يادداشتي از رييس بسيج حقوق دانان
براي سيد محمود رضوي و بهروز شعيبي / پرده نشين، سلسله معيارهاست
خلاصه آنكه هنر و علم اسلامي در يك كلام حاصل مسلمان "شدن" يك انسان با ذوق است كه تجربه صيرورت خود را به نويسندگي و كارگرداني ميكند.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- دكتر جليلي محبي- اين شبها مخاطب ايراني تلوزيون داستاني را دنبال ميكند كه آسيب هايي از جامعه ما را از سر حكمت به نقد كشيده است. داستاني از روابط خانوادگي، تربيت، خاندان روحانيون، فساد اقتصادي، آقازاده ها، معماري خانه ها، كشاورزي و آسيب هاي آن، دنيازدگي و آخرت گرايي تا منبر و روضه سيدالشهدا عليه السلام كه من همه را سبك زندگي اسلامي_ايراني ميدانم، في الجمله دست به هم داده اند تا چند ده ميليون ايراني را پاي تماشاي خود بكشانند...
ساليان سال است كه دغدغه علوم اسلامي دارم و سوالات متعدد كه هنر اسلامي و علوم اسلامي هست يا خير و چنانچه هست چگونه ميتوان به مرزهاي آن دست يافت. از ميان همه نظريات مطرح شده در اين حوزه آنچه مورد اقبالم واقع شده نظريه اي كاربردي در اين زمينه است: علم و هنر اسلامي بدون عالم و هنرمندي كه گوشت و پوست و خونش با دين خدا عجين نشده باشد قابل تحقق نيست.
يادم هست كه در رمان بيوتن اميرخاني شخصيتي را مي ديدم آشنا به فقه اسلامي كه صرفاً به عنوان يك سوژه مطالعاتي به فقه نگريسته بود. همه فقه ما را مي دانست بدون آن كه با آن همراهي و همدلي كند. مانند اين كه مثل مني برود و كاباليسم يا كريشتامورتي بخواند و در آن زبده شود!
هنر و علم اسلامي هم اينگونه است. اين كه گفته اند با دستور العمل هنر اسلامي توليد نميشود از همين روست كه هنرمند بايد حرفش را از سراچه دل و از آستانه ذهنش تقديم نمايد و الا ميشود شعار و كاسبي با آن ...
خلاصه آنكه هنر و علم اسلامي در يك كلام حاصل مسلمان "شدن" يك انسان با ذوق است كه تجربه صيرورت خود را به نويسندگي و كارگرداني ميكند.
سيار پرده نشين از اين دست هنر است.
من و ما، اين سريال را نه به واسطه اين كه در آن روحاني نشان داده كه در خيلي از سريالها و فيلم هاي سينمايي اين كار را كرده اند و نه به اين واسطه كه روحانيت را سلامت نشان داده كه باز اين كار در بسياري از آنها اينگونه نشان داده است مي بينيم و مي پسنديم. اين مجموعه را به اين واسطه مي بينيم كه سريالي از معيار هاست.
مگر ما نمي دانيم كه ميان روحانيت انسانهاي ناسالم كم نيستند؟ مگر آقازاده ها كم اند؟ نيستند مگر آقاهايي كه زاده هايشان را حمايت ميكنند؟
مگر روحانيت ما همه اهل مردم داري اند؟ مگر روحانيت ساده نزيست كم نداريم؟ مگر همه روحاني هاي ما به فكر حل مشكلات مردم اند؟
مگر در قوه قضاييه ما سفارش پذيري و تبعيض نيست؟ مگر نيروي انتظامي ما بعضاً مرتكب بي عدالتي نميشود؟
مگر معماري خانه هاي ما مانند لوكيشن هاي زيباي اين سريال است؟
خير اما...
اين مجموعه تابش نور به نقاطي از جامعه است كه سالم و مسلمان مي زيد. تابش نور به علمايي است كه در بي خبري رسانه ها با مردم اند و ميان مردم. از خدا مي ترسند و حب دنيا ندارند و مي دانند و باورشان شده است كه حب الدنيا رأس كل خطايا.
نور به زندگي آن قاضي و پليسي است كه مي تواند الگو باشد. به همكاران و هم فكرانش بفهماند قانون بايد براي همه اجرا شود و با توصيه عمه و خاله نمي شود مملكت را اداره نمود.
نور به خانه هاي تاريك و فرسوده اي است كه برجهاي سيمان و آهن و سنگ جاي آن را گرفته اند. نور به حياط هايي است كه حوض دارد و اتاقهاي كنار هم كه خانواده هايي را كنار هم جمع ميكرده است.
...
اينكه مردم ما به حق از خيلي از آسيب ها نارحتند و شاكي علتي بس واضح دارد. الگوي حكومت داري براي مردم ما عهد نامه مالك است و سبك زندگي ائمه اطهار. از رهبري عزيزمان و تعداد معدودي از مسوولين كه بگذريم كدام صاحب منصب ما نشان داده است كه آن گونه زندگي مي كنند...
پرده نشين سريال معيارهاست. براي اين كه فراموش نكنيم چگونه بايد به مردم محبت كنيم...
ارسال نظر