از صفحه اجتماعي تقی دژاکام
حج برای از بین بردن امتیازهاست
حج برای از بین بردن امتیازهاست نه اینکه برای من مسئول امتیاز قائل شوید!
[گفتاری از: شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی]
حج، اگرچه نمیگویم یک نمونه از زندگی اقتصادی بدون فاصله است، اما لااقل با فاصله کم است همراه با تعیین حداقل زندگی برای این مردم که کسی گرسنه و فاقد موارد اولیه زندگی در آن جامعه نباشد. مسلمانها میتوانند سالی یکبار نمونه عملی آن را در موقع حج ببینند اما همینطور که عرض شد اگر اشرافیگرائی عدهای از حجاج بگذارد. ما خیلی متأسفیم که ما خود عرضه نداشتیم و نداریم که تا وقتی کار به دست خودمان است این جنبهها را به دقت رعایت کنیم حتی بعضی از علمای دینی ما به جای اینکه خودشان کمک کنند به این امر با کمال تأسف باید بگویم عملاً موقعی که حج میگذارند، حج آنها هم مشوق نوعی امتیازطلبی است. چون آن موقع که بنده مشرف بودم بعضی از مراجع هم مشرف بودند امتیازاتی را که در آن موقع حج داشتند من حیت المجموع تقریباً ثروتمندترین حجاج هم نداشتند. اتفاقاً آقایی که من از محبت شخصی او همیشه تشکر کردهام خواست نسبت به خود ما هم چنین وضعی را تا مقداری عمل کند که من یکی دو بار هم تذکر دادم و تا آنجا هم که میسر بود جلوی او را گرفتم.
وقتی من وارد جده شدم قرار بود با یک گروه از رفقائی که نستباً این اصل را رعایت میکردند باشم که نشد لذا در آنجا به یک کاروانی ملحق شدیم. مسئول گروه ضمن حرفهای محبتآمیز گفت که ما این امکانات را داریم و میتوانیم برای شما و همراهانتان چنین و چنان کنیم و از این قبیل حرفها.
گفتم من به شما بگویم که من به حج آمدهام یعنی به سفری که اگر در مزاج خودم این بیماری امتیازطلبی وجود دارد در این چند روز معالجه شوم. حال شما میگوئید ما میتوانیم در این سفر برای شما امتیازات چنین و چنان درست کنیم؟ با صراحت به شما بگویم که من از آنهائی هستم که میتوانم با همین عبائی که بر دوشم است مراسم حج را بگذارم اگر هم میبینید توی کاروانی آمدهام برای این است که آگاهی ندارم و همراه من هم زن است و میترسم وظایفی را که نسبت به آنها دارم نتوانم در این شرایط درست انجام بدهم والا چه بسا اصلاً با کاروان نمیآمدم برای اینکه حج، این چنین است و بعد به او گفتم شما اگر میخواهی خدمتی به حاجی بکنی این باشد که او را راهنمایی درست بکنی که اعمالش را چگونه بجا بیاورد وظایفش چگونه باشد، کجا برود، چه جاهایی را ندیده نگذارد و برگردد چه بسا سفر دیگری نصیب او نشود و دیگر این فرصت را پیدا نکند. اما بزرگترین محبت این است که برای ما امتیاز قائل نشوی.
و بعد دیدم متأسفانه بعضی از علما که در آن سفر بودند در آنجا مثل اینکه هیچ توجه نداشتند که باید عمل آنها هم عملی باشد که دیگران را به نفی امتیازات لااقل در این چند روز تشویق کند حتی کار به جائی رسید که در حرم پیغمبر اکرم(ص) عدهای دور آقا حلقه میزدند و مثل زنجیر دست میگرفتند و ایشان را وارد میکردند و برایش سلام و صلوات ختم میکردند. من واقعاً تعجب کردم که این دیگر چیست و چگونه نقشی است که ما میتوانیم داشته باشیم؟ وقتی ما عملاً از نظر عمل فردی و عمل اجتماعی نتوانیم حجاجی را که از جامعه ما به سوی حج میروند و مسئولانی را که آنها را اداره میکنند طوری تربیت و راهنمایی کنیم و طوری در جریان بگذاریم که لااقل در این چند روزه حج در مقابل این مسائل باشیم، چه کاری میتوانیم بکنیم؟ آن وقت تذکر میدهند که درباره حج به عنوان یک کنگره هم خوب است صحبت کنید. گفتم صحبت میکنیم ولی فعلاً این کنگره را رسیدگی کنیم. (چون کنگره به معنای این لبههای عمارت است) به یکی از این لبههای کنگره که مربوط به خودمان است برسیم چه میکنیم؟ مکه میرویم چه میخواهیم بکنیم؟ چرا همه چیز مسخ میشود؟ حجمان هم مسخ میشود، حج یک عالم برجسته هم حتی مسخ میشود. برجستگی یک عالم برجسته، در این است که در مراسم حج این اظهار امتیازات از او دیده نشود."
منبع: حج از دیدگاه قرآن؛ شهید دکتر محمد حسین حسینی بهشتی؛ نشر روزنه صص 74-7
ارسال نظر