به گزارش پايگاه خبري تحليلي «پارس»، حامد هاديان در صفحه اجتماعي خود نوشت: 
کتاب را بست و با صدای بلند، گفت «تموم شد»؛ بعد دستش را پشت گردنش برد و سرش را از خستگی عقب کشید، یک دقیقه نگذشته بود که سرش را رادیکالی به سمت صندلی کناری برگرداند و گفت: «می‌خوای بدم بخونیش؟». صاحبِ صندلی کناری ذوقش را پنهان کرد و با طمانینه گفت «آره». هنوز با خودش کنار نیامده بود که پول پای این کتاب بدهد. ولی در تمام روزهایی که او کتاب را می‌خواند و همزمان از آن تعریف می‌کرد، ترقیب شده بود تا کتاب را بخواند و خواند.

این اتفاق فقط یک داستان خوب برای آدم‌های خوب نیست. یک دوستی داریم با همین تکنیک‌های ساده، طعمه پیدا می‌کند. به قول خودش مبلّغ کتاب است. با روش‌های مختلف مردم را کتاب‌خوان می‌کند و اتفاقا در کارش موفق است. مثلا همراه خودش کیف ندارد ولی به جایش یک کتاب جدید همراه دارد و یک جوری از کتاب‌ها تعریف می‌کند که اگر همان کتاب مورد نظر را خوانده باشی. می‌گویی واقعا من این کتاب را خواندم؟

بنا به تحقیقی در کانادا به عنوان کشوری با سرانه بالای مطالعه، عامل خرید ۴۰ درصد از کتاب‌های خریداری شده توسط مردم، پیشنهاد صاحب‌نظران یا دوستان، ۲۳ درصد خلاصه‌ی داستان نوشته شده بر پشت جلد، ۲۴ درصد هدیه و نزدیک به ۲۰ درصد تبلیغات رسانه‌های مختلف است.

به عبارتی در این کشور تبلیغات تلویزیون، اینترنت، روزنامه، نمایشگاه و بیلبورد‌ها کمتر از تک‌تک آدم‌ها در تبلیغ یک کتاب ارزش دارند و این کتاب‌خوان‌های لاغر و عینکی هستند که به شما می‌گویند فلان کتاب یک معجزه در قالب صفحات کاغذی است و خواندن آن را به شما پیشنهاد می‌دهند. وقتی کتاب‌خوان‌ها بدانند چنین مبلغین قدرتمندی هستند حتما برای تبلیغ کتاب‌ها تلاش‌های بیشتر خواهند کرد.

همه این حرف‌ها برای کسانی است که اهل کتاب هستند یعنی خودشان اهمیت مطالعه را عمیق درک کرده‌اند و حالا به این نتیجه رسیده‌اند که دنیای آدم‌های اهل کتاب دنیای انسانی‌تری است؛ خب حالا اگر از کتابی خوشتان آمد به صندلی‌های کناری معرفی‌اش کنید.