روي سياه روزگار/ خاطرات یک زن شکست خورده
به گزارش پارس به نقل از خراسان روزي که آرمان از من در شرکت خودش خواستگاري کرد، از شدت خجالت شکلاتي که مي خواست به من تعارف کند، در دستش آب شد اما نمي دانم در کجاي مسير زندگي اشتباه کردم که با گذشت 5 سال از آغاز زندگي، همه چيز به هم ريخت و من هم براي فرار از مشکلات و ناراحتي هاي روحي قصد داشتم از کشور خارج شوم که در چنگ يک شياد گرفتار شدم و حالا ...
زن 32ساله که گويي چراغ خاطرات تلخ و شيرين را در کلبه تاريک قلبش روشن مي کرد، آهي از ته دل کشيد و به رئيس اداره اجتماعي پليس فتاي خراسان رضوي گفت: با آرمان در دانشگاه آشنا شدم. او پسري مودب و خوش تيپ بود اما پس از پايان تحصيلات دانشگاهي، ديگر او را نديدم فقط مي دانستم يک شرکت خصوصي در زمينه تجهيزات پزشکي تأسيس کرده است. آن روزها من در يک شرکت الکترونيکي مشغول به کار بودم که روزي زنگ تلفنم به صدا درآمد. باورم نمي شد که آرمان پشت خط است. او مرا به شرکت خودش دعوت کرد . از خوشحالي در پوست خودم نمي گنجيدم. وقتي وارد شرکت شدم باورم نمي شد آرمان از من خواستگاري کند. خيلي جوگير شده بودم. شرکتي خيلي ساده و بدون تجملات داشت، از شدت خجالت شکلاتي که مي خواست به من تعارف کند در دستانش آب شده بود. در نهايت خيلي زود با هم ازدواج کرديم و قرار گذاشتيم بعد از 5 سال صاحب فرزند شويم. با تلاش من و آرمان خيلي زود وضعيت مالي مان از حد انتظار هم فراتر رفت. ديگر آرمان معمولا در خارج از کشور به سر مي برد تا اين که فهميدم او با منشي شرکت ارتباط دارد و چند بار نيز او را با خودش به سفرهاي خارجي برده است و حتي خانه اي نيز براي او اجاره کرده و بيشتر اوقات را در کنار او سپري مي کند. اين در حالي بود که من باردار بودم و او با خوراندن دارويي به من نگذاشت فرزندم متولد شود. نمي دانم کجاي کارم اشتباه بود اما ديگر روزگار روي سياهش را به من نشان داده بود. تلاش هايم براي حفظ زندگي بي فايده بود تا اين که تصميم گرفتم از آرمان طلاق بگيرم و زندگي ام را از نو بسازم و من با اندک پولي که داشتم تصميم گرفتم به خارج از کشور بروم تا از اين ناراحتي هاي روحي رهايي يابم. در گير و دار انجام امور اداري با فردي در شبکه هاي اجتماعي آشنا شدم که مدعي بود از بستگان نزديک يکي از خوانندگان ايراني آن سوي مرز است و مي تواند به راحتي مقدمات سفر مرا فراهم کند. من هم که به راحتي فريب خورده بودم، چندين ميليون تومان به او دادم و منتظر تماس وي ماندم ولي خيلي زود فهميدم که در دام يک فرد کلاهبردار در شبکه هاي اجتماعي افتاده ام و اکنون...
ماجراي واقعي با همکاري پليس فتاي خراسان رضوي
روی سیاه سادگی خودت ای بیچاره