او به شيوه باران پر از طراوت تكرار بود
هیچ وقت ندیدیم در پنجره گفتار تند خویی کند و از سر بزرگ بینی بنگرد و از روی برتر نگری روی گرداند.
پايگاه خبري تحليلي «پارس»- جليلي محبي دانش آموخته دكتراي حقوق از دانشگاه امام صادق(ع)
رك بود
و از اهالي امروز بود
و با تمام افق هاي باز نسبت داشت
و لحن آب و زمين را چه خوب مي فهميد.
صداش
به شكل حزن پريشان واقعيت بود.
و پلك هاش
مسير نبض عناصر را
به ما نشان داد.
و دست هاش
هواي صاف سخاوت را
ورق زد
و مهرباني را
به سمت ما كوچاند.
به شكل خلوت خود بود
و عاشقانه ترين انحناي وقت خودش را
براي ما تفسير كرد.
و او به شيوه باران پر از طراوت تكرار بود.
و او به سبك درخت
ميان عافيت نور منتشر مي شد.
هميشه رشته صحبت را
به چفت آب گره مي زد.
براي ما، يك شب
سجود سبز محبت را
چنان صريح ادا كرد
كه ما به عاطفه سطح خاك دست كشيديم
و بارها ديديم
كه با چقدر سبد
براي چيدن يك خوشه بشارت رفت.
ولي نشد
كه روبروي وضوح كبوتران بنشيند
و رفت
و پشت حوصله نورها دراز كشيد
و هيچ فكر نكرد
كه ما ميان این پريشاني غم بار
براي برای دیدن رویش
چقدر تنها مانديم.
پدر ما بزرگ بود اما بزرگی اش با همه بزرگی ها فرق داشت.
اگر از اخلاق سخن میگفت و کتابش اخلاق عملی بود خود مجسم سخن و کتابش بود. کتابی ننوشت که به آن عمل نکرده باشد که به آن عمل هم نکرد که خود تجسم اخلاق بود.
هرگز تواضع را تصنع نکرد. متواضعانه زیست نمود و فروتنانه آموخت و آموزاند.
هیچ وقت ندیدیم در پنجره گفتار تند خویی کند و از سر بزرگ بینی بنگرد و از روی برتر نگری روی گرداند.
در سلام و سلامت مقدم بود و در ادب برتر.
مزاح و شوخی اش بجا بود و جدیتش دلنشین.
حکمت نمی آموخت که فلسفه زندگی اش بود. حکیمانه سیاست ورزید و سیاست را مدارا کرد.
با هر دوستی رحیم و با هر دشمنی شدید که قرآن برنامه زندگی روزانه اش و تلاوت شبانه اش بود.
علم را نه فقط در نظر که یگانه علمدار علم اسلامی عملی در عصر خود بود. در زمانی که فیلسوفان در پیچ و تاب نظر سر در گم ماندند مکتبی تاسیس نمود که هزاران طالب دین و جوینده علم از چشمه اش فوران نمود و امروز در هر محکمه و مدرسه ای یادگاری از خود به نشان گذاشته است.
قبیله ای برای خود دست و پا نکرد و صادقانه از حق گفت و جز حق نگفت. زمانی که هم کیشان سیاست و سابقون قدرت در فساد غوطه خوردند و برای خود مالی و جاهی به هم زدند در چند اتاق محقر گوشه دانشگاه سکنی گزید.
وقتی از محبت فی القربی گفت نه هرگز در اندیشه تداوم نسلش که به یاد استمرار اندیشه اش بود.
حلال زیست و حلال تربیت کرد که از فرزندان و عشیره اش آقازاده ای بیرون نزد که مایه ننگ اسلام و انقلاب گردد...
پدر بزرگ ما بزرگی را با خود نبرد که بزرگی را به میراث گذاشت.
یادش جاری نیست. خود را تکثیر کرد و ماندگار شد...
ارسال نظر