گفتگو با دوقولوی رتبه 5و 6 کنکور: بعد از کنکور، یک دست فوتبال جانانه زدیم!
دوقلوهای شیرازی که در ماراتن کنکور، رتبه های 5 و 6 تجربی را به دست آورده اند از موفقیت شان می گویند
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- محمدرضا حیدری- خودشان میگویند یقین داشتن به قدرت درونی و دل سپردن به خداوند، کلید موفقیتشان بوده است.
برادران دوقلوی شیرازی امسال گل کاشتند و توانستند رتبههای 5 و 6کنکور سراسری علوم تجربی را کسب کنند. احسان و عرفان طاهریفرد که از ماراتن کنکور سربلند بیرون آمدند ایمان به خدا و حمایت و پشتیبانی پدر و برنامهریزی مناسب را از عوامل موفقیت خود میدانند. آنها برای رسیدن به این نقطه راه سختی را پشت سر گذاشتند اما با وجود تبلیغات رنگارنگی که هر سال کلاسهای مختلف کنکور انجام میدهند این دو برادر شیرازی سرشان در لاک خودشان بود و با تکیه بر اطلاعات علمی و نکاتی که معلمها در کلاس به آنها آموخته بودند و همچنین برنامهریزی مناسب در فاصله یک سال تا زمان کنکور توانستند نام خود را بهعنوان شیرازیهای خبرساز در عرصه کنکور بر سرزبانها بیندازند.
داستان زندگی آنها شنیدنی است چون شنیدن سرگذشت دوران اسارت پدر در زندانهای عراق آنها را با واقعیتهای جنگ آشنا کرد و حضور دائمی در مسجد محل و مطالعه درباره دین اسلام و زندگی پیامبران و امامان باعث شد تا در کنکور بیشترین امتیاز را در درس معارف کسب کنند. احسان و عرفان فرزندان خانوادهای هستند که پدر خانواده با تحصیل در کارشناسیارشد رشته کشاورزی پس از سالها خدمت در جهادکشاورزی استان فارس بازنشسته شده و مادر سالها در کسوت دبیری ریاضیات به دانشآموزان خدمت کرده است. این دو برادر دوقلو از رمز و راز موفقیت در کنکور و برنامههای آیندهشان میگویند.
بزرگتری به اندازه 5دقیقه
بیست وهشتمین روز از شهریور ماه سال 76 در خانوادهای که فرهنگ مطالعه بر آن حاکم بود به دنیا آمدند. عرفان 5دقیقه زودتر از احسان به دنیا آمد. او در این 18سالی که شب و روز را کنار هم سپری کردهاند سعی کرده است تا برای احسان برادر بزرگتر باشد اما هیچگاه احسان آن را نپذیرفت و معتقد بود که هردو دوقلو هستند و به همین دلیل نمیتواند برادر بزرگ او باشد! احسان با وجود آنکه 5دقیقه کوچکتر از عرفان است اما در کنکور یک سکو بالاتر از او ایستاد. او از روزهایی که به کتابخواندن و نوشتن علاقه پیدا کرد اینگونه میگوید: وقتی کودک بودیم پدر و مادر برای ما از روی کتاب، قصه میخواندند و ما با دیدن نقاشیهای داخل کتاب، داستان آن را با زبان کودکانه تعریف میکردیم. هرگاه پدر به مسافرت میرفت کتاب داستان بهویژه با موضوع زندگی پیامبران و کتابهای علمی برای ما سوغات میآورد. مطالعه کتابهای قرآنی و سرگذشت پیامبران یکی از تفریحات ما بود. تشویقهای پدر و مادر و علاقه ما به کتابخوانی باعث شد وقتی وارد مدرسه شدیم خواندن کتاب به بهترین تفریح ما تبدیل شود.
برادر کوچکتر ادامه میدهد: دوران ابتدایی، من و عرفان همکلاس بودیم و همیشه نمراتی که کسب میکردیم نزدیک به هم بود. دوران راهنمایی و دبیرستان شرایط متفاوت بود و کلاسهای ما جدا بود. البته هیچگاه دلیل آن را متوجه نشدیم و نمیدانیم چرا ما را از هم جدا کردند شاید تصور میکردند که با این کار معلمان کمتر ما را اشتباه میگیرند. با توجه به اینکه مادرم دبیر ریاضی است از همان کودکی به درس ما اهمیت زیادی میداد و همیشه برای درس خواندن برنامهریزی میکردیم. این برنامهریزیها تا دوران دبیرستان و پیشدانشگاهی ادامه داشت. ما در دبیرستان شهید دستغیب یک، در ناحیه 2 آموزش و پرورش شیراز درس میخواندیم. مدرسه ما مختص دانشآموزان تیزهوش بود و خوشبختانه دبیران دلسوز و فوقالعاده با سواد برای ما تدریس میکردند.
احسان یاد شیطنتهای دوره مدرسه هم میافتد؛ «گاهی معلمان نمیتوانستند ما را از هم تشخیص بدهند. یکبار دبیر ورزش وقتی مشغول گرفتن امتحان بود از دیدن من تعجب کرد و گفت مگر چند دقیقه قبل امتحان ندادی؟ چند لحظه بعد با صدای خنده بچهها متوجه شد که ما دوقلو هستیم!»
نقش پدر در موفقیت دوقلوها
غلامرضا طاهری فرد بر نقش حساس پدران و مادران در موفقیت فرزندان در کنکور تأکید دارد. او که 55 بهار را پشت سر گذاشته است با بیان خاطراتی از 8سال اسارت در زمان جنگ تحمیلی برای احسان و عرفان، به آنها تأکید میکرد که کنکور یک وسیله است که میتواند آنها را به اهداف مقدسی که دارند برساند؛ «سال 61 در جریان آزادسازی قصرشیرین به اسارت دشمن درآمدم و 8سال اسیر بودم. 2سال از دوران اسارتم در اردوگاه الانبار و 6سال نیز در اردوگاه صلاحالدین سپری شد. وقتی انقلاب فرهنگی به وقوع پیوست من دانشجوی ترم آخر بودم و باتعطیلی دانشگاه و آغاز جنگ تصمیم گفتم به خدمت سربازی بروم. با پوشیدن لباس سربازی به جبهه اعزام و در عملیات قصرشیرین اسیر شدم. آن زمان ازدواج نکرده بودم و پس از آزادی تصمیم گرفتم تحصیلاتم را تا مقطع کارشناسیارشد مدیریت دولتی ادامه بدهم. پس از آشنایی با همسرم که دبیر ریاضی بود ازدواج کردیم. صاحب 3پسر هستم و خوشبختانه همه آنها در تحصیل علم بسیار موفق هستند.»
علی فرزند اول خانواده در سال چهارم رشته پزشکی مشغول به تحصیل است و عرفان و احسان نیز میخواهند در این رشته تحصیل کنند. پدر دوقلوها ادامه میدهد: باتوجه به علاقه زیادی که به مطالعه داشتند تا حدودی خیال من و همسرم از بابت کنکور راحت بود. با نزدیک شدن به سال کنکور، عرفان و احسان برای خواندن درسها برنامهریزی میکردند و ما نیز بهعنوان ناظر، نظرات خودمان را درباره برنامهریزی درسی به آنها میگفتیم. بارها از آنها خواستم اگر نیاز به کلاس کنکور دارند اعلام کنند تا آنها را در آموزشگاههای کنکور ثبت نام کنیم ولی هردو قاطعانه میگفتند که نیازی به کلاس کنکور ندارند و کلاسهای تقویتی که مدرسه برای آنها برگزار میکند برای آنها کافیاست. برنامهریزی آنها به شکل هفتگی و ماهانه بود و با شرکت در آزمونهای آزمایشی نقاط قوت و ضعف خودشان را شناسایی میکردند. همیشه در اتاق خودشان مشغول درس خواندن بودند و گاهی اوقات وقتی از آنها میخواستیم کمی استراحت کرده و کمی هم تفریح کنند مخالفت میکردند و میگفتند ما برای رتبه تکرقمی تلاش میکنیم و برای مهمانیرفتن و تفریح وقت زیاد است.
کنکور امسال در مقایسه با سالهای قبل بسیار سخت بود و بسیاری از داوطلبین در پایان جلسه کنکور ناامید از محل آزمون بیرون میآمدند اما چهرههای شاد عرفان و احسان نشان میداد که بهخوبی از عهده پاسخ به سؤالات برآمدهاند و این لذتی بوده که آقای طاهریفرد آن را فراموش نمیکند؛«ما انتظار کسب رتبه تکرقمی برای عرفان و احسان را داشتیم اما باور نمیکردیم که آنها رتبههای 5و 6کنکور تجربی را کسب کنند. این آرزوی آنها بود که رتبههایشان نزدیک به هم باشد. خوشبختانه عرفان و احسان هم برادر هستند و هم دوستان خوبی برای یکدیگر. آرزوی هر پدرومادری موفقیت فرزندان است و من و همسرم نیز آرزو داریم که آنها با موفقیت در تحصیلات دانشگاهی بتوانند بهعنوان پزشک متخصص به مردم کشورشان خدمت کنند.»
برنامه ماراتن کنکور
کنکور شاید یکی از مهمترین فرازهای زندگی هر یک از جوانان این سرزمین باشد؛ سد محکمی که عبور از آن میتواند تأمینکننده رویاها و آرزوهای کودکی باشد، پس طبیعی است که باید برنامهریزی دقیقی هم برایش انجام شود. احسان درباره کنکور امسال میگوید: با نزدیک شدن به سال کنکور همه برنامههایمان را برای موفقیت در کنکور طراحی کردیم. با وجود آنکه من و عرفان از دانشآموزان برتر مدرسه بودیم و همیشه بالاترین نمرات مدرسه متعلق به ما بود، برای کنکور یک برنامهریزی جدی را آغاز کردیم. پس از شرکت در چند آزمون آزمایشی، برای یک هفته و یکماه برنامهریزی و آن را مو به مو اجرا میکردیم و با شرکت در آزمون و دیدن نتایج متوجه میشدیم که برای کدام درس باید زمان بیشتری بگذاریم. در این راه پدر و مادرمان نیز بهعنوان مشاوران دلسوز به ما کمک میکردند. اینکه برای کدام درسها زمان بیشتری صرف کنیم یا چه نکاتی را در زمان تستزدن مدنظر قرار بدهیم از راهنماییهای آنها بود.
آنها با یک ممارست جدی از کنکور امسال سربلند بیرون آمدند. احسان میگوید که گاهی تا 13ساعت روزانه درس میخواندهاند؛ « درس خواندن برای کنکور با روزی 5ساعت آغاز شد و به روزی 12تا 13ساعت رسید. روزهایی که به مدرسه میرفتیم 5ساعت زمان برای خواندن درس اختصاص میدادیم و در تابستان این زمان به 12و گاهی اوقات به 13ساعت افزایش پیدا میکرد. پس از خواندن نماز صبح درس خواندن را آغاز میکردیم و 15دقیقه زمان برای استراحت اختصاص داده بودیم. بهترین زمان استراحت ما نماز بود. شبها نیز تا ساعت 12شب درس میخواندیم. برنامه خواب ما هم نظم داشت و تا اذان صبح میخوابیدیم. خوشبختانه با توجهی که پدر و مادرمان در زمینه مسائل دینی داشتند و روحیه مثبتی که از انجام فرایض دینی بهدست میآوردیم همیشه سعی میکردیم سروقت نماز بخوانیم و اعمال دینیمان را بهجا بیاوریم. تأثیر آن را درماه مبارک رمضان به خوبی احساس کردیم. درماه رمضان وقتی تا سحر درس میخواندیم قدرت یادگیریمان افزایش پیدا میکرد.»
احسان ادامه میدهد: حضور عرفان در کنارم قوت قلب بود و تجربه ثابت کرده است اگر کسی برای درسخواندن همراه شما باشد قدرت یادگیری چندین برابر میشود. همیشه از خداوند بهخاطر وجود برادری که هم برادر و هم دوست صمیمی برای من بود سپاسگزار بودم. من و عرفان در یک اتاق درس میخواندیم و برای ما مهم نبود که بقیه اعضای خانواده مشغول چه کاری هستند. البته برادر بزرگترمان که دانشجوی پزشکی است گاهی به ما درباره نحوه خواندن نکات کلیدی درس مشورت میداد. برخلاف برخی که باسختی درس میخوانند من و عرفان با علاقه زیاد درسها را مرور میکردیم و نکات مهم درس را یادداشت کرده و به هم میگفتیم. حضور هر یک از ما برای دیگری قوت قلب بود و هیچگاه نکته مهم درس را از یکدیگر پنهان نکردیم. برای یکدیگر آرزوی موفقیت داشتیم و اگر کسی براساس برنامه جلو نمیرفت به هم تذکر میدادیم. و این هم یک آرزوی برادرانه از طرف احسان برای عرفان؛ «آرزویم این بود که عرفان رتبه بالاتری کسب کند و جالب این بود که او همچنین آرزویی برای من داشت. در پایان هر درس، نکات مهم درس را از یکدیگر سؤال میکردیم و در دروس ریاضی و فیزیک برای هم مسئله طرح میکردیم. عرفان گاهی اوقات برای اینکه مرا گیر بیندازد سؤالات پیچیدهای را مطرح میکرد. البته این سؤالات کمک بسیاری به من کرد تا در جلسه کنکور بتوانم پیچیدهترین مسئلهها را به سرعت حل کنم. در این مدت مهمانی یا مراسم عروسی نرفتیم و پدر و مادر فضای مناسبی را برای درس خواندن ما فراهم کرده بودند. گاهی اوقات وقتی تلویزیون برنامه مورد علاقهمان را پخش میکرد، با وجود علاقه زیاد سعی میکردیم از ثانیهها بهترین استفاده را ببریم و یک گام به موفقیت نزدیکتر شویم. بهترین زمان تفریح ما نماز مغرب و عشا بود. لحظاتی قبل از اقامه نماز در مسجد حاضر میشدیم و پس از بهجا آوردن نماز با دوستان و هممحلهایها کمی صحبت میکردیم. بارها پای خاطرات پدر از دوران 8ساله اسارت نشستیم. پدر سختیهای زیادی را برای حفظ ارزشهای اسلام متحمل شده بود و از مبارزاتی که انجام داده بود برای ما میگفت. من و برادرم به این نتیجه رسیده بودیم که ما هم برای رسیدن به خواستههایمان باید با مشکلات مبارزه کنیم.» احسان ادامه میدهد: من در دروس اختصاصی فیزیک و ریاضی قویتر بودم و عرفان در درسهای زیستشناسی و شیمی از من بهتر بود. هیچگاه در این مدت نیاز به کلاسهای کنکور پیدا نکردیم و دبیران ما در مدرسه به بهترین شکل نکات مهم کنکور را برای ما بازگو میکردند و با آزمونهای منظمی که برگزار میشد همیشه در معرض آزمون و کنکور قرار داشتیم.
لذت یک دست فوتبال
وقتی همهچیز براساس برنامهریزی پیش برود میتوان انتظار نتیجه مطلوبی از آن داشت. احسان و عرفان روز قبل از کنکور برای کسب آرامش به زیارت شاهچراغ(ع) میروند و با ایمان و اعتقادی که داشتند هنگام کنکور نیز خدا کمک میکند و بدون اضطراب کار را تمام میکنند. وقتی در جلسه کنکور حاضر میشوند برای موفقیت یکدیگر دعا کرده و به هدفشان فکر میکنند.
احسان خیلی صادقانه و با صداقتی که از یک جوان میتوان انتظار داشت، میگوید: میخواستم با موفقیت در کنکور در رشته پزشکی تحصیل کرده و بتوانم به مردم محروم خدمت کنم. یکی از آرزوهایم این است که بتوانم در مطبم بیماران بیبضاعت را رایگان درمان کنم. لحظه شروع کنکور خودم را به خدا سپردم. خدا این توفیق را به من داده بود تا بتوانم برای رسیدن به موفقیت تلاش کنم و اکنون زمان رسیدن به این موفقیت بود. برای حل هر مسئله ریاضی یک تا 2دقیقه و 30ثانیه زمان اختصاص میدادم و خوشبختانه بسیاری از سؤالات را نیز درست پاسخ دادم.
و بالاخره یک لذت ناب از نوع پسرانه را بعد از یک سال تحمل سختیهای درس خواندن تجربه میکنند؛ «پس از پایان جلسه کنکور با چند نفر از دوستانمان بعد از مدتها فوتبال بازی کردیم. این بازی برای من و عرفان بسیار دلچسب بود و خستگی یک سال درس خواندن را از تن بیرون کردیم. وقتی پاسخنامه سؤالات کنکور منتشر شد من و عرفان حدس میزدیم که رتبه خوبی کسب کنیم. چندین بار به سایت سازمان سنجش سر زدیم ولی نتایج نیامده بود تا اینکه یکی از دوستانم زنگ زد و گفت که نتایج آمده و اسم من و عرفان جزو رتبههای تکرقمی بوده است. در آن زمان حس خوشحالی وصف ناشدنیای داشتم و انگار همه خستگیهای درس خواندنم از بین رفته بود و تمام مدت خدا را شکر میکردیم. وقتی کارنامهها روی سایت قرار گرفت مشخص شد که در درس ریاضی 80درصد، فیزیک 92درصد، شیمی 68درصد، زیستشناسی 82درصد، ادبیات 89درصد، معارف 100درصد، عربی 78.4 درصد و زبان انگلیسی 89درصد سؤالات را صحیح پاسخ دادهام.»
تحصیل فقط در دانشگاههایکشور
عرفان، برادر بزرگتر، که 5دقیقه زودتر از احسان به دنیا آمده این بار در آزمون بزرگ تحصیلی پشت سر احسان قرار گرفته اما میگوید از اینکه با وجود بزرگتر بودن یک رتبه پایینتر از احسان قرار گرفته است اصلا دلخور نیست؛ «ساعت درس خواندن ما یکی بود و با هم در این قضیه تفاهم داشتیم و هیچ زمان نمیشد که بنشینیم و لابهلای زمان درس خواندن حرف بزنیم چون امیدوار بودیم و به هدف خود مطمئن بودیم. بعضیها تصور میکنند که در تمام درسها درصدهای شبیه به هم در کنکور داشتهایم و تنها در یک درس نظری اختلاف درصد داشتهایم درصورتی که این طور نیست و درصدهای ما با هم متفاوت است و علت اصلی که احسان یک رتبه بالاتر از من قرار گرفت بهخاطر درصد بالایی بود که در درس زیستشناسی کسب کرد. زیستشناسی یکی از درسهای اصلی و با ضریب بالا در رشته تجربی است. برادر بزرگمان علی در سال چهارم رشته پزشکی مشغول به تحصیل است و من و احسان هم میخواهیم در رشته پزشکی ادامه تحصیل بدهیم. تحصیل در پزشکی 7ساله است و بعد از آن بهدنبال گرفتن تخصص خواهیم رفت. البته هنوز بین انتخاب دانشگاه شیراز و دانشگاه تهران مردد هستیم. دانشگاه پزشکی شیراز ازجمله دانشگاههای معتبر پزشکی است و باید با مطالعه و مشورت، دانشگاه محل تحصیل را انتخاب کنیم. هدف من و احسان نیز همین است که در دانشگاههای کشور تحصیل کنیم و به تحصیل در خارج از کشور فکر نمیکنیم. نتایج من در کنکور شباهت زیادی به نتایج احسان داشت. در درس ریاضی 95/06درصد، شیمی 88/06درصد، فیزیک 87/08درصد، زیست شناسی 67/04درصد، ادبیات 88درصد، عربی 84درصد، معارف 86/07 و زبان انگلیسی 91/07درصد سؤالات را صحیح پاسخ دادم ولی بهدلیل اینکه ضریب درس زیستشناسی من کمتر از احسان بود او در جایگاه پنجم قرار گرفت و من نفر ششم کنکور شدم. عرفان توصیهای هم به دوستانش دارد: داوطلبین کنکور سال بعد باید توجه کنند که زمان سریع میگذرد. سالی که من و برادرم کنکور دادیم گذشت و دیگر تکرار نخواهد شد. داوطلبین سال 95هم بدانند که این سال میگذرد و با پشتکار بهدنبال موفقیت باشند و فراموش نکنند که فرصتها تکرار نمیشود. زمان خود را هم طوری تنظیم کنند که از عبادت غافل نشوند. بهنظر ما اعمال دینی تراز دینی ما را افزایش میدهد و باید داوطلبین از بحث معنویت غافل نشوند.
درس خواندن اولویت اول زندگی
معصومه تقیخانی، مادر برادران دوقلوی موفق شیرازی است. او که رمز موفقیت فرزندانش را استعداد و پرورش آنها با باورها و اعتقادات مذهبی میداند، میگوید: احسان و عرفان در محیطی پرورش پیدا کردهاند که حفظ ارزشهای اسلامی در کنار مطالعه و آشنایی با حقیقت، حرف اول را میزند. من و همسرم اهل مطالعه و بحث و گفتوگو درباره مسائل مختلف هستیم و طبیعی است که فرزندانمان هم در چنین محیطی درس خواندن را اولویت اول زندگی میدانند. من دبیر ریاضی هستم و تجربه سالها کار با دانشآموزان نشان داده است استعداد ذاتی در موفقیت دانشآموزان بسیار نقش دارد. من هیچ وقت دوقلوها و پسر ارشدم را که اکنون دانشجوی رشته پزشکی است، مجبور به درس خواندن نکردهام. کنترل و نظارت بر عملکردهای درسیشان از وظایف من و همسرم بود اما هیچ تهدید و اجباری وجود نداشت. ما بهعنوان ناظران دلسوز سعی میکردیم آنها را در مسیر صحیح هدایت کرده و به آنها در برنامهریزی کمک کنیم.
موفق باشيد