پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محمدرضازائري- يکي از ويژگي هايي که قرآن کريم براي يهود ذکر مي کند تماميت خواهي است : " ولن ترضي عنک اليهود و لاالنصاري حتي تتبع ملتهم " ! يعني تا صد درصد مثل آن ها نشوي از تو راضي نمي شوند و دست از سرت برنمي دارند و اين دقيقا چيزي است که ما در تجربه خود با آمريکا و استکبار جهاني در سالهاي گذشته دريافته ايم. در مقابل اين تماميت خواهي، خداوند سريع الرضاست و با کمترين تلاشي از جانب بندگان آنها را مي پذيرد و با کوچکترين و ساده ترين بهانه ها فرصت را براي آشتي و مهرباني و نزديکي فراهم مي کند و به راستي اگر قرار بود خدا فقط کساني را بپذيرد که صد در صد مثل خودش باشند چيزي از عالم باقي نمي ماند و زندگي بشر تعطيل بود!

در زندگي اجتماعي نيز رفتار هر کس به شيوه و منش خدايي شباهت داشته باشد از تماميت خواهي دور است و در مقابل هر کس جز به انطباق مطلق ديگران با ميل و سليقه و نظر خود راضي نشود به يهود بيشتر شباهت دارد تا مسلمانان و متاسفانه بايد اعتراف کنيم که گاهي ما نيز با رفتار و کردارمان داريم يهودي مي شويم و به منش و شيوه تکفيري ها نزديک مي گرديم.

جز اساس پيروي از حق که شاخصه هاي آشکار و روشن دارد و در حداقلي ترين شکل ممکن با اداي شهادتين تعريف شده است و برخي موارد امنيتي صريح که با اعلام رسمي حاکم شرع و ولي فقيه و نظام قانوني کشور تبيين مي شود ديگر موارد عادي که به سليقه ها و روحيات مختلف و تلقي ها و برداشت هاي متنوع برمي گردد جاي هيچگونه مطلق انگاري و مطلق گرايي ندارد .هر کسي که در چارچوب نظام حداقلي شرع مسلمان تلقي شد و در قالب نظام حاکم کشور شهروند به شمار آمد حرمت دارد و نمي توان به سادگي و بر اساس فهم و تلقي شخصي او را مورد اتهام قرار داد و نيت خواني کرد و از دلش سخن گفت، بلکه وظيفه دستگاه هاي امنيتي و قضايي است که اگر تخلفي هم دارد بر اساس قوانين شرع و سياست هاي نظام به آن تخلف رسيدگي کنند.

روش امام خميني (ره) و شيوه رهبر بزرگوار انقلاب در دوران 35 ساله بعد از انقلاب همان بوده که در آموزه هاي قرآني و سيره پيامبر اکرم و اهل بيت ايشان تبيين شده و کوشيده اند تا با حفظ اصول و مباني سليقه ها و گرايش هاي گوناگون فردي را حفظ کنند چرا که مي دانسته اند اگر بخواهند مطلق انگارانه و انحصارطلبانه فقط به يک خط و ربط خاص در حوزه هاي متفاوت سياسي ، اقتصادي ، فکري ، فرهنگي و ... اکتفا کنند دير يا زود چيزي از اساس انقلاب ودين و کشور باقي نخواهد ماند.

از يکسو تماميت خواهي هيچگاه توقف نخواهد داشت و جز با ديکتاتوري مطلق پايان نخواهد يافت و حتي مرکز را هم تحمل نخواهد کرد ، به تعبير شاعر «مرکز افتاد برون ، بس که شد اين دايره تنگ» و از سوي ديگر انحصار طلبي هرگز مجال نقد و بازخواني خود و استفاده از نگاه هاي ديگر و فهم هاي متنوع را نخواهد داشت و نخستين خسارت ها را خود متحمل خواهد شد مانند فرد حسود و کينه توز که قبل از ديگران به روح و روان خود آسيب مي زند . وقتي بزرگان دين و دانشمندان راستين ما را به تحمل و مدارا توصيه مي کنند و جايي که ولي فقيه و رهبر جامعه اسلامي خود بيشترين سعه صدر و پذيرش را نسبت به ديدگاه هاي متنوع نشان مي دهد و مي گويد از تعبير دگر انديش استفاده نکنيد زيرا دگرانديشي جرم نيست بلکه بگوييد خودي و غير خودي زيرا بازي در زمين دشمن جرم است، بايد از شباهت يافتن به يهود نگران شويم!