پايگاه خبري تحليلي «پارس»- محمدرضا زائري- روند کاهش جمعيت کشور در سال هاي اخير که باعث نگراني هاي فراوان شده و اهتمام جدي رهبر انقلاب اسلامي را نيز در حد اعتراف صريح به يک خطاي راهبردي نظام و عذرخواهي به خود معطوف کرده است مشکل ساده اي نيست که با چند شعار تشريفاتي يا تعارف هاي تبليغاتي قابل حل باشد و در عين حال موضوع کوچکي نيست که بتوان به راحتي از آن گذشت. 

رويکرد رهبر انقلاب اسلامي به اين موضوع - چنان که در اهتمام ايشان به مسأله سبک زندگي شاهد بوديم – از منظر تمدن سازي است و تحقق اين آرمان جز با اصلاح ساختارهاي اجتماعي و بهسازي زيرساخت هاي اقتصادي کلان کشور و تأمين نيازهاي ضروري براي اين موضوع ممکن نيست. در نگاهي گذرا شايد بتوان به عنوان مقدمه حداقل بيش از دوازده نکته پيرامون عوامل و اسباب مختلفي که منجر به کاهش جمعيت شده است ذکر کرد و با گشودن باب گفت و گو عناوين ديگري به آن ها افزود و البته برخي مهم تر و اساسي تر و برخي در درجات پايين تري از نظر ميزان اهميت و تأثير قرار مي گيرند که ضرورت دارد در باره هر يک جداگانه به تحليل و مطالعه بپردازيم. در نتيجه تحولات اجتماعي و تغييرات نسلي و توسعه امکانات ارتباطي و رسانه اي و در نتيجه موج گسترده جهاني شدن توجه بيشتر به خود و جسم مادي اقتضايي جز کمرنگ شدن خانواده و ازدواج و تعدد اولاد ندارد . 

از سوي ديگر آسان شدن جابه جايي هاي جغرافيايي و امکان بيشتر سفرهاي خارجي نيز با تعداد زياد فرزندان سازگار نيست. پايتخت نشيني و تمرکز در تهران يا شهرهاي بزرگ و دور شدن از شهرستان ها و روستاها ، ترويج روحيه اشرافي گري و رفاه طلبي و دوري از معنويت و ساده زيستي نيز باعث مي شود افراد ترجيح دهند امکانات اندک زندگي به جاي هفت يا ده نفر بين دو يا سه نفر تقسيم شود. تغيير سبک زندگي و جدا شدن زندگي زوجهاي جوان از پدر و مادرها و بزرگترهاي خانواده ، سکونت در آپارتمانهاي کوچک و سخت گيري هاي بنگاه هاي املاک در مورد تعداد خانوار مستأجر ، قيمت روزافزون خريد يا اجاره مسکن و عواملي از اين دست نيز باعث مي شود بچه داري بسيار دشوار تر از گذشته باشد. تضعيف و تحقير گسترده و قوي گزينه هايي به جز تحصيل در مقاطع عالي ( مانند مهارت آموزي و اشتغال در حوزه هاي کشاورزي ، صنعت و ... ) و از سوي ديگر هزينه سرسام آور مهدکودک ها و مدارس غيرانتفاعي و حتي نمونه دولتي و مشابهاتشان ، هزينه سنگين تحصيل در دانشگاه آزاد و مشابهاتش نيز باعث مي شود تا تمايل طبيعي و فطري افراد به داشتن فرزندان سرکوب شود.

همچنين تحصيل دختران با شرايط مذکور و روند فعلي کنکور و محتوا و مضمون آموزش که تنها مسير تحصيل در مقاطع بالاتر را هموار مي کند و مورد تشويق قرار مي دهد ( نه خانه داري و زندگي طبيعي و عادي زنانه ) و شرايط مختلف اجتماعي و اقتصادي که گاه اشتغال زنان را اجباري مي کند در کاهش جمعيت به شکل مستقيم اثر دارد. در اين ميان يکي از مهمترين نقش ها را رسانه هاي عمومي مخصوصا صداوسيما برعهده دارند که با شکل دادن و هدايت افکار عمومي سبک زندگي را سامان مي بخشند .

بي ترديد تصويري که سالها در مجموعه هاي تلويزيوني ، فيلم هاي سينمايي و برنامه هاي رسانه اي از خانواده پرجمعيت (به عنوان افراد عقب مانده و فقير و بي فرهنگ) و از خانواده هاي کم جمعيت (به عنوان افرادي متمدن و بهره مند و موفق) ترسيم شده و حتي واقعيت جوامع غربي در فيلم هاي سينمايي خارجي تحريف گرديده (و خانواده هاي آمريکايي و اروپايي را معمولا با تعداد اندک فرزندان نمايش داده اند) موجب کاهش تمايل به تعدد زايمان مي شود و حتي تصويري که همواره از زايمان طبيعي (دائما همراه با درد و رنج و جيغ و ناله) نمايش داده شده منجر به انصراف از زايمان يا حداکثر تن دادن به زايمان سزارين مي گردد.

شايد بتوان به اين سياهه عوامل ديگري هر چند کم اهميت تر مانند حضور پررنگ حيوانات خانگي مانند گربه و سگ در برخي آپارتمانها (و اثرمنفي که بر توان باروري زن دارند و از نظر علمي ثابت شده) را نيز اضافه کرد و در ميان همه اين عوامل محور مشترک سبک زندگي را به وضوح مشاهده نمود. مسلم است که اين معضل تنها زماني قابل علاج است که اولا يک توافق سراسري در افکار عمومي مردم حاصل شود و ثانيا عزمي ملي در مديران و مسئولان براي تأمين نيازهاي ابتدايي حل مشکل مانند رايگان شدن تحصيل و فراگيري بيمه تأمين اجتماعي و توسعه کشوري امکانات رفاهي به وجود آيد.