پايگاه خبري تحليلي «پارس»- عليرضا کافي- با اين که در اجتماع زندگي مي کنيم اما اجتماعي فکر نمي کنيم. ما به عنوان بخشي از جامعه مي توانيم بنا به تشخيص خود در برابر اتفاقات شخصي زندگي مان آن گونه که دوست داريم و تشخيص مي دهيم برخورد کنيم اما بسياري از رويدادهاي اطراف ما جنبه اجتماعي دارد. بنابراين نوع واکنش ما به اين رويدادها ديگر جنبه فردي ندارد،اما آنچه اين روزها در حال تبديل شدن به يک مشکل بزرگ است بي اعتنا شدن انسان ها و آحاد جامعه در قبال يکديگر و وقايع اطرافشان است. بي اعتنايي مردم به جوان چاقو خورده اي که چند سال قبل در ميدان کاج تهران غرق در خون و درمقابل چشم افراد دوربين به دست در حال جان دادن بود، نمونه  آن است. آخرين بار همين چند روز قبل بود که در يکي از بزرگراه هاي تهران شاهد تصادف منجر به جرح يک موتورسيکلت سوار با يک خودروي سواري مدل بالا و گران قيمت بودم. موتور سوار که مردي ميانسال بود از برخورد با خودرو به شدت آسيب ديده و غرق در خون افتاده بود و سرنشينان خودرو به جاي اين که نگران حال مرد موتور سوار و کمک به او باشند بيشتر نگران خسارتي که به خودروي شان وارد شده، بودند.خودروهاي عبوري هم که خود نيز سرنشين يکي از آن ها بودم بي اعتنا از کنار مرد آسيب ديده و غرق در خون عبور مي کردند و به نيم نگاهي کوتاه به صحنه تصادف و عبور بسنده مي کردند.

نداشتن توان حل مشکلات و بي اعتنا شدن به آن ها
دکتر امير آبادي روان شناس مسائل اجتماعي در پاسخ به اين که چرا ما در برخي مواقع به خاطر حقي که از ما ضايع شده است ابراز نارضايتي نمي کنيم؟ مي گويد: هرکس در برخورد با مسائل از خود واکنشي نشان مي دهد؛ اما فاجعه اين است که شخص حس کند تاثيري بر حل مساله ندارد و ميزان تلاش او نمي تواند تاثيري در آن داشته باشد. در اين شرايط فرد دچار در ماندگي مي شود و از ميزان تلاش خود مي کاهد.وي مي افزايد: اين شرايط مي تواند افسردگي را ايجاد کند. به نظر مي رسد گاهي افراد درباره مسائلشان دچار عارضه «درماندگي آموخته شده» مي شوند، بدين معنا که احساس مي کنند، نمي توانند تغييري در شرايط  شان ايجاد کنند، در اين شرايط راحت ترين راه حل، کناره گيري از شرايط است و بي اعتنايي به تغييرات محيطي و تلاش نکردن در جهت تغيير شرايط به طور کامل واضح خواهد بود.

 اعتنايي3

دور شدن از سبک زندگي ايراني و اسلامي علت بي اعتنايي مردم به يکديگر
موسوي چلک رئيس انجمن مددکاران اجتماعي ايران درباره علل بروز بي اعتنايي اجتماعي در جامعه ايران و پيامدها و آسيب هاي اجتماعي ناشي از آن مي گويد: ما با عقب گرد به سبک زندگي اصيل ايراني و اسلامي خود در مي يابيم که در گذشته اگر فردي درجامعه دچار مشکلي مي شد تمامي اعضاي آن جامعه به کمک او مي آمدند؛ اما امروز باتغيير در سبک زندگي و تغيير شيوه نگرش به اطراف به اين نتيجه رسيده ايم که کلاهمان را سفت نگه داريم تا باد نبرد.به گفته وي امروز ما با کاهش مسئوليت اجتماعي در قبال ديگران حتي در بين اعضاي خانواده مواجه هستيم. وي در تشريح برخي از پيامدهاي منفي اين موضوع مي گويد:کاهش اعتماد به نفس در افراد و بروز احساس تنهايي بخشي از پيامدهاي کاهش مسئوليت هاي اجتماعي است.در چنين شرايطي فرد احساس تنهايي مي کند.افراد در اين جامعه به تدريج سرخورده مي شوند و در جامعه نشاط و شادابي اجتماعي رنگ مي بازد و از رضايت اجتماعي و سطح روابط اجتماعي نيز کاسته مي شود.افراد اطمينان کمتري به آينده خود دارند و دچار ترس و اضطرابي مي شوند که در ايفاي نقش هاي اجتماعي شان تاثير گذار است.

به گفته موسوي چلک بخشي از اين بي اعتنايي ها به نبود اطمينان از آينده بر مي گردد. ما سعي مي کنيم گليم خودمان را از آب بيرون بکشيم. به جاي کمک به ديگران براي خود ملک مي خريم تا آينده خود و فرزندانمان تامين باشد. در حالي که در زندگي اجتماعي ما ناچار به تعامل با يکديگر هستيم.در غير اين صورت استرس و احساس تنهايي به بخش جدا نشدني از زندگي مان تبديل خواهد شد.ما نمي توانيم بگوييم در جامعه زندگي مي کنيم اما لزومي ندارد با ديگران ارتباط داشته باشيم.

تصدي دولت بر کمک به نيازمندان و بي اعتنا شدن مردم به يکديگر
وي مي گويد: ما در بسياري از موارد نبايد مداخله مي کرديم اما مداخله کرديم و متاسفانه الگوي خوبي نيز نبوديم.حاکميت در ترويج مسئوليت اجتماعي مي تواند نقش موثري ايفا کند اما متاسفانه ما جاهايي را دستکاري کرديم که اشتباه بود.به عقيده من نبايد نظام حمايت اجتماعي ما که در طول تاريخ به صورت مردمي اداره مي شد شکل حاکميتي مي گرفت.وقتي نظام حمايت اجتماعي دولتي شد،نقش مردم کم رنگ تر شد.به همين دليل است که ايفاي نقش دولت در قبال مردم مي تواند عاملي براي ترويج بي اعتنايي مردم به يکديگر و وقايع و حوادث اطرافشان باشد. اما نکته ديگر اين است که وقتي دولت ها در ايفاي مسئوليت هاي اجتماعي شان آن گونه که بايد ايفاي نقش نمي کنند و مسئوليت قبول نمي کنند چگونه مي توان از مردم مسئوليت پذيري اجتماعي را انتظار داشت!

همدلي در کلام رهبري
اين ملت بزرگ و شجاع و مؤمن و با قابليت وقتي مي تواند به هدف هاي والاي خود دسترسي پيدا کند که به جاي تزريق يأس و نوميدي، اميد و آفاق روشن را در مقابل چشم نسل جوان اين کشور بگشايد و به جاي ايجاد سوءظن و بدبيني، روح برادري، وحدت، يگانگي و همدلي در ميان مسئولان و از قِبل مسئولان، در ميان مردم توسعه پيدا کند. (بيانات رهبر انقلاب در حرم رضوي - 01/۰۱/1384)

 اعتنايي2

بخشي از نتايج پژوهش: «بررسي بي اعتنايي و نوع دوستي در جامعه شهري ايران و عوامل مؤثر بر آن»
رابطه جنسيت و بي اعتنايي

در مواجهه با وضعيت هاي اضطراري نسبت نوع دوستي در جامعه شهري ايران 3/75 و نسبت بي اعتنايي 24.7 درصد است. جنسيت بر بروز نوع دوستي يا بي اعتنايي افراد تأثير نداشته است. همدلي افراد نوع دوست بيشتر از افراد بي اعتنا است. اين يافته با نتايج تحقيقات دنيس کريز و نيز آزمايش هاي دانيل باتسون که طي آن نشان مي‌دهند افزايش همدلي باعث تمايل بيشتر به نوع دوستي و کاهش همدلي باعث تمايل بيشتر به بي اعتنايي مي شوند، همخواني دارد.

رابطه مسئوليت پذيري و نوع دوستي
ميزان مسئوليت پذيري افراد نوع دوست بيشتر است. اين يافته با نتايج تحقيقات مارويا لوين (افزايش مسئوليت پذيري باعث افزايش نوع دوستي و کاهش مسئوليت پذيري باعث افزايش بي اعتنايي مي شود) همسو است. ميزان تحليل هزينه–پاداش مادي در افراد نوع دوست کمتر است. چون در فرآيند نوع دوستي منفعت ملموسي وجود ندارد و حتي هزينه هايي نيز ممکن است بر فرد ناظر تحميل شود، افرادي که بيشتر بر مبناي تحليل هزينه–پاداش مادي عمل مي کنند کمتر تمايل به نوع دوستي دارند.

رابطه پاداش مادي و همدلي
نتايج آزمون تحليل مميز بيانگر آن است که متغيرهاي همدلي، مسئوليت پذيري و تحليل هزينه–پاداش مادي تا حد زيادي قادر به تبيين نوع دوستي و بي اعتنايي در روابط اجتماعي هستند و در 1/64 درصد موارد به درستي افراد نوع دوست و بي اعتنا را طبقه بندي کرده اند. مي توان نتيجه گرفت با افزايش توان همدلي و بالا بردن حس مسئوليت پذيري اجتماعي و کمرنگ کردن محاسبات صرف مادي در روابط اجتماعي مي‌توان بي اعتنايي را کاهش و نوع دوستي را افزايش داد.

توسعه فناوري هاي ارتباطي و افزايش بي اعتنايي ها
عليرضايي- توسعه فناوري هاي ارتباطي و آگاه شدن مردم از پيامدهاي احتمالي کمک به ديگران در سوانح و حوادث موجب گسترش فرهنگ بي اعتنايي نسبت به هم نوعان در اين گونه حوادث شده است.

سرهنگ رضا غني لو مشاور معاونت اجتماعي نيروي انتظامي و عضو هيئت علمي دانشگاه علوم انتظامي با استناد به بررسي هاي صورت گرفته در نيروي انتظامي براي يافتن علل بي اعتنايي مردم در برخورد با حادثه ديدگان و کمک نکردن به آن ها مي گويد:يک علت را مي‌توان توسعه فناوري هاي ارتباطي و آگاه شدن سريع مردم از حوادث، اتفاقات و به تبع آن پيامدها و دستاوردهاي آن دانست.از آن جا که امروزه به سرعت فيلم و خبر اتفاقات و حوادث منتشر مي شود، مردم مي بينند که فلان شخص که براي کمک به فردي که مورد هجوم اوباش قرارگرفته نيز زخمي شده يا آسيب مالي و جاني ديده است، سعي مي‌کنند تا آن جا که مي توانند براي دور ماندن از مشکلات آن از ورود به ماجرا و کمک به مصدومان و حادثه ديدگان خودداري کنند.

 اعتنايي1

نهادينه شدن اين موضوع که کمک به مصدومان رانندگي مي تواند براي فرد کمک کننده دردسرساز شود نيز خود دليلي است تا مردم براي مصون ماندن از عواقب احتمالي از کمک به مصدومان پرهيز کنند. از سوي ديگر با گسترش شبکه هاي اجتماعي وقتي کاربران مي بينند فلان عکس يا فيلم به دليل جذابيتي که دارد هزاران بار درشبکه هاي اجتماعي ديده شده است ترجيح مي دهند به جاي کمک به حادثه ديدگان از آن ها فيلم و عکس تهيه کنند تا در رقابت با سايرين براي ثبت وقايع و اشتراک گذاري آن ها در شبکه هاي اجتماعي عقب نمانند.

اين موضوع مشوقي براي شکار صحنه هاست و از سوي ديگرپيامدهاي احتمالي ناشي از پاسخ به ا ستمداد فرد آسيب ديده مانعي براي کمک به ديگران و بي اعتنا شدن به آن هاست. متاسفانه در جامعه ما به بخش کم خطر و بي ارزش ماجرا پاداش داده مي شود و فقط به عواقب احتمالي بخشي که مخاطره بيشتري دارد، پرداخته مي‌شود. به همين دليل اين رفتار در حال نهادينه شدن است و آرام آرام به رفتاري جمعي تبديل مي شود.

سرهنگ غني لو اين مشکل فرهنگي را متاثر از استفاده از ابزارهاي ارتباطي بدون فرهنگ سازي لازم مي داند و مي گويد:خوشبختانه طي چند سال گذشته سازمان هاي مردم نهاد مختلفي براي مقابله با بروز و نهادينه شدن چنين رفتارهايي در جامعه تشکيل شده است تا با فرهنگ سازي در بين مردم اين نکته را گوشزد کنند که کمک به مصدوم براي يک انسان اولويت است نه شکار صحنه ها. عضو هيئت علمي دانشگاه علوم انتظامي، مردم را به داشتن رفتاري سنجيده درهنگام مواجهه با اين قبيل حوادث دعوت مي کند و معتقد است: مردم خود بايد درباره انجام کار صحيح تصميم بگيرند؛ براي مثال کمک به مصدوم در حادثه رانندگي اولويت است و نبايد زمان را فداي شکار صحنه ها کرد، اما در يک مورد کيف قاپي اين شکار لحظه و عکس گرفتن است که مي تواند به پليس در شناسايي و دستگيري مجرمان کمک کند چراکه در بسياري از موارد مانند کيف قاپي و زورگيري هايي که مردم قادر به مداخله نبوده اند تصاوير ضبط شده به وسيله تلفن همراه بوده است که پليس و دستگاه قضايي را در راه رسيدن به واقعيت کمک کرده و در نهايت به دستگيري مجرمان منجر شده است.

حفظ سرمايه اجتماعي با همدلي و همزباني دولت و مردم
دکتر قرائي(مقدم جامعه شناس)- از ديدگاه جامعه شناختي تغيير در نگرش و طرز تفکر انسان از همان ابتداي خلقت بشر آغاز شده است. انسان‌ها همواره با نسل قبلي خود تفاوت هايي داشته اند و دارند؛ اما چه چيزي موجب تغيير در رفتار انسان ها و سبک زندگي آن ها شد؟پاسخ اين سوال «ابزار» است.ابزاري که به تدريج نگرش، طرز تفکر، وآمال و آرزوهاي انسان را تغيير مي‌دهد. روابط اجتماعي را از حالت معنوي به مادي تغيير مي‌دهد و از وابستگي و دلبستگي افراد به يکديگر مي کاهد. با صنعتي شدن جوامع، روابط بين انسان ها به مراتب ضعيف و انسان از خود بيگانه مي‌شود.

 اعتنايي

در نتيجه در جامعه صنعتي روابط انساني تضعيف مي‌شود و انسان ها به موجوداتي خودگرا،خودمحور و خودمدار تبديل مي‌شوند که منفعت‌گرايي و مصلحت‌گرايي محور زندگي شان قرار مي‌گيرد.با اين تغييرات، ذهنيت حسي جاي خود را به ذهنيت عقلاني مي دهد و افراد دچار «شيء سروري»مي شوند. در جامعه‌اي که ماديات حرف اول را مي‌زند و مردم مي‌خواهند با داشته‌ها و اموالشان به يکديگر فخر بفروشند، روابط اجتماعي به تدريج ضعيف مي‌شود و روابط و شخصيت ها بر اساس داشته‌ها و ماديات شکل مي‌گيرد. در دنياي صنعتي امروز مردم به يکديگر به چشم ابزاري براي به دست آوردن سود بيشتر و رسيدن به خواسته‌هايشان نگاه مي‌کنند. همه مي‌خواهند چيزي کسب کنند تا در اين هياهوي صنعتي شدن زندگي راحت‌تري داشته باشند.

در اين جامعه، محيط کار يا خانواده ارزش گذاري شما بر اساس ميزان سودي است که به اطرافيانتان مي‌رسانيد و روابط معنوي نقش کم رنگي در اين روابط دارد.

دراين شرايط بايد در جهت بارور کردن معنويات در جامعه تلاش کرد، همبستگي و همدلي را در جامعه افزايش داد تا در نهايت با جامعه‌اي آسيب ديده و بي اعتنا به وقايع اطراف مواجه نشويم. بايد آموزش و پرورش را وارد کارزار کرد، از موسيقي به عنوان ابزاري براي تقويت روحيه وفاق استفاده کرد و از نقش روحانيت و معنويت نيز غافل نشد.شايد بهترين خط مشي براي رفع بي اعتنايي ها، شعار امسال رهبري باشد.همدلي و همزباني بين مردم و دولت.اعتماد بايد درجامعه به صورت افقي و عمودي وجود داشته باشد.اعتماد افقي يا همان ارتباط مردم با مردم و ارتباط عمودي يا همان ارتباط مردم با مسئولان.

اگر اين اعتماد با همدلي و همزباني محقق شودسرمايه اجتماعي جامعه حفظ و همبستگي ارگانيکي جايگزين همبستگي مکانيکي خواهد شد.