در رودخانه استحمام می‌کنند و بهترین لباس‌های خود را نیز بر تن می‌کنند. در این میان عروس به بهترین وجه آراسته می‌شود و با در دست گرفتن نیزه‌ای بلند در دست راست و چاقویی در دست چپ درحالی‌که بال‌های زاغ آبی به روی سرش چسبیده شده است خود را برای اصلی‌ترین بخش مراسم عروسی که موسوم به رقص‌عروس است، آماده می‌کند. در بعدازظهر آن روز رقص عروس با آواز خاص آن آغاز می‌شود. وی آوازی را آغاز می‌کند و سپس داماد نیز به وسط میدان آمده و دو نفری با یکدیگر اقدام به حرکات موزون نمایشی جالبی می‌کنند. پس از مدتی عروس مجلس را ترک می‌کند درحالی‌که دیگران همچنان مشغول رقص و پایکوبی هستند.

در پایان این مراسم عروس و داماد هدایایی از خویشاوندان خود دریافت می‌کنند و پس از آن که عروس کدویی را که به وی هدیه داده شده است می‌شکند، شروع زندگی رسمی زوج جوان آغاز می‌شود. صبح فردای آن روز باکره بودن زن جوان به همگان اعلام می‌شود و همراهان عروس با اعلام این خبر به‌مدت کوتاهی به رقص و پایکوبی می‌پردازند (دوشیزگی دختران در زمان ازدواج اهمیت زیادی دارد و درصورتی که وی باکره نباشد، فرزندان او هیچ‌گاه نمی‌تواند به رئیسی قبیله خود نایل آیند.) پس از آن همراهان عروس آماده بازگشت به خانه خود می‌شوند. پدر داماد در این میان حیوانی برای جمعیت ذبح می‌کند و حاضران پس از صرف قطعات کوچکی از گوشت این حیوان به‌راه می‌افتند. پیش از بازگشت آنان نیز پیرزنی از بستگان داماد با شاخه‌های درختی مخصوص آنان را روغن مالی می‌کند که نشانه احترام به آنها به‌شمار می‌رود. چند روز پس از آن عروس جوان با کسب اجازه از شوهر به دیدار خانواده خود می‌رود. در خانه پدر و مادر زنی جوان سر او را به جز قطعه‌ای در پشت‌سر می‌تراشد و این علامت تاهل زن جوان به شمار می‌رود.