قربانی بی گناه
اگر چه مسیر اشتباهات زندگی من با کشیدن اولین سیگار از ۵ سال قبل آغاز شد اما ورود من به بیراهه بدبختی از ۳ سال قبل هنگامی شروع شد که برای اولین بار در کنار دوستانم استعمال مواد مخدر را تجربه کردم که ادامه آن مرا به سوی ارتکاب جنایت کشاند و دستانم به خون کودکی بی گناه آلوده شد...
به گزارش پارس به نقل از خراسانجوان ۲۵ ساله ای که هنگام دفن غیرقانونی و مخفیانه کودک ۲ ساله ای دستگیر شده است پس از آن که به سوالات تخصصی قاضی سیدجواد حسینی (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) پاسخ داد به تشریح ماجرای زندگی اش پرداخت و درحالی که عنوان می کرد من دوستان ناباب را به تنهایی عامل بدبختی هایم نمی دانم، گفت: تا کلاس دوم راهنمایی درس خواندم اما استعداد تحصیل نداشتم به همین خاطر هم همواره مورد سرزنش خانواده و دیگران قرار می گرفتم. این گونه بود که ترک تحصیل کردم و کارگر ساختمانی شدم. پدرم رفتگر شهرداری است و من یک خواهر و سه برادر دارم. با آن که گچ کاری ساختمان درآمد خوبی داشت اما من علاقه ای به آن کار نشان ندادم و به شغل جوشکاری اسکلت ساختمانی رو آوردم. چند سال بعد به خدمت سربازی رفتم و آن جا بود که اولین سیگار را به همراه دوستانم در حالی کشیدم که به مرخصی داخل شهری آمده بودم و بدین ترتیب پنهانی سیگار می کشیدم تا این که سه سال قبل خدمت سربازی ام به پایان رسید و من به مشهد بازگشتم. در محیطی که ما زندگی می کردیم مصرف مواد مخدر قبحی نداشت و خیلی از افراد ساکن در آن منطقه مواد مصرف می کردند من هم برای اولین بار با تعارف دوستانم که در منزل آن ها نشسته بودم به سوی مواد مخدر کشیده شدم. اگر چه مقصر اصلی این ماجرا خودم هستم و دوستان ناباب نقش کمی در زندگی ام داشتند اما من ۵۰ درصد از گمراهی ام را محیط زندگی ام می دانم. روزها به همین ترتیب سپری می شد که به خواستگاری یک دختر رفتم اما آن ها پس از تحقیق پاسخ منفی دادند. دیگر با مواد مخدر خو گرفته بودم و با دوستان و همسایگانم مدام در حال استعمال بودیم تا این که یکی از همسایگانمان که به مکان دیگری نقل مکان کرده بودند دوباره به محله ما بازگشتند. مدتی بعد او را به جرم خرید و فروش مواد مخدر دستگیر کردند که به تحمل ۵ سال زندان محکوم شد. این در حالی بود که همسر او نیز به مواد مخدر صنعتی آلوده شده بود و من گاهی برای همسرش که فرزند کوچکی نیز داشت مواد مخدر تهیه می کردم و در منزل او مصرف می کردیم، اما سال گذشته در یک شب برفی وقتی کودک ۲ ساله او بی تابی می کرد، پتویی را دور کودک پیچیدم که صدایش من و آن زن را هنگام مواد اذیت نکند. مدتی بعد وقتی به سراغ کودک رفتم، او کبود شده و جان باخته بود...
ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی خراسان رضوی
ارسال نظر