چند ماه بعد آمد به خوابم .با همان قیافه بشاش و سرزنده ای که داشت 

گفتم : علی ! مگر توشهید نشده ای ؟ کلی برایت مراسم گرفتیم .

گفت : نه زنده ام . نمی بینی؟

یک بار دیگر هم دیدمش که آمده و انگار دنبال چیزی می گردد و باز پرسیدم : 

علی تو این جا چه کار می کنی؟ مگر تو شهید نشده ای؟

و باز با همان خنده های همیشگی جواب داد که : آقا پرویز ! دفعه قبل هم که به ت گفتم ، اشتباه می کنید! من زنده ام ..!! 

هدیه به روح شهید علی شرفخانلو از فرماندهان لشکر عاشورا