من همیشه به حکم آیه «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»، پیشرفت را در جهاد میدیدم. احساس میکردم تفکری که منجر به شناخت تکلیف میشود، برای شروع عمل کافی است و خداوند در طول مسیر، بقیه راه را میشناساند. بنابرین یکی از مصیبتهای جبهه فرهنگی انقلاب را کنار گود نشستگان خود نظریه پرداز میدانم! روشنفکرانی که فقط حرف میزنند و نقد میکنند اما دریغ از اقدام و عمل. وقتی هم که به کف میدان عمل دعوتشان میکنی، شأن خودشان را اجل میدانند!

امروز عبارتی از حضرت آقا را خواندم که سخت به دلم نشست. ایشان در دوم تیر امسال میفرمایند: «مباحث لفظی و محفلی و روشنفکری کار را پیش نمیبرد؛ حرکت و اقدام لازم است. سهل‌انگاری در عمل، چالشِ بزرگ ما است. گاهی نتیجه‌گیری‌ها و استنتاجها کوتاه‌مدّت نیست، طولانی است و این بعضی‌ها را سرخورده میکند. این یکی از چالشها است. کارهای بزرگ ممکن است گاهی در طول یک نسل به دست بیاید؛ باید دنبال کرد، باید حرکت کرد. خیلی از کارها هست که ما اگر ده سال پیش، پانزده سال پیش این کارها را شروع میکردیم، امروز به نتایجی رسیده بودیم.»

وسط یکی از همین جلسات، زودتر بلند شدم. یکی از بزرگواران گفت: کجا؟ تازه بحث به جای خوبی رسیده.

به شوخی عرض کردم: تا شما به شناسایی مبانی فکری نظریه تربیتی برسید، ما برویم و فرزندانتان را تربیت کنیم!