بررسی و شرحی بر حدیث مشهور «مومن، آینه مومن است»/ آینه صفت باشیم!
به گزارش پارس به نقل از کیهان آموزههای وحیانی اسلام بر آن است تا روابط میان انسان با خود، خدا و خلق را بیان کند. در سطح ارتباط با خلق توجه و اهتمام بسیاری به روابط میان همنوعان شده و آموزههای مولوی و ارشادی بسیاری نیز در این میان در قالب احکام مستحب و واجب و مکروه و حرام بیان شده است. البته از آنجایی که معیار تعیینکننده در افزایش و سطح روابط، اعتقادات است، سطوح مختلفی بر اساس نسبت اعتقادات و درجه اشتراک در این زمینه بیان شده است. از همین رو، هر چه اشتراکات افزایش مییابد، اهتمام به افزایش سطح روابط و چگونگی آن نیز بیشتر میشود. اینگونه است که توجه و اهتمام به اهل توحید و نیز اهل اسلام و مسلمانان و در سطح عالی مومنان در درجات متعدد مطرح شده است.
ارتباط با اهل توحید از اهل کتاب به دلیل مشترکات کلی (آل عمران، آیه 64) در یک سطح و مسلمانان شناسنامهای در یک سطح و مومنان آزموده در سطح عالی و برتر تعریف شده است. (حجرات، آیه 14)
به عنوان نمونه به مسلمانان و مومنان سفارش شده تا دیگران را به عنوان محرم اسرار خویش قرار ندهند حتی اگر اهل توحید و اهل کتاب باشند. (آل عمران، آیه 118) همچنین گفته شده کافران و اهل کتاب و منافقان مسلمانان را به عنوان دوستان و سرپرستان خویش قرار ندهند(نساء، آیات 89 و 144؛ مائده، آیه 51) پس اگر این افراد حتی از خویشان و بستگان و برادران خونی و نسبی شما باشند نمیبایست با آنان چنین روابطی برقرار کرد؛ زیرا اصل در ارتباطات بسیار نزدیک، حتی همان اعتقادات است. (توبه، آیه 23) لذا هر کسی از نظر اعتقادی به خداوند و به اهل ایمان نزدیکتر باشد به همان میزان بر ارتباطات خاص و بیشتر تاکید میشود و هر چه دورتر باشد با همان میزان میبایست از میزان و سطح ارتباطات کاسته شود. (ممتحنه، آیه 1)
بر همین اساس، در میان اهل اسلام باید به مسیحیان بیشتر از یهودیان (مائده، آیه 82) و به مسلمانان بیشتر از اهل کتاب و به مومنان بیشتر از مسلمانان توجه و اهتمام شود و سطح و چگونگی ارتباط بر اساس این میزان از اصول اعتقادی و مشترکات دینی تعریف شود.
خداوند در آیاتی از قرآن بیان میکند که جامعه اسلامی و ایمانی باید روابط را بهگونهای تعریف کنند که همگی در مسیر رشد باشند. همانطوری که دوستی و ارتباط عاطفی میبایست در این چارچوب و بر اساس معیار اسلام و ایمان درجهبندی و سطحبندی شود، همچنین میبایست ارتباطات دیگر کاری و رفتاری و مانند آنها در همین چارچوب سطحبندی شود.
مومنان نسبت به یکدیگر از ولایتی برخوردار هستند که خاستگاه آن ولایت الهی است. به این معنا که سرپرستی هر یک نسبت به دیگری از مسیر دوستی و محبت میگذرد و هر یک میبایست با نگاه دوستانه در تعالی و تکامل یکدیگر بکوشند و تشویق به حضور و بقا در مسیر صراط مستقیم کرده و در صورت تخلف و اشتباه تذکر داده و امر به معروف و نهی از منکر نمایند. (توبه، آیه 71؛ آل عمران، آیات 104 و 114)این همان چیزی است که خداوند در آیه 2 سوره مائده از آن به عنوان همکاری در کارهای نیک و تقوا یاد کرده و از هرگونه تعاون در گناه و تجاوزگری نهی کرده است: (تعاونوا علی البر و التقوی و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان)
مراد از مومن در حدیث مشهور
پیامبر(ص) به عنوان تبیینکننده آیات قرآن (نحل، آیات 44 و 64) تفسیر آموزههای قرآنی، سطح و چگونگی ارتباطات خاص میان برادران ایمانی را از نظر نکتهسنجی و راهنمایی و هدایتگری همانند آینه دانسته و میفرماید: المومن مراه المومن؛ مومن آینه مومن است.(بحارالانوار، ج 71، ص 268).
شاید در نظر اول معنای حدیث معلوم و روشن باشد؛ اما سخن در این است که مراد از مومن کیست؟
در پاسخ سه احتمال برای مومن که به عنوان خبر مبتدا قرار گرفته وجود دارد: احتمال نخست اینکه مراد از مومن دوم، خداوند باشد؛ زیرا براساس روایات یکی از اسمای نیک الهی نام مومن است:القادر السلام المومن المهیمن الباری(الکلینی، ج 1، ص 112) بنابراین، میتوان گفت که انسان مومن به سبب آنکه همه صفات و اسمای الهی سرشته در ذات خویش را به فعلیت و ظهور رسانیده و رنگ خدایی و صورت الهی گرفته، آینهای از صورت جلال و جمال الهی و تجلیات خداوندی است.(بقره، آیات 31 و 138؛ آل عمران، آیه 79)
از همین رو پیامبر(ص) و امیر مومنان علی(ع) که نفس و جان پیامبر(ص) است(آلعمران، آیه 61) مظهر اسم اعظمالله و صورت اسمای الهی و مظهر تجلیات صفات خداوندی هستند. بنابراین، آینه تمام نمای الهی بر اساس آیات قرآن یکی همه هستی است و الله همه هستی را به نور تجلی خویش روشن کرده است.(نور، آیه 35) همچنین مظهر نخست خداوند، پیامبر(ص) و جان و نفس ایشان امیر مومنان علی(ع) است.
پس معنای نخستی که از این حدیث به دست میآید آن است که مراد از مومن دوم، همان خداست و مومن انسانی میبایست آینه خداوندی باشد، زیرا خداوند با ایمان در انسان تجلی کرده و نور ایمان در قلب مردمان مومن قرار گرفته است.(حجرات، آیه 14) این انسان مومن میبایست آینه خداوندی باشد و هر کسی به انسان مومن مینگرد، خداوند مومن را به یاد آورد. البته چنانکه گفته شد پیامبر(ص) و امام علی(ع) «آینه خدانما» هستند.
معنای دومی که گفته میشود آن است که مراد از مومن دوم در عبارت، همان پیامبر(ص) و امیر مومنان علی(ع) هستند؛ زیرا بر اساس آیات قرآنی، مومن حقیقی که مظهر تجلیات نام الهی است این دو نفر هستند. مومنان دیگر میبایست آنان را اسوه حسنه قرار داده و آینهای از آنان باشند به طوری که اگر کسی به مومنان مینگرد بداند که شیعه پیامبر(ص) و امام علی(ع) هستند(احزاب، آیه 21؛ آل عمران، آیه 61)
معنای سوم اینکه مراد از مومن در خبر، عموم مومنان است؛ یعنی هر مومنی میبایست آینه مومن دیگر باشد. این همان معنائی است که از حدیث دیگر میتوان آن را به دست آورد؛ از پیامبر(ص) روایت شده که فرمود: المومن مراهًْ لاخیه المومن؛ مومن آینه برادر مومنش است(بحارالانوار، ج 71، ص 233)
مومن آینه خوب و بد یکدیگر
اگر مومن باید آینه مومن باشد، باید همانند آینه عمل کند. با نگاهی به آینه و کارکردهای آن میتوان دریافت که هر مومنی نسبت به برادر ایمانیاش چه مسئولیت و تکلیفی دارد و حق مومن بر عهده مومن دیگر چیست؟
اما صادق(ع) در بیان حق و وظیفه مسلمان بر گردن مسلمان هفت حق لازم و واجب را برمیشمارد که چهارمین شرط چنین است» «... ان تکون عینه و دلیله و مرائه و قمیصه؛ آن است که نسبت به برادر مسلمانت، چشم، راهنما، آینه و پیراهن باشی.» (همان، ج 71، ص 224 و 238)
در روایات به برخی از خصوصیات آینه اشاره شده و از مومنان خواسته شده تا نسبت به برادر ایمانی خویش همچون خصوصیتهای آینه عمل کنند. به عنوان نمونه در توصیههای حضرت علی(ع) به کمیل، چنین آمده است» «المومن مراهًْ لمومن، لانه یتامله فیسد فافته و یجمل حالته، مومن، آینه مومن است، چرا که در او به دقت مینگرد، نیازهایش را برطرف میسازد و حالت او را آراسته میسازد.» (بحارالانوار، ج 74، ص 414.)
در حدیث دیگری، امام علی(ع) فرموده است: «المومن مراه لاخیه، فاذا رایتم من اخیکم هفوهًْ فلا تکونوا علیه و کونوا له کنفسه و ارشدوه و انصحوه و ترفقوا به؛ مومن، آینه برادر خویش است، پس اگر از برادرتان عیب و خطایی دیدید، بر ضد او نباشید، بلکه به سود او کار کنید و مثل خودش باشید، ارشاد و راهنمایی و خیرخواهی کنید و با او با رفق و مدارا برخورد کنید.» (تحف العقول، ص 171؛ بحارالانوار، ج 10، ص 97)
ویژگیهای آینه
1. آینه صاف و بیغش و پاک و خالص است. ما نیز باید اینگونه نسبت به برادر ایمانی خویش صاف و خالص و پاک باشیم و به دور از هرگونه غش و حسد و کینه و مانند آن، حقیقت چهرهاش را نشان دهیم و به قصد اصلاح، او را راهنمایی کرده و امر به معروف و نهی از منکر کنیم. مومن میبایست جلوهگاه صداقتها و فضیلتها باشد و اگر در گفتار و کردار دیگری هم کژی و نادرستی و عیبی مشاهده کرد، به قصد «عیبزدایی»، آن را صمیمانه و دلسوزانه به دیگری تذکر دهد و انتظار این است که آن دیگران که ما آینه آنان شدهایم، نه تنها نرنجند، بلکه زبان سپاس بگشایند و عیبگویی ما را - و نه عیبجویی را - چون هدیه از ما بپذیرند، آنگونه که حضرت صادق(ع) فرمود: «احب اخوانی الی من اهدی الی عیوبی؛ محبوبترین برادرانم پیش من، کسی است که عیبهای مرا به صورت هدیه به من ارائه دهد.»(بحارالانوار، ج 71، ص 282)
2. آینه، زشتی و زیبایی انسان را در حضورش مینمایاند، مومن نیز باید چنان کند. کسی که پشت سرگویی کند گرفتار غیبت خواهد شد و از گناهان بزرگ است. غیبت آن است که برادر دینی خود را بدانچه او را ناخوش آید یاد کنی، پس اگر آن چیز در او باشد، غیبت و اگر نباشد بهتان نامیده میشود؛
خواه این بدگویی با قول باشد یا فعل و خواه با اشاره باشد یا کنایه و نوشتنی و خواه در امور دینی باشد یا دنیوی و خواه در لباسش باشد یا خانه. (جامعالسعادات، ج 2، ص 293). عایشه میگوید: زنی نزد ما آمد. چون روی خود برگرداند با دست اشاره کردم که کوتاه قد است. رسول خدا(ص) فرمودند: غیبت این زن را کردی. (بحارالانوار: ج 77، ص 89، حدیث 3، منتخب میزان الحکمه: ص 436) همچنین، امام کاظم(ع) میفرماید: هرکس پشت سر دیگری چیزی بگوید که در او هست و مردم هم آن را میدانند غیبتش نکرده است، اما اگر کسی پشت سرش چیزی را بگوید که در او هست ولی مردم نمیدانند، غیبتش کرده است. (بحارالانوار، چاپ کمپانی، جلد 15، جزء 4، ص 188)
3- آینه، زشتی و زیبایی انسان را همانگونه و به همان اندازه که هست، نشان میدهد، مؤمن نیز باید چنین باشد. جالب اینکه برخیها خودشان عیب دارند ولی عیب دیگران را میبینند و مال خودشان را نمیبینند. امام علی(ع) میفرماید: اکبر العیب ان تعیب ما فیک مثله؛ بزرگترین عیب آن است که به همان لغزشها و زشتیهایی که در تو وجود دارد، دیگران را سرزنش کنی.
4- آینه، همانگونه که زشتی انسان را نشان میدهد، زیبایی او را هم در برابر چشمانش آشکار میسازد. مؤمن هم باید همینگونه عمل کند و زیباییها و خوبیهای برادر ایمانی خود را نیز باز گوید و مانند مگس تنها روی زخمها ننشیند.
5- آینه، هر اندازه زشتی و زیبایی را بهتر و روشنتر نشان دهد، ارزش بیشتری دارد، مؤمن نیز هر قدر نسبت به زشتی و زیبایی برادر مؤمن خود حساستر باشد، ارزش افزونتری دارد. پس در برابر مومن نصیحتکننده فروتن و متواضع باشیم و سخن دلسوزانهاش را بپذیریم.
6- وقتی انسان از آینه جدا شد، آینه زشتی و زیبایی او را از خود میزداید و تصویر آن را نگهداری نمیکند تا در هنگام اختلاف، از آن بهرهبرداری کند. مؤمن نیز باید اینگونه عمل کند.
7- ما برای دیدن زشتی و زیبایی خود، همواره به سوی آینه میدویم، بنابراین برای فهم عیوب، کاستیها و کمالات خود باید به برادر مؤمن مراجعه کنیم.
8- آینه فقط ظاهر انسان را نشان میدهد. مؤمن نیز باید از تجسس و ارائه باطن برادر مؤمن خود پرهیز کند. (حجرات، آیه 12)
9- آینه، هر چیز ا بدون غرض و نظر نشان میدهد. برادر مؤمن هم لازم است در بازگویی زشتی و زیبایی، هدفی جز راهنمایی و ارشاد برادر مؤمن خود نداشته باشد.
10- آینه، هر اندازه بزرگتر باشد، نقش بهتر و کاملتری را نشان میدهد. روح مؤمن نیز هر قدر بزرگتر باشد، نقش بهتر و گستردهتری در راهنمایی برادر مؤمن خود خواهد داشت. (برگرفته و تلخیص شده از مقاله زشت و زیبا، نشریه «گاهنامه آینه»، ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر، دفتر دوم، ص 38)
11- آینه مثل ذرهبین نیست که عیب را بزرگ کند. تو عیب مردم را بزرگ نکن. بزرگنمایی عیوب دیگران کار زشتی است و تنها از آینههایی برمیآید که حالت طبیعی ندارند. پس اگر بزرگنمایی کردی معلوم است که تعادل شخصیتی نداری و کاریکاتوری، با جهان ارتباط برقرار کردهای یا به قول قرآن دلها و قلوب شما واژگونه شده که همهچیز را معکوس یا غیرطبیعی نشان می دهد و نمیتواند حقایق هستی را درک کند و از آن بهرهمند شود.
12- آینه بیسر و صدا عیب را میگوید. تو هم بیسر و صدا بگو. آینه عیب مرا به خود من میگوید. پشت سر من صفحه نمیگذارد. تو عیب طرف را به خودش بگو و پشت سرش صفحه نگذار. آینه غرض و مرض ندارد. تو هم اگر عیب مردم را میگویی، انتقاد میکنی غرض و مرض نداشته باش. امیرمومنان علی(ع) درباره این که بیسر و صدا و در خلوت نصیحت را بگو، میفرماید: النصح بین الملا تقریع؛ نصیحت کردن در حضور دیگران، خرد کردن شخصیت است. (شرح نهجالبلاغه، ج 20، ص 341، ح 908)
13- آینه مراعات پست و مقام را نمیکند. هر کس هر که باشد را میگوید: اینجا سیاه است. پس تو هم حرف حق را بزن و مراعات این که چه کسی رئیس است و چه کسی مدیر کل است را مکن. عیب را دیدی به او بگو، منتهی به خودش بگو.
14- آینه چون صفا دارد عیب را میگوید. اگر خودش گرد زده باشد، زنگار گرفته و خاکی باشد، عیب را نمیگوید. پس تو اول خودت را صاف کن تا سخن تو اثر مثبت داشته باشد؛ یعنی حرف تو وقتی اثر میکند که خودت آن عیب را نداشته باشی. در روایت است که پیامبر(ص) چون خودش رطب خورده بود کودک را از خوردن آن منع نکرد. پیامبر(ص) در جایی دیگر میفرماید: یا علی اذا لم یکن العالم تقیا تائبا زلت موعظته عن قلوب الناس کما تزل القطره عن بیضه النعامه و الصفا؛ یاعلی هرگاه عالم با تقوا و توبه کار نباشد، موعظهاش از دل مردم میلغزد، همچنانکه قطره آب از روی تخم شترمرغ و سنگ صاف میلغزد. (میراث حدیث، ج 2، ص 29، ح 81) پس کسی که خودش دلمرده و چرکین است نمیتواند سخنی تاثیرگذار بگوید و آینه خوبی باشد.
15- آینه را نباید شکست. اگر یک کسی عیب تو را گفت، اذیتش مکن. اگر آینه گفت: اینجا سیاه است، عیب خودمان را برطرف کنیم. آینه را نمیشکنیم. کسی از شما انتقاد کرد، او را از اداره بیرون مکن. خودت را اصلاح کن. لقمان(ع) به فرزندش میفرماید: یا بنی... علیک بالموعظه فاعمل بها فانها عند العاقل احلی من العسل الشهد؛ فرزندم نصیحت را بپذیر و به آن عمل کن که نصیحت نزد عاقل از عسل ناب شیرینتر است. (ارشاد القلوب، ج 1، ص 72) امام جواد(ع) نیز می فرماید: المؤمن یحتاج الی ثلاث خصال: توفیق من الله و واعظ من نفسه و قبول ممن ینصحه؛ مؤمن نیازمند سه چیز است: توفیقی از پروردگار، پنددهندهای از درون خویش و پذیرش از نصیحتکنندگان. (بحارالانوار، ج 78، ص 358، ح 1؛ و نیز نگاه کنید: قرائتی، درسهایی از قرآن، 94/2/17)
ارسال نظر