آیت الله قاضی طباطبایی، شهادت در راه آرمانی انقلابی
به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، مهدی زارعی در مباحثات نوشت:
آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی را با نام شهید محراب میشناسند. وی در عرصه علمی جایگاه ممتازی داشت.
در عرصه علم
او نزد اساتیدی چون آیت الله حکیم، کاشف الغطاء و امام خمینی دارای جایگاه ویژهای بود. از همان ایام تحصیل در حوزهٔ علمیه به تحقیق، تألیف و تصحیح در زمینههای مختلف علوم اسلامی چون فقه، اصول، تفسیر، تاریخ و کلام پرداخته بود. در ایام حیات علاوه بر شهرت علمی در داخل کشور، در دانشگاه الأزهر مصر هم شهرت داشت. چاپ مقالههای متعدد به زبان عربی از سید محمد علی قاضی طباطبایی در مجلات معتبر جهان اسلام چون العرفان، المواهب و رساله الاسلام نشاندهنده جایگاه بلند ایشان است.
او کتابخانه ارزشمندی از اجدادش به ارث برده بود که اغلب نسخههای آن منحصر به فرد بودند. مرحوم قاضی طباطبایی با اغلب محققان معاصر چون آقا بزرگ تهرانی، جلال الدین محدث اُرموی، امام موسی صدر، آیت الله دستغیب و علامه امینی دوستی داشت و باب نامهنگاری همواره بین آنها باز بود.
سید محمدعلی که ۱۰ سال در حوزهٔ علمیه قم از محضر اساتید بزرگ استفاده کرده بود به تشویق و اصرار استادش، آیت الله العظمی سید محمد کوهکمری برای ادامه تحصیل عازم شهر نجف شد. سه سال بیشتر نگذشته بود که با پیشآمدی خانوادگی مجبور به ترک جوار آستانه شاه نجف شد.
او موفق شد اجازات متعددی در اجتهاد، روایت و وکالت در امور شرعیه دریافت کند. آیات عظام شیخ آقا بزرگ تهرانی، سید محمد حجت کوهکمری، سید صدرالدین صدر، محمد حسین کاشف الغطاء، سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، شهاب الدین مرعشی نجفی، سید محمود شاهرودی و سید محمد حسین طباطبایی به او اجازه اجتهاد دادند.
آثاری نیز از وی بر جای مانده است که قسمتی از آنها چاپ شده و برخی هنوز به چاپ نرسیده است. اهم آثار چاپشده وی عبارتاند از:
تعلیقات بر کتاب «الفردوس الأعلی»، تألیف آیت الله کاشف الغطاء
جمع آوری و چاپ کتاب «جنة المأوی»، اثر آیت الله کاشف الغطاء
تصحیح و چاپ «الأنوار النعمانیه» در چهار جلد به زبان عربی، اثر سید نعمت الله جزایری
تصحیح و چاپ تفسیر جوامع الجامع اثر شیخ طبرسی
تصحیح و چاپ «أنیس الموحدین» اثر حاج ملا هادی نراقی
تصحیح و چاپ کتاب «تاریخ الأئمه» اثر شیخ ابن أبی الثلج بغدادی
تحقیق درباره اربعین حضرت سید الشهداء (ع)
تحقیق در ارث زن از دارایی شوهر
تصحیح و چاپ کتاب اللوامع الصحیحة فی المباحث الکلامیة اثر جمال الدین مقداد
در عرصه سیاست
آیت الله قاضی اگرچه در زمینه علمی، فرد ممتازی بود ولی به این بسنده نکرد و به عرصه سیاست نیز وارد شد. او در کتاب «سفرنامه بافت» داستانی را شرح میدهد. او میگوید: «… نظر به اینکه مدتی اولاد نداشتم یعنی بعد از ازدواج تقریباً ۱۲ سال خداوند احدیت اولاد کرامت نمیفرمود و آقای والد ماجد (پدرم) بسیار ناراحت بود؛ چون خودش نیز به این موضوع مبتلا شده بود. روزی حضرت آیت الله خمینی به من فرمودند که شما به من نذر کنید تا إن شاء الله خداوند به شما اولاد کرامت فرماید، من هم یک دست لباس نذر کردم. (سفرنامه بافت، صص ۲۰۵۸-۲۵۶)
در همین ایام سید محمد علی بار دیگر به همراه پدر به مشهد مقدس سفر کرد. در این سفر هم پس از زیارت حرم امام رضا (ع) به دیدار عارف کامل نخودکی اصفهانی رفتند. وی پس از جریان مسجد گوهرشاد که نیروهای نظامی شاه به قتل عام مردم پرداختند به ولایت خود، نخودک در شش کیلومتری مشهد مهاجرت کرده بود. در این دیدار مرحوم نخودکی به سید محمد علی، دعایی میدهد. سید در ادامه مینویسد: پس از مدت قلیلی آثار حمل به نور چشمی سید محمد حسن دیده شد، ولی نذری که به حضرت آیت الله خمینی کردهام هنوز تقدیم نشده است. اگر خداوند توفیق دهد و به حضورشان شرفیاب شوم خواهم رساند. با این نذر و برآورده شدن آن، ارادت سید محمد علی به استاد خود چندین برابر شد؛ ارادتی که تا پایان عمر آن کاسته نشد.
همگام با آغاز نهضت، شاگردان برجسته امام، مبارزه با حکومت در سراسر کشور را هدایت و رهبری میکردند. در یزد محمد صدوقی، در شیراز آیت الله محلاتی و دستغیب و در تبریز سید محمد علی قاضی طباطبایی. در این باره ساواک گزارش داده بود: «محمد علی قاضی از افراد بسیار ناراحت و مخالف با لوایح اصلاحی بود و سوابق زیادی در این امور داشته. البته مقامات مربوطه نیز مستحضرند تا کنون سه مرتبه به اتهام تندروی در منابر و مخالفت با لوایح مصوب و تحریک مردم به بستن بازار و غیره، دستگیر و به مرکز اعزام گردیده است». (آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، ش پ ۲۳۱)
شهید قاضی پس از واقعه مدرسه فیضیه قم، سخنرانیهای سیاسی خود را علیه حکومت در دو مسجد شهر تبریز آغاز کرد. او در ماه محرم ۱۳۲۴ در اقدامی انقلابی دستههای عزاداری را از رفتن به باشگاه افسران و دعا کردن به جان شاه منع کرد.
ساواک در گزارشی دیگر گفته بود که در بررسیهایی که به عمل آمده معلوم شده آقای طباطبایی که میبایست تحت نظر ساواک باشد بدون اجازه ساواک از تهران خارج شده. پس از عزیمت آقای خمینی به قم، بین این دو نفر در قم ملاقاتی انجام گرفته که عکس ملاقات نامبرده نیز به ضمیمه تقدیم میگردد. (یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلوهٔ محراب، ص ۱۱۹)
قاضی طباطبایی در تبریز دارای قدرت زیادی بود، به گونهای که ساواک نیز بارها این را در گزارشهای خود آورده است: «اگر این شایعه درست باشد که آقای قاضی در هر روز بیش از دویست هزار تومان خرج نمازگزاران میکند که در ماه مَبلغ سرسام آوری خواهد شد، با کسی که این قدر تمکن مالی دارد مخالفت کردن بیفایده است. حال اگر این شایعه درست نباشد و مردم به خاطر خود او به نمازش حاضر میشوند دیگر بدتر، چون این قدرت هیچ وقت شکسته نمیشود.» (مصاحبه با سید رضا غفاری، به نقل از کتاب خمینی اذربایجان، ص ۳۷)
پیوند و علاقه مرحوم قاضی با امام خمینی ناگسستنی شده بود. وی پس از درگذشت مصطفی خمینی گفته بود: اگر یکی یا همه فرزندانم درمیگذشتند اینچنین ناراحت نبودم که از رحلت آیت الله مصطفی خمینی ناراحت شدم. (به نقل از دکتر محمد باقر صدری مهربانی، مندرج در خمینی آذربایجان، ص ۴۸)
در مواجهه با مسئله آیت الله شریعتمداری نیز آیت الله قاضی طباطبایی دل به جانب امام خمینی داشت. زمانی که طرفداران آیت الله شریعتمداری قصد داشتند جوّ تبریز را به نفع ایشان بکشانند و از نام امام خمینی بکاهند، ایشان به مخالفت برخاست. یکی از فرزندان شهید قاضی طباطبایی در مورد یکی از جلسات که وعاظ مرید آیت الله شریعتمداری در منزل شهید قاضی برگزار کردند میگوید: «در جلسهای که روحانیون طرفدار آیت الله شریعتمداری در منزل مرحوم آقا برپا نمودند که آقای بنایی هم بود، مرحوم آقا فرمودند موضوع چیست؟ و برای چه این جلسه را درخواست نمودهاید؟ آقای بنایی گفت: منظور از این جلسه این است که آقایان تصمیم گرفتهاند در منابر فقط اسم آقای شریعتمداری گفته شود، نه آقای خمینی؛ چون تبریز و آذربایجان راجع به ایشان است و باید در اینجا نام وی فقط گفته شود. بعد از این اظهار آقای بنایی، مرحوم آقا عصبانی شد و گفت هی فشار میآورید و درخواست جلسه میکنید به خاطر این است که نام شریعتمداری در منابر گفته شده، یقین بدانید تا آخرین لحظه عمرم و قطره خونم، من نام آقای خمینی را خواهم گفت. به کسی مربوط نیست، چون این انقلاب مال اوست. اوست که ۱۵ سال از وطن آواره شده و تمام اموالش و اولادش از بین رفته و زندانها و زحمات کشیده است. ولی آقای شریعتمداری چه کار کرده است در این مدت؟ من خواهم گفت و از هیچ کس هم ترس ندارم. شما بروید نام آقای شریعتمداری را بگویید.» (به نقل از خمینی آذربایجان، ص ۶۱)
آیت الله قاضی، هم در عرصه علمی ممتاز بود و هم تا آخرین لحظه از آرمان سیاسیاش حمایت کرد. وی در بازگشت از نماز مغرب و عشا در شامگاه دهم آبان ۵۸ بر سر همین آرمانها به شهادت رسید و اولین شهید محراب انقلاب لقب گرفت.
ارسال نظر