به گزارش پارس به نقل از مهر هنوز هم شب سوم خرداد صدای الله اکبر در تمام شط طنین انداز است و کارون بر خود می بالد که روزی جای پای فرشتگان را بر پهنای بیکرانه اش احساس کرده است ولی افسوس که چگونه می توان باور کرد، پس از گذشت ۲۷ سال از جنگ تحمیلی هنوز دیوارهای عروس خاورمیانه تاولهای کهنه جنگ را به همراه داشته باشد. تنها ساعتی قدم زدن در خرمشهر احساس حضور در روزهای مقاومت را تداعی می کند. و این احساس از خیابانها، معابر، خانه ها و نخلهای سوخته ای است که هنوز چشم هر بیننده ای را به خود جلب می کند. گویی که خرمشهر در سال ۵۹ باقی مانده است. 

چگونه می توان به زندگی مردمانی که بی ریا و تزویر برای دفاع از کشورشان ایثار کردند، بی تفاوت بود؟ کسانی که امروز بی هیچ منت و خواهشی به زندگی خود ادامه می دهند. به راستی که خرمشهر با تمام محرومیت هایش در پشت پارچه نوشته های تبریک حماسه ۳ خرداد پنهان شده است؛ پارچه هایی که نمی گذارند چهره دیگر شهر نمایان شود.

خرمشهر آب دبه ای ۵۰۰ تومان

چقدر سنگین است برای ما پایتخت نشینان که بدانیم هنوز خرمشهر سرافراز از آب شیرین بی بهره مانده است و آب دبه ای ۵۰۰ تومان به فروش می رسد. شوری آب باعث شده است تا مردم برای تامین آب شیرین زندگی خود ساعتها در انتظار تانکر حمل آب بمانند و یا اینکه خودشان از تصفیه خانه ها، آب شرب خانواده را تامین کنند.  مشکل تنها آب نیست. آلودگی محیط زیست، بوی تعفن، عدم وجود فاضلاب شهری و روستایی و قطعی برق از جمله مهمترین دغدغه های ساکنین شهر ایثار است. کافی است نیم نگاهی به پهنای کارون بیاندازید. کشتی های واژگون شده در رود محل تجمع زباله های خانگی و صنعتی شده است و جالب اینجاست که درست این صحنه ها روبروی پنجره ادارات دولتی و مسئولین شهر قرار دارد.

اشتغال و بیکاری مهمترین دغدغه و مشکل خرمشهر

در گرمای ۴۱ درجه خرداد نمی شود بدون توجه به بوی تعفن حاشیه رودخانه کارون گذر کرد. رودی که سالهاست از دستور کار محیط زیست خارج شده  و به دفتر خاطرات مبدل شده است. حال اگر از صفهای عریض و طویل خودروهای شخصی که تنها برای امرار معاش مسافرکشی می کنند بگذریم هر وجب از خیابان دکه ای کوچک قرار گرفته که جوانی یا در حال فروش فلافل است یا کارت اعتباری تلفن همراه می فروشد.

از مرکز شهر که عبور کنیم به زیر پوست شهر وارد می شویم. محله هایی که قدمت ساخت برخی از آنها بیش از ۴۰ سال است و هنوز جای گلوله های رژیم بعث روی دیوارهای خانه ها به چشم می خورد که خبر از بی وفایی مسوولین می دهد. فاضلاب هایی که از زیر خانه ها بیرون آمده و تبدیل به دریاچه ای از فضولات شهری شده محلی برای تجمع حیوانات و حشرات موذی شده است و کودکانی که بازیگوشانه به تفریح و شادی در کنار این برکه ها می پردازند. نکته قابل تاسف این است که ورودی شهر خرمشهر از طرف مرز شلمچه که برخی از تجار و سرمایه گذاران از آن سو وارد شهر می شوند با دریاچه ای از فاضلاب تزئین شده است! 

تعطیلی ۱۵۰ شرکت صنعتی

خرمشهر روزی روزگاری نه بلکه همین چند سال قبل هم ۱۷۰ شرکت صنعتی داشت ولی امروز تعداد این شرکتها تنها به ۱۴ شرکت فعال رسیده است. یکی از مسئولان شهر می گوید: می آیند اعتبارات و وامها را می گیرند و جای دیگر سرمایه گذاری می کنند.

۵۰ بیمار سرطانی و پوستی در شهر ۵۰۰ خانه ای

ساکنان سرهانیه از توابع خرمشهر گلایه های زیادی داشتند و می گفتند: در این شهر ۵۰۰ خانه است و ۵۰ بیمار سرطانی و سل و پوستی داریم چرا که فاضلاب و حشرات موذی و حتی نبود ساختار بهداشتی و درمانی در شهر این مشکلات سلامتی را پیش آورده است. خبرنگارها بیایند و ببینند مسئولان چه کرده اند. خرمشهر فقط شده سوم خرداد و بعد تمام می شود. به جای شهر بازی و پارک لب شط باید زباله ببینیم.

سالروز آزاد سازی خرمشهر بهانه ای بود تا با حضور سرداران دوران دفاع مقدس باز هم هشت سال دفاع مقدس را ورق بزنیم و این بار کمی در مورد حقوق مردم خرمشهر صحبت کنیم. سردار رضا غزلی مسئول اطلاعات عملیات لشکر محمدرسول الله(ص) وفرمانده گردان یگان دریایی لشکر در دوران جنگ؛ سردار آزادی فرمانده گردان ش م ر و سرباز گردان مقداد ومالک و معاون بهداری لشکر؛ ولی سلطانی حقوقدان و کارشناس ارشد حقوق و علی ثابت پژوهشگر دفاع مقدس و استاد تاریخ مهمانان خبرگزاری مهر بودند تا روایت جنگ را با نگاه دیگری بازگو کنیم.

ابتدای این نشست با این سوال آغاز شد که سربازان و رزمندگان در دوران دفاع مقدس چه سختی هایی داشتند که کمتر در رسانه و سینما و تلویزیون بازگو شده است؟ سردار غزلی گفت: جنگ ما با جنگ های دنیا متفاوت بود. بر اساس استانداردهای جنگی نیروهای آفند باید ۳ برابر پدافند باشند اما جنگ ما این معیارها را نداشت. صدام زمانی ایران را تهدید کرد که سپاه درگیر امنیت داخلی و همچنین همراه با ارتش درگیر کردستان و سیستان و بلوچستان و مرزهای غربی بودند تا منافقان را سرکوب کنند و به نوعی هنوز مهر انقلاب خشک نشده بود که صدام با حمایت کامل آمریکا به ایران حمله کرد.

در آن دوران نیروهای انقلابی هنوزخودشان را پیدا نکرده بودند و هنوز مسائل  داخلی ادامه داشت. یعنی در همان سالها در همین میدان ولیعصر تهران درگیری وجود داشت و رئیس جمهوری که (بنی صدر) با ما نبود و همین درگیری با لیبرال ها را شکل می داد. آن زمان سن و سال بسیار کمی داشتم و اسلحه ژ۳ اندازه من نبود که به پادگان ولیعصر رفتیم تا دوره نظامی ببینیم. هنوز تیپ یا لشکر محمد رسوال الله شکل نگرفته بود که به سیستان و بلوچستان رفتیم و بعد هم راهی تبریز شدیم تا مساله ناامنی در آن منطقه را مرتفع کنیم . و بعد از تبریز هم به کردستان رفتیم چون دموکرات ها سرپل ذهاب را گرفته بودند و تمام بچه ها را شهید کرده بودند. آنقدر وضعیت بی سامان بود که تصویر من را تلویزیون نشان داد و جزو گمشدگان معرفی کردند چرا که هیچ رد و نشانی از نیروهای انقلابی برای دفاع از کشور نبود.

وقتی در سرمای کردستان دست و پای رزمنده ها از سرما قطع می شد

شما در مورد سختی های جنگ که بازگو نشده می خواهید بیشتر بدانید و من هم می گویم. فقط در کردستان آنقدر شهید دادیم تا بفهمیم بیشتر از ۲۰ دقیقه نمی شود در کردستان نگهبانی داد! یعنی سرمای هوا به نحوی بود که خون یخ می بست. سازمان هواشناسی هم نداشتیم برای همین متاسفانه شاهد سیاه شدن دست و پای بچه ها بر اثر سرما بودیم و مجبور بودیم دست و پاها را قطع کنیم.

یادم هست یکی از رزمنده ها رفت داخل خودرو و بخاری را روشن کرد. بعدش داخل کیسه خواب رفت و چند پتوهم روی خودش کشید. گفتیم این کار را نکن و بیا داخل سنگر اما گوش نداد. فقط در مدت ۲۰ دقیقه بنزین یخ زده بود وجنازه رزمنده را بیرون آوردند. یعنی وضعیت سرما اینطور بود.

ماجرای غذا و حمام رزمندگان در سرمای کردستان

اگر زرنگ بودی می توانستی کنسروهای تاریخ گذشته ارتش برای زمان شاه را بگیری تا از گرسنگی نجات پیدا کنی... ما یاد گرفتیم خودمان نان طبخ کنیم؛ خودمان برفها را آب کنیم و اینکه چگونه بتوانیم حمام کنیم. یک بشکه ۲۲۰ لیتری که از آب چشمه پر می شد و زیر آن آتش بود سهمیه حمام رزمنده ها را به خود اختصاص می داد یعنی برای هر رزمنده تنها ۱۰ کاسه آب... حالا با این آب باید بتوانی اثر پودر تاید که قرار است سیاهی ها ی بدنت را از بین ببرد پاک کنی و هم با آن غسل کنی. حالا خودتان تصور کنید.

گرمای خرمشهر و ماجرای گردان کمیل

سردار غزالی در ادامه روایت های خود از سختیهای رزمندگان در دوران دفاع مقدس گفت: البته جنگ تنها در سرمای زیر ۲۰ درجه نبود بلکه ما گرمای بالای ۵۰ درجه جنوب را هم داشتیم. وضعیت در جنوب به نحوی بود که بچه ها خون دفع می کردند. من یادم هست در دو کوهه می خواستم از یک آسایشگاه به آسایشگاه دیگر بروم لباس هایم را خیس می کردم با چفیه خیس به آسایشگاه بعدی می رسیدم همه آن خشک شده بود. حالا فکر کنید بچه های یک گردان در محاصره بدون آب و غذا باشند!

شهید عباس قهرودی از نیروهای گردان کمیل وقتی بچه های تفحص استخوان هایش را پیدا کردند دفتر یادداشتی را در جیبش پیدا کردند که سالم بود. دلیل سالم ماندن هم چربیهای بدنش بود که روی برگه های دفتر یادداشت مانده بود تا از بین نرود. درون یادداشت هایش نوشته بود: سه روز است آب مان تمام شده و آب جیره بندی شده است و به هر نفر روزانه یک درب قمقمه می رسد. تعدادی از بچه ها از تشنگی شهید شدند و تعدادی هم منتظر شهادت هستند.

از پشه هایی به نام هلیکوپتر کبری تا عقرب و رتیل

البته فقط گرمای هوا نبود بلکه ما حشرات و حیوانات گزنده را هم داشتیم. از رتیل و عقرب و مار تا پشه هایی که به آنها هلیکوپتر کبری می گفتیم. در بستان و هویزه این پشه ها به نحوی نیش می زدند که خون راه میفتاد. بچه ها خودشان پمادی درست کرده بودند که از بوی بد، پشه به سمت آنها نیاید اما به خدا قسم از روی پتو پشه ما را نیش می زد.

آن روزها رفاقت ها جانی بود نه نانی ...

اصلا بگذارید خلاصه بگویم هنر امام این بود که از بقال و کارگر و ... فرمانده بسازد و تربیت کند. ما دکتر داشتیم راننده بود و کلی کار می کرد چقدر هم اذیتش می کردیم. بعد از شهادتش فهمیدیم استاد دانشگاه بوده است. آن روزها رفاقت ها جانی بود نه نانی برای همین ماندگار بود.

اسرای عراقی اصراری برای آزادی نداشتند/ برخی رزمندگان به دلیل تشنگی شهید می شدند

بعد از اظهارات سردار غزالی سردار آزادی در ادامه توصیفات هشت سال دفاع مقدس گفت: زمان آزادی اسرای عراقی بود. قرار بود ۲۰۰ نفر آزاد شوند و نفر ۲۰۱ رو کرد به نفر ۲۰۰ گفت می توانی جایت را به من بدهی تا زودتر آزاد شوم و آن اسیر عراقی گفت: بله بفرمائید! سرباز و فرمانده عراقی که شاهد این رخداد بودند نمی توانستند آن را تجزیه و تحلیل کنند. این بخشی از دفاع مقدس ما است.

در مورد گرمای جنوب و سختیهای بچه ها هم باید بگویم در برخی عملیاتها و یا مجروحینی که می آوردند می دیدیم پیکر یک شهید سالم است اما شهید شده و دلیل آن تشنگی بود. در سرمای کردستان رزمنده ای جوان گفت: دوست دارم گلوله آرپی جی به من بخورد و از گرمایش گرم بشوم و دوباره زنده بشوم و برگردم جنگ....

قراضه های جنگ را می فروختیم وضع خرمشهر با پول فروش آنها بهتر بود

بعد از بیان خاطرات و روایتهای سرداران جنگ از سختیهای رزمندگان موضوع خرمشهر و دزفول و مقاومت مردم و روزهای سختی که امروز می گذرانند مورد بحث قرار گرفت. سردار آزادی گفت: من فقط یک جمله بگویم و آن اینکه اگربعد از جنگ تنها ادوات و قراضات جنگ را می فروختیم و با پولش خرمشهر را می ساختیم وضع خرمشهر اینگونه نبود. همین کارخانه صابون سازی بعد از جنگ آماده تولید بود یعنی داخل مخزن آن هنوز خمیرمایه ها وجود داشت. یا لوله های نفت آبادان و خرمشهر که حتی یک ترکش هم نخورده بود.

دادستان خرمشهر می تواند درباره اموال بلاتصدی دستور دهد

در ادامه مطرح شد که کشتی ها و ناوچه ها و لنج های غرق شده در کارون و اروند صاحب دارد و مسئولان خرمشهر می گویند نمی توان آنها را فروخت  که سلطانی در پاسخ گفت: دادستان خرمشهر می تواند بعنوان مدعی العموم  در اموال بلاتصدی وارد شده و دستور لازم را صادر کند. حتی ستاد فرمان حضرت امام(ره) می تواند وارد شود.

دریافت غرامت از عراق حق قانونی ایران است

وی افزود: آغاز جنگ توسط عراق؛ پیش دستی عراق برای تهاجم؛ درگیری سیاسی برای سلطه بر خلیج فارس؛ نقض حقوق بشر؛ نقض منشور ملل متحد؛ حمله به مدارس وبیمارستانها و مناطق مسکونی و استفاده از سلاح های کشتار جمعی و شیمیایی بخشی از اتهامات دولت عراق به فرماندهی صدام بود و ایران بعنوان کشوری که به آن تجاوز شده بر اساس قوانین بین المللی حق دفاع داشت و عراق به دلیل تجاوز موظف است غرامت این جنگ را پرداخت کند. همین غرامت موجب می شود بخشی از نیازهای مردم خوزستان و به ویژه خرمشهر تامین شود چرا که امروز برخی حداقل ها را هم ندارند.

سردار آزادی در ادامه گفت: امروز خرمشهر و موضوع غرامت تماما سیاسی شده و همین تداخل سیاسی حق خرمشهر را تحت تاثیر قرار داده است. علی ثابت که در سالهای ۸۴ بازرس ویژه استاندار خوزستان بود در این نشست گفت: دولت قبل بارها اعلام کرد که مشکل آب و گاز خرمشهر را برطرف می کند اما محقق نشد. این در حالی است که ۵۸ درصد درآمد کشور از خوزستان است. 

ثابت گفت: دزفول بهترین میزبان از رزمندگان در دوران جنگ بود و تنها شهری مرزی بود که تمام مشاغل در آن آزادانه فعال بودند و برای همین روز ۴ خرداد را روز مقاومت دزفول نامگذاری کردند. دزفول آنقدر مهم بود که وقتی سفارت آمریکا در ترکیه را منفجر کردند عراق دزفول را نشانه گرفت. نباید دلاوریهای مردم دزفول و خرمشهر را به راحتی فراموش کرد و حقوق شهروندی آنان را زیر پا گذاشت.

براي بازسازي خرمشهر و آسيب هاي مالى و غرامت هاي هنگفتى كه به مردم شريف خرمشهر و دزفول و ديگر شهرهاى مورد تهاجم وارد آمده در اين روزگار وانفسا احتياج به اقتدار جاويد الاثر حاج احمد متوسليان، اخلاص و نكته سنجى شهيد حاج همت، ايثار شهيد آقا مهدى و حميد آقا باكرى، فداكارى شهيد حسين خرازي، گذشت مهدى و مجيد زين الدين، جديت حسن باقرى، كوشش احمد كاظمى، پشتكار حاج احمد سوداگر، تلاش حسن تهرانى مقدم داریم. اينها رفتند تا حقوق و رفاه مردم خرمشهر و آسايش مردم غيرتمند درفول تامين شود، نه اينكه بعداز بيش از ٣٠ سال هنوز آب آشاميدنى را خريدارى كنند.

حق مردم خرمشهر و دزفول را ادا نکردیم

متاسفانه دولتمردان ما درسالهاى بعداز دفاع مقدس با توجه به ظرفيت هاى موجود دركشور بجاى الگو سازى و پرورش براى نيل بسوى تحول در راستاى تعالى و تلاش براى نخبه پرورى و انتقال سيره بامحتوا و پر مغز فرهنگ مردان بى ادعا و تزريق اين مهم به بطن جامعه كه با هزينه گزاف بدست آورديم گاهی بدنبال مسائل سیاسی بودند. هشت سال دفاع مقدس صرفاً جنگ حق عليه باطل نبود بلكه نبرد عقيده و ايدئولوژى با تكنولوژى بود. برای همین  ازحيث حقوق شهروندى نه تنها حق مردم خرمشهر و دزفول را ادا نكرديم بلكه جفا هم به آن مردم مقاوم و پايدار نموديم و ملاحظه مسئوليت و ميزمان را بر حقوق آنها ارجحيت داديم و جواب خون تك تك شهدا را بايد بدهيم.

یک سوال! به راستی پس از جنگ برای خرمشهر زیبا چه کردیم، چگونه می توانیم به صورت تک تک مردم خرمشهر نگاه کنیم در حالی که وضعیت شهر با وجود تلاش هایی که شده است هنوز مطلوب نیست. آیا وقت آن نرسیده که لنج ها، کشتی ها، قایق ها و دکل های پوسیده و خراب را از رودخانه و سطح شهر جمع کنیم! آیا وقت آن نرسیده است که به فکر آب، معاش، اشتغال و زندگی شهری و محیط زیست خرمشهر هم باشیم!