روایت آدمربایان ١٠٠هزار دلاری در دادسرای جنایی پایتخت/ جزییات ربودن پسر رئیس کلینیک باشگاه پرسپولیس
«پوریا» که به گفته متهمان طراح اصلی این سناروی آدم ربایی است و از دور عملیات آنها را هدایت میکرد تا لحظه تنظیم این خبر همچنان متواری است.
پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- بهناز مقدسی| صبح روز سهشنبه پسر ۱۳ ساله رئیس کلینیک باشگاه پرسپولیس درحالیکه در محله نیاوران در انتظار رسیدن سرویس مدرسهاش بود، ربوده شد. این حادثه درحالی رخ داد که گروگانگیران پس از ربودن این کودک خواستار پرداخت یک صدهزار دلار شده بودند. ١٠ ساعت عملیات منسجم و فنی کارآگاهان اداره آگاهی کافی بود تا ٢ پای این آدم ربایی دستگیر شوند و اجراکننده اصلی این سناریو در هنگام فرار با شلیک پلیس به کام مرگ فرو رفت. پلیس جنایی پایتخت به دنبال شخص چهارمی است که به گفته آدم ربایان طراح و عامل اصلی این نقشه هولناک بود. ایندرحالیاست که ٢متهم دستگیر شده این پرونده ادعا دارند از نقشه آدمربایی باخبر نبودند.
٧ صبح؛ شمال پایتخت
سهشنبه ٢٢ اردیبهشتماه روز خوبی برای خانواده پزشک تیم پرسپولیس نبود. خودروی ٤٠٥ در صبحگاه آرام خیابانهای فرمانیه، وارد کوچه شد. «سینا سودی» پسر ١٣ سالهشان کمی جلوتر از خانه در انتظارسرویس مدرسهاش بود. او خبر نداشت ٣ شب پیش ٣ مرد آدمربا در قهوهخانهای در تهرانپارس هم پیمان شدهاند تا آن روز او را از خانوادهاش بربایند. مثل همه روزهای گذشته ساعت ٧ صبح، سر کوچه درانتظار رفتن به مدرسه بود که خودوری ٤٠٥ با ٣ سرنشنین در مقابلش متوقف شد و «سینا» در میان فریادهای بلندش در چشم بر هم زدنی با خودوری آدم ربایان ربوده شد. بعد از آن در صندلی عقب خودور و بین ٢ پسر ناشناس نشست. مبهوت سکوت حاکم بود و همراه با آدمربایان در خیابانهای شرق پایتخت«دور دور» میکرد.
٣ روز پیش؛ قهوه خانهای در شرق پایتخت
قهوه خانه بود، پاتوق قلیانکشهای تهرانپارس. در میان دود و همهمه پاتوق شبانه جوانان، ٢ پسر مرموز دست به طراحی نقشهای برای ربودن پسر پزشک تیم پرسپولیس زدند. طمع پول میلیونی تعمیرکار ٢٥ ساله موبایل را وارد ماجرایی کرد که هرگز باور نداشت ٣ روز بعد قرار است با دست و پای زنجیر شده برچسب یک آدمربا را یدک بکشد. نقشهای که با ٣ نقشآفرین اصلی و ٢ شخصیت فرعی آغاز شد دست آخر آنها را در بن بست قانون قرار داد. عقربهها ساعت ١١ شامگاه روز شنبه را نشان میداد، دود غلیظ قلیانها فضای قهوه خانه را پُر کرده بود. شایان از لابه لای مشتریان محسن را شناخت. کمکم صندلیها و تختها خلوتتر شد محسن و شایان در زیر نگاههای سنگین پسری به نام «پوریا» که گاهی در میان دود قلیانش گم میشد، نقشه یک آدمربایی را طراحی کردند. سکانس به سکانس برنامهریزی کردند، از خودروی سرقتی به کار برده شده در عملیات تا روزی که پولهای میلیونیشان را روی صندلیهای همین قهوه خانه تقسیم خواهند کرد. هم پیمان که شدند، نقشآفرینیشان آغاز شد. خانه و محلهای که قرار بود پسر ١٣ ساله یکی از ساکنانش را بربایند، بررسی کردند و برای نزدیک شدن به این نقشه اولین گام را برداشتند. سرقت خودرویی برای اجرایی کردن سناریو آدمربایی. شامگاه دوشنبه بود که راننده یک خودروی ٤٠٥ نقرهای در میدان الغدیر طعمهشان شد. او که قرار بود در ازای ١٢هزار تومان شایان و محسن را به تهرانپارس برساند در میانههای راه با تهدید چاقو از خودرواش پیاده و درحالیکه چند ضربه چاقوی سارقان او را زخمی کرده بود، در خیابان رها شد.
راننده ماهر؛ شخص سوم آدم ربایان
حالا آنها یک گام به نقشه شان نزدیکتر شده بودند، اما یک چیز کم بود. شایان رانندگی بلد نبود و از طرف دیگر رانندگی محسن را که سالها راننده خودوری وانت بود قبول نداشت. باید راننده قابلی پیدا میکردند تا سناریوی آدم ربایی شان تکمیلتر شود. پویا فرد سومی بود که با شایان و محسن همراه شد. او راننده خودور پژویی شد که تنها به منظور اجرایی کردن سناریوی آدمربایی به سرقت رفته بود.
گردهمایی آدمربایان؛ خیابان فرمانیه
ساعت ٦ صبح روز سهشنبه شایان، محسن و پویا با خودوری ٤٠٥ سرقتی به سمت خیابان فرمانیه راه افتادند. «سینا» از خانه شان بیرون آمد و درحالیکه کوله پشتیاش را به دوش میکشید در انتظار رسیدن سرویس مدرسهاش به سر کوچه رفت. آدمربایی آغاز شد و یکی از سرنشینان خودرو ٤٠٥ به سمتش حمله ور شد. با زور او را سوار خودروشان کرد. صدای جیغهای پسرک هنوز در فضای کوچه شان خط انداخته بود که آدم ربایان از محل متواری شدند. چند ساعت دور دور کردن در خیابانهای شرق تهران کافی بود تا پویا راننده خودرو از آنها جدا شود. محسن ماند و شایان؛ و یک گروگان کوچک. سینا درحالیکه ترسیده بود از مردان ناشناس سوال میپرسید، سوالهای بیجوابی که به بسته شدن دهانش ختم شد. چند دقیقه بعد در کوچهای خلوت پسرک را داخل صندوق عقب خودور انداختند و به دستور «پوریا» (طراح اصلی آدمربایی) با خانواده گروگان شان تماس گرفتند. ١٠٠هزار دلار آن هم فقط ظرف ٢٤ ساعت، در خواستی بود که آدمربایان در ازای آزادی گروگانشان داشتند.
پایان یک آدمربایی؛ پارک صبا
چند ساعت دور دور کردن در خیابانهای پایتخت آدمربایان را کلافه کرده بود. سینا در برزخ صندوق عقب وحشتزده دقایق نامعلومی را سپری میکرد. محسن با خواهرزادهاش تماس گرفت و از او خواست تا خودرواش را به همان قهوهخانهای که پاتوق شبانه شان بود بیاورد. این قسمت از ماجرا شخص پنجمی به نام میثم وارد گروه آدم ربایان شد. همراه محسن و شایان در قهوه خانه قلیان کشید و پسرک گروگان همچنان در تاریکی صندوق عقب دست و پا میزد. ساعتها جلوتر میرفتند و آنها در تماسهای مکرر با خانواده «سینا» در خواستشان را تکرار میکردند، غافل از اینکه در آن سوی نقشه این آدمربایی، پلیس در یک قدمی شان قرار گرفته است. بعد از کشیدن قلیان درحالیکه خودرویی که گروگان شان را در آن حبس کرده بودند در مقابل پارک صبا خیابان دماوند متوقف کردند و برای خوردن ناهار در چمنهای باغچه پارک نشستند. هنوز در افکار شان غرق بودند که ناگهان شایان وحشتزده به تصویر روبه رویش خیره شد. چند مرد مسلح درحالیکه فرمان ایست سر داده بودند به سمتشان میدویدند؛ فرصت تصمیمگیری نبود محسن و خواهر زادهاش روی زمین خوابیدند و شایان در فراری ناکام هدف شلیک پلیس قرار گرفت.
دستگیری راننده؛ یک بامداد، پارک دانش آموز
با اعترافات متهمان دستگیر شده مشخص شد ٢ شخص دیگر نیز از اعضای این باند آدمربایی بودند. پسری جوان به نام پویا که به گفته محسن در جریان آدمربایی نبود و تنها رانندگی خودرو را بر عده داشت چند ساعت بعد همدستانش را تنها گذاشت و از آنها جدا شد. با اقدامات فنی پلیس، پویا درحالیکه بامداد روز چهارشنبه روی نیمکتی در پارک دانشآموز نشسته بود دستگیر شد. این درحالی است که «پوریا» که به گفته متهمان طراح اصلی این سناروی آدم ربایی است و از دور عملیات آنها را هدایت میکرد تا لحظه تنظیم این خبر همچنان متواری است.
عملیات پلیس برای آزادی پسر ۱۳ ساله
سرهنگ عباسعلی محمدیان رئیس پلیس آگاهی پایتخت در تشریح جزییات عملیات ۱۰ ساعته کارآگاهان پلیس آگاهی برای رهایی گروگان ۱۳ ساله گفت: «پس از ربوده شدن این کودک و ارایه گزارش آدمربایی، بلافاصله کلیه امکانات پلیس آگاهی برای بررسی موضوع و آزادسازی این کودک بسیج شد. در تحقیقات اولیه ماموران موفق شدند خودرویی را که توسط آدم ربایان برای ربودن سینا به کار گرفته شده بود شناسایی کنند، ولی تحقیقات تکمیلی نشان داد که این خودرو شب گذشته در شرق تهران به سرقت رفته بود. ساعت ۱۰ صبح آدمربایان در نخستین تماس تلفنی خود با خانواده این کودک با تعیین ضربالاجلی چند ساعته خواستار ارایه یک صدهزار دلار در قبال آزادی سینا شدند. ماموران پلیس با بررسی شماره تلفن سارقان، متوجه سرقتی بودن تلفن همراه آنها نیز شدند. در گام بعدی ماموران پلیس با تمامی امکانات و تمرکز خاص و ویژه بر روی این پرونده ویژه توانستند در تماس دوم گروگانگیران با خانواده کودک ربوده شده، آنها را در خیابان دماوند شناسایی کنند. عملیات منسجم پلیس آغاز شد و ماموران به سمت محلی که گروگانگیران در آنجا پرسه میزدند اعزام شدند. ٣ آدم ربا هنگام دیدن ماموران با پلیس درگیر شده و قصد فرار از دست آنها را داشتند که در این میان یکی از آدمرباها به دنبال بیتوجهی به اخطارهای مکرر ماموران به قصد فرار اصرار داشت که مورد هدف گلوله ماموران پلیس قرار گرفت. ماموران در بازرسی از خودرو مذکور توانستند سینای ۱۳ ساله را درحالیکه دست و پای وی بسته شده بود در صندوق عقب این خودرو پیدا کنند. ساعت ١٥: ٢٠ «سینا» در کلانتری ۱۲۳ نیاوران به آغوش پدر و خانواده خود بازگشت و متهمان برای مواجهه حضوری با خانواده سینا به کلانتری منتقل شدند.»
گفت وگو با پدر سینا
خوشحال است. اما لحظات دلهرآور همراه با ترس را تجربه کرده. ١٢ ساعت چشم انتظار پسر ١٣ سالهاش بود. تا اینکه خبرآزادی پسرش را میشنود. داریوش سودی پدر سینا و رئیس کلینیک باشگاه پرسپولیس از عملیات سریع پلیس قدردانی میکند میگوید:«وقتی صدای جیغ سینا را در خیابان شنیدم خودم را به کوچه رساندم. همان لحظه راننده سرویس مدرسه از راه رسید. اثری از سینا نبود. نگران بودم. وقتی فیلم دوربین کنار ساختمانمان را بررسی کردم متوجه شدم سینا به زور سوار یک خودرو ٤٠٥ شده است. با پلیس تماس گرفتم و رویانیان را در جریان گذاشتم. از همان دقایق نخست پلیس وارد عمل شد. ساعت ٩ صبح بود که مردی با من تماس گرفت و تقاضای ١٠٠هزار دلار در ازای آزادی سینا کرد. میدانستم متهمان من را میشناختند اما من آنها را نه دیده بودم نه میشناختم و از هدفشان هم خبری نداشتم. ساعت ٣٠: ١٨ غروب رئیس کلانتری ١٢٣ نیاوران خبر آزادی سینا را داد. خود را به آنجا رساندم و ساعت ٨ شب سینا را دیدم و او را در آغوش گرفتم. از ماموران پلیس قدردانی میکنم باوجوداینکه هر ثانیهاش برایم سالها گذشت اماپلیس واکنش سریعی داشت. من آدمربایان را بخشیدم اما تابع قانون هستم. دکتر سودی در پایان درخصوص اینکه پسرتان از لحاظ روحی چطور است، گفت: الان سینا درحال بازی با تبلتش است و حالش خوب است.
پویا: از آدمربایی خبر نداشتم
چند سالته؟
٢٦ سال
شغلت چیست؟
لیسانس فیزیک دارم و مدتی در عسلویه کار میکردم. اما از وقتی به تهران برگشتم بیکارم و گاهی با خودروام مسافرکشی میکنم.
چگونه پایت به آدمربایی باز شد؟
من از این آدمربایی خبر نداشتم. شایان شب قبل از اجرا کردن نقشهشان من را در قهوهخانه دید. از من خواست تا فردا با خودورام او را برای چند ساعت کار به خیابان فرمانیه ببرم. او برای این کار پیشنهاد ٣٠٠هزار تومان به من داد. به دلیل اینکه خودورام خراب بود قبول نکردم اما او گفت خودرویی در اختیارم قرار میدهد و در این صورت ٢٠٠هزار تومان میپردازد. من در جریان گروگانگیری نبودم و وقتی به فرمانیه رفتیم و محسن هم به ما پیوست تعجب کردم. تا اینکه ناگهان شایان از خودرو پیاده شد و پسر بچهای را که فریاد میکشید به داخل خودرو انداخت.
چرا همان لحظه که متوجه شدی دوستانت را ترک نکردی؟
ترسیده بودم. مردم داشتند ما را نگاه میکردند، بیشتر نگاهها روی من بود. شایان یک ماسک به من داد تا دوربین چهره ام را ثبت نکند. نمیدانستم باید چکار کنم. پایم روی پدال گاز میلرزید و با فریادهای محسن و شایان از محل متواری شدیم اما وقتی به شرق تهران رسیدیم از آنها جدا شدم.
چطور دستگیر شدی؟
در حالی که در پارک دانشآموز به پخش مسابقه فوتبال بارسا و بایرنمونیخ از رادیو گوش میدادم ٢ خودروی پلیس متوقف شدند و بلافاصله در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شدم.
محسن: برای گروه آدمربایی انتخاب شدم
چندسال داری؟
٢٥ سال
شغلت چیست؟
تعمیرکار موبایل هستم
چرا سینا را گروگان گرفتید؟
٣ شب قبل از ربودن سینا به قهوه خانهای که پاتوق همیشگیام بود، رفتم. یکی از مشتریان این قهوه خانه به نام شایان با همدستی پوریا قصد داشتند دست به آدمربایی بزنند و به همین خاطر برای داشتن همدست من را انتخاب کردند. پیشنهاد ١٠٠میلیون تومان دادند، و من وسوسه شدم.
میدانستی که پسر رئیس کلینیک باشگاه پرسپولیس را ربودی؟
من اصلا گروگان را نمیشناختم. شایان به من گفت که پوریا از پدر این بچه طلبکار است و تنها برای وصول پولشان این نقشه را طراحی کردهاند.
از نحوه ربودن «سینا» بگو؟
قرار بود من و شایان به همراه یکی از دوستانم به نام پوریا که تنها رانندگی خودرو را برعهده داشت و در جریان نقشه مان نبود، سینا را در فرصتی که منتظر سرویس مدرسهاش است بدزدیم. روز حادثه در یک چشم بر هم زدن وقتی سینا در پیادهرو ایستاده بود مقابلش توقف کردیم و شایان از خودور پیاده شد و درحالیکه پسرک فریاد میزد سوار خودرومان کرد.
به کجا رفتید؟
مکانی نداشتیم. چند ساعت در خیابانها دور دور کردیم.
میدانی چه مجازاتی در انتظارت است؟
از کارم پشیمانم و میدانم راه اشتباهی را رفتهام، راهی که میگویند تاوانش ١٥سال حبس است.
میثم: در زمان آدمربایی خواب بودم
چندسال داری؟
٢٢ سال
شغلت چیست؟
شغل آزاد دارم!
تو چه نقشی در ربودن «سینا» داشتی؟
من شب قبل از حادثه پشت خودور وانت دایی محسن خواب بودم. او با دوستانش نقشه آدمربایی طراحی کرده بودآن روز هم با خودوری ٤٠٥ و وانت پیکان به فرمانیه رفته بودند درحالیکه من در عقب خودرو خواب بودم و اصلا در جریان ماجرا قرار نداشتم.
پس چرا دستگیر شدهای؟
وقتی بیدار شدم متوجه شدم داییام سوئیچ خودرواش را از دریچه وانت کنارم قرار داده، با او تماس گرفتم و علت را پرسیدم.
گفت کار داشته و صبح زود به فرمانیه رفته اما حالا با دوستش سمت تهرانپارس است. از من خواست تا ناهار بخرم و خودوراش را برایش ببرم. وقتی با دایی محسن و شایان در پارک مشغول خوردن ناهار بودیم، ناگهان پلیس ما را دستگیر کرد.
ارسال نظر