به گزارش پارس، به نقل از فارس، شهید سپهبد « محمدولی خان قرنی» متولد به سال ۱۲۹۲ هجری شمسی است و در هفتمین سال پیروزی نهضت مشروطیت هنگامی که شهر تهران در کشمکش های خونین مشروطیت فرو رفته بود و گروه های متعدد سیاسی و حکومت در جدال خونین با یکدیگر بودند، در شهر تهران به دنیا آمد و در سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ توسط گروه فرقان به شهادت رسید.

در گزارش منتشر شده قبل خواندیم که در جریان درگیری توطئه ضدانقلاب ها در کردستان، سپهبد قرنی با قاطعیت در دفاع از نظام جمهوری اسلامی برخورد کرد. این قاطعیت که بعدها کاملاً مورد تأیید سران انقلاب قرار گرفت، موجب شد که در ششم فروردین ۱۳۵۸ روزنامه ها اعلام کنند به دستور مهندس بازرگان، نخست وزیر دولت موقت، محمدولی قرنی از کار برکنار شود و ناصر فربد جایگزین او شود.

این در حالی است که شهید قرنی بعد نوشتن استعفای خود، آن را نزد امام راحل (ره) برد؛ امام استعفای او را گرفتند و گفتند: « خیر، شما بفرمایید سرکارتان» ؛ بعدها مشخص شد که مهدی بازرگان بدون هماهنگی با امام خمینی (ره) اقدام به برکناری سپهبد قرنی کرده بود.

به هرحال مهمترین علت برکناری قرنی قاطعیتی بود که وی در قبال توطئه ضدانقلابیون در کردستان از خود نشان داد. گروه های فعال سیاسی دائماً تلاش می کردند تا قاطعیت قرنی را در دفاع از نظام جمهوری اسلامی، به ویژه مبارزه با تجزیه طلبان کردستان، سرکوب و خشونت قلمداد کنند. در این زمان، از سوی گروه های مختلف سیاسی، قرنی به عنوان یکی از چهره های نظامی حکومت شاه مطرح شده و سوابقش با بزرگ نمایی و سیاه نمایی هرچه شدیدتر در بیانیه ها و مطبوعات منعکس می شد

سرلشکر قرنی پس از برکناری در جریان دیدار با خبرنگار مجله امید ایران در فروردین ۱۳۵۸ با وی به شرح دیدگاه های خود پرداخت و دلایل برکناری خود توسط بازرگان را که مقاومت در برابر نیروهای تجزیه طلب بوده است، توضیح داد.

* برگزیده شدن شما به ریاست کل ارتش ملی ایران چگونه بود؟

چون از سال ۱۳۴۱ در تماس دائم با روحانیون و مراجع تقلید بودم، که منجر به ۳ سال زندانی نیز شد (بهمن سال ۴۲) و همچنین به دلیل آنکه سال های اخیر نیز در بطن فعالیت ها و انقلاب بوده ام، به این سمت برگزیده شدم.

* نحوه مداخله ارتش ملی ایران در حوادث و اتفاقات اخیر کردستان و در مورد تماس تلفنی دکتر حاج سید جوادی وزیر کشور با شما و هماهنگی وی با آقای طالقانی در مورد از بین بردن اغتشاشات کردستان ممکن است توضیحاتی در اختیار ما قرار دهید؟

آنچه محقق است مردم کردستان خود را از مملکت ایران جدا نمی خواهند و به قولی اگر دولت با حفر کانالی مرزی، بین کردستان و ایران جدائی افکند، مردم کردستان خود این نهر را پر می کند که از پیکره ایران جدا نباشد ولی بدبختانه عوامل شناخته شده که موجودیت خود را در ناامنی و بی ثباتی کردستان می دانند، به دنبال فرصت هستند تا هر زمان که مساعد شد، شورشی و بلوائی ایجاد کنند. پس از انقلاب ملت، ارتش ملی اسلامی ایران خود را موظف به حفظ تمامیت و حدود کشور می داند و بدیهی است این ارتش در سربازخانه ها زندگی می کند.

همچنان که شما در خانه خود باید تامین داشته باشید و از تجاوز مصون بمانید و در صورت مزاحمت از خارج وظیفه دارید که با استفاده از همه امکانات برای حفظ خود و خانه خود حراست کنید، ارتش نیز باید مجاز به چنین تکلیف و حقی باشد. ولی دیدیم که در نتیجه تحریک افراد ضد انقلابی عده ای به درون سربازخانه به مهاباد ریختند و مقداری از موجودی سلاح و مهمات و تجهیزات پادگان را غارت کردند تا با استفاده از آن و غارت و خلع سلاح سایر پادگان های ژاندارمری، بقیه پادگان ها را نیز به سرنوشت مهاباد دچار سازند و دیدیم که به فرمانده پادگان نیز تیراندازی و او را شدیداً مجروح کردند و با توجه به اعلامیه مکرر رهبر انقلاب اسلامی و همچنین اعلامیه اخیر ۲۸ اسفند که مقرر فرموده بودند هر کس به سربازخانه ها حمله کند عاری از دین شناخته می شود و ارتشی بایستی از خانه خود دفاع کند و دولت نیز چنین وظیفه ای را کتبا تایید و ابلاغ نمود، ارتش نیز در پادگان های کردستان و حمله به سنندج، فقط به دفاع از خانه خود پرداخت و توقعات هیئت اعزامی به کردستان و مذاکرات آقای وزیر کشور، مطلب پوشیده ای نیست، به جز آنچه در تلگراف ایشان و پاسخ ستاد کل ارتش منعکس است که از قرار در اختیار جراید نیز می باشد و متاسفانه روزنامه هایی که آن را منتشر کرده بودند، همچنان که در بالا گفته شد از موضع بی طرفی خارج و دخل و تصرف مغرضانه کردند.

* رابطه شما در ارتش گذشته با دکتر مصدق و دیگر یاران وی چگونه بود؟

به خاطر دارید که مرحوم دکتر مصدق علاوه بر رئیس دولت وزیر دفاع نیز بود و انتخاب من به فرماندهی تیپ گیلان در فروردین ماه سال ۳۲، توسط ایشان انجام شد.

* دلیل جایگزین نمودن سرلشکر فربد به عنوان ریاست کل ارتش ملی ایران از سوی مهندس بازرگان چه بود؟

چون از شروع به ثمر رسیدن انقلاب، ارتش دائما از طرف مقامات مسئول و غیر مسئول و وجاهت طلب! مورد اتهام و تحقیر قرار می گرفت، و اینجانب ادامه وضع را منصفانه و به حق تشخیص نمی دادم و همچنین با توجه به سایر موضوعاتی که در استعفانامه تقدیمی به حضور امام و آقای نخست وزیر ذکر شده است، ادامه خدمت را به صلاح ارتش و خود تشخیص ندادم و استعفا کردم.

* مسئله خیانت شما به نهضت ملی و حرکت شما از رشت به سوی تهران آن طور که در آسیای جوان نوشته بود و سرکوبی نهضت ملی و بنیاد ساواک به همراه بختیار چه بوده است؟

ماشاءالله این روزها جراید آن قدر متعددند که من فرصت مطالعه آنها را ندارم ولی در مورد مطلبی که می گوئید اگر منظور این است که من با تیپ رشت به تهران حرکت کرده ام که مضحک است و چنانچه آمدن من به تهران برای استفاده از مرخصی یا امور اداره بوده لازم به توضیح نیست. ضمنا در تأسیس ساواک سمتی نداشته ام. ساواک معاون نخست وزیری است. (رئیس ساواک معاون نخست وزیر است) ولی به خاطر دارم من در اسفند سال ۳۶ که به زندان افتادم، کیفر خواست دادستان ارتش رونوشت گزارش ساواک به شاه سابق بوده است.

* سوابق سیاسی و فعالیت هایی که در ارتش گذشته داشته اید چه بوده است؟

من از خیلی قدیم و زمانی که شاگرد دبیرستان بودم، توجهم به این نکته جلب شده بود که در هر اجتماعی از شاگردان یک کلاس یا مدرسه گرفته تا بزرگ ترین سازمان های کارگری و سیاسی، باید بهترین و شایسته ترین افراد برگزیده شوند ولی وقتی به رأس مملکت می رسید این روش نادیده گرفته می شد و حتی کودکان صرفا به نام اینکه فرزند پادشاهی هستند در راس کشور قرار می گیرند و این طرز تفکر و تراوشات کلام و بالاخره موقعی که مطالعه و بررسی مذهبی و ایدئولوژیکی و عوارض حکومت شاه را ادامه دادم به این نتیجه رسیدم که سیستم سلطنتی نه با منطق تطبیق می کند نه با مذهب؛ لذا اقداماتی علیه سلطنت کردم که در نهایت به دو بار و ۶ سال زندان شدن در تاریخ های ۱۳۳۷ به مدت ۳ سال و ۱۳۴۲ به مدت ۳ سال و ۱۴ سال تحت نظر بودن که برای معالجه حتی تا آخرین روزهای انقلاب اجازه خروج از کشور را نداشتم، منتهی شد.

* مسئله کودتای شما علیه شاه به کمک امینی و آمریکا چه بود؟

اگر منظور در زمان قدرت شاه بوده که آمریکائیان خود شاه را داشتند و دلیلی ندارد سیاست خارجی به دنبال در دست داشتن قدرت موجود نباشد و بخواهد ریسک فعالیت دیگران را حمایت کند.

* پیشنهاد شاه در روزهای آخر به شما چه بود؟

پیشنهاداتی در مورد تشکیل حکومتی شد که شاه یا فرزند او فقط سلطنت کنند، نه حکومت و قسمتی از سرمایه های خود را به ملت برگردانند و جواب من این بود که اگر شاه به موجودیت کشور علاقمند است، در صورت تأیید امام باید ضمن پوزش از ملت، تمام سرمایه خود را پس دهد و تکلیف رژیم را به ملت واگذار کند و از سلطنت برای خود و اولادش منصرف شود و تکلیف رژیم را به ملت واگذار کند.