سرزمین برادری
استاندار و وزیر فرامذهبی
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، مهدی همازاده ابیانه در صفحه اجتماعي خود نوشت:
منطقه شیرآباد با یک خیابان کمربندی، از بخش رسمی و قانونی شهر زاهدان، جدا می شود. خانه های شیرآباد را خانواده هایی شیعه و سنّی، با سطح اقتصادی بسیار ضعیف پر می کنند که بدون در اختیار داشتن بخش مهمّی از خدمات شهری – مانند آب و گاز و ... – همچنان توسّط شهرداری زاهدان، جزء این شهر به حساب نمی آیند و این، همان مشکل حاشیه نشینان دیگر شهرهای بزرگ هم هست. اما نکته این جاست که از یک سو سطح بالای آبهای زیرزمینی – که گاه تا روی زمین هم بالا آمده – امکان سکونت در منطقه را بسیار دشوار ساخته و از سوی دیگر، امکان چندانی برای پیشنهاد جایگزین وجود ندارد. و این یعنی تأسیس شهر از ابتدا در منطقه ای نامناسب.
به هرحال، نوع نگاهی که طی سالها به برخی استان های مرزی وجود داشته، به طور ویژه شامل این استان عزیز هم شده و ایجاد صنعت و سرمایه گذاری دولتی و اشتغال زایی را در کمترین حدّ ممکن نگاه داشته است. طبیعی است که وقتی نگاه ملّی جای خود را به نگاه های دیگر بدهد، برجسته سازی تهدیدها، خود به تهدیدی جدّی برای نظام تبدیل خواهد گشت. و حالا جوانان و نان آوران اهالی (سنّی و شیعه، بلوچی و سیستانی)، یا باید برای امرار معاش به سراغ کارگری های بسیار کم درآمد و مقطعی بروند و یا متأسفانه فقر شدید و سهمگین را از طرقی مثل قاچاق کالا و ... درمان کنند.
درست است که معضل بیکاری و محرومیت در تمامی استان های کشور و به ویژه در استان های دور از مرکز، جریان دارد، اما به طور خاص در استان هایی مانند سیستان و بلوچستان، نوع نگاه تهدیدمحور و غیر ملّی، اعطاء و ایجاد بسیاری از زیرساختهای موجود در سایر استان ها را هم به حالت تعلیق درآورده است.
در کنار این محرومیّت و تبعیض واقعی، «احساس تبعیض» در بین اهالی هم بیداد می کند. چه احساس تبعیض های قومی (برادران بلوچی و زابلی نسبت به یکدیگر) و چه احساس تبعیض های مذهبی (برادران اهل سنّت نسبت به شیعیان و اخیراً بالعکس) و چه احساس تبعیض های بین استانی. این که تا چه حدّی این احساس تبعیض ها، با تبعیض های واقعی گره می خورد، بحث دیگری است؛ اما به هرحال همه مان می دانیم که خود احساس تبعیض، معضلی جدّی و علی حده است.
یکی از تبعیض هایی که برادران بلوچ و اهل سنّت بر آن تأکید دارند و سالهاست که به مطالبه ای جدّی از سوی آنها تبدیل شده، انتصاب استاندار اهل سنّت بلوچ برای این استان است. آنها می گویند در استانی که اکثریتش را برادران اهل سنّت شکل می دهند، چرا هیچگاه نباید شاهد یک استاندار از خودشان باشند؟ آیا در بین این قوم پرجمعیت، یک نفر که از شرایط احراز این مسئولیت را داشته باشد، وجود ندارد؟
حقیر فکر می کنم اگر نگاه ملّی را جایگزین نزاع های مذهبی و قومی بدانیم، نه تنها واگذاری مسئولیت مدیریت اجرایی استان به یک استاندار بلوچ اهل سنّت اشکالی ندارد، بلکه وجود وزیر سنّی مذهب در کابینه دولتها هم بلامانع است. این حسّاسیت بیهوده و رو به تزاید را می توان با رها شدن از نگاه های شدیداً تهدیدمحور، فروکاست. باز هم تکرار می کنم که نگاه های تهدید محور، خود می توانند تهدیدهایی جدّی به دنبال داشته باشند.
واقعاً چه اشکالی خواهد داشت اگر در مقاطعی، استاندار استان سیستان و بلوچستان یا مثلاً وزیر بهداشت و وزیر ورزش ما، از برادران اهل سنّت باشند؟ البته بدیهی است که همان معیارها و شرایط موجود برای استانداران و وزرای شیعه را باید برای استاندار و وزیر اهل سنّت هم لحاظ کرد؛ مثل پایبندی به اصول نظام و تخصّص مرتبط. این چه تدبیری است که حسّاسیت ها و مطالبات شدید را دامن می زند و در نهایت وقتی به بحران های اجتماعی نزدیک شد، به شکلی باج گونه تأمین می نماید؟
اتفاقاً اجازه بدهیم اهالی بومی استان هم در رأس مدیریت اجرایی منطقه قرار گیرند و مشکلات و موانع عرصه اجراء را از نزدیک لمس کنند. آنگاه راحت تر می توان راجع به نیت خیر حاکمیت و ناهمواری های مسیر رسیدگی به معضلات استان سخن گفت. آنگاه راحت تر می توان درباره عدم وجود نگاه قومی و مذهبی در ساختار قدرت و تأکید بر نگاه ملّی نوشت. ...
رفتن به سمت این نگاه فرصت محور، دروازه ورود به مدیریت منطقه ای و بین المللی است.
ارسال نظر