به گزارش پارس به نقل از ایسنا، در ادامه « گزارش» روزنامه اطلاعات آمده است: به باور بسیاری از کارشناسان جامعه شناسی، به دلیل مسایل و مشکلات معیشتی، افزایش تعداد فرزندان برای بسیاری از خانواده ها قابل قبول نیست، چرا که با افزایش فرزندان، خانواده ها قادر به ایجاد شرایط مناسب مادی و رفاهی برای آنان نیستند و از اینرو ترجیح می دهند تک فرزندی پیشه کنند.

تک فرزندی از دیدگاه جامعه شناسی

در ترویج نظام تک فرزندی نمی توان از نگاه اقتصادی به این پدیده غافل ماند.

میترا بهرامی فر کارشناس ارشد جامعه شناسی، با گفتن مطلب بالا می افزاید: خانواده ها سعی می کنند با کاهش هزینه هایی، شرایط رفاهی و مناسب تر مادی شان را افزایش دهند.

امروزه هدف اصلی والدین از داشتن فرزند، فرزندپروری است و با توجه به این که نیازهای تربیتی و پرورشی کودکان افزایش یافته است و کودک امروز شرایط و امکانات خاصی می طلبد که نیاز به صرف هزینه های گوناگون دارد، خانواده ها سعی می کنند با کاهش تعداد فرزندان، به کیفیت بهتر و مطلوب تر شرایط پرورشی آنان بیفزایند.

در واقع بالا رفتن هزینه های فرزندزایی و زندگی خانواده ها از سویی و پایین بودن سرانه درآمد طبقات متوسط و پایین جامعه که درصد زیادی از جمعیت را تشکیل می دهند و وضعیت درآمدی آنان از دیگر سو، سبب شده است خانواده ها متناسب با وسع خود صاحب فرزند یا فرزندانی شوند و چون کاهش تعداد فرزندان تأثیر قابل توجهی بر زندگی این خانواده ها دارد، غالباً به نظام تک فرزندی روی می آورند.

ترویج نظام تک فرزندی که حاصل دنیای صنعتی امروز است، با توصیه ها و هشدارهای کارشناسان حوزه خانواده و روان شناسان، روبرو شده است.

دکتر سیاوش توکلی روان شناس در گفت وگو با گزارشگر روزنامه اطلاعات می گوید: پدیده تک فرزندی در واقع نگرش جدید افراد به زندگی در جامعه کنونی است.

شاید به تصور عده ای از مردم، این پدیده با مشکلات عدیده ای همراه باشد، ولی تحقیقات علمی انجام شده، نتیجه ای را که دال بر وجود مشکل یا اختلالی در تک فرزندان بداند، نشان نداده است، بلکه به عقیده بسیاری از روان شناسان، مشکلات رفتاری یا پرخاشگری و اختلال های شخصیتی در تک فرزندان کمتر است.

برقراری ارتباط تک فرزندان

به گفته دکتر توکلی، اگرچه وجود چند فرزند در خانواده سبب می شود که آنان شیوه های تعامل، سازگاری و حل مشکلات را بهتر بیاموزند، اما والدینی که چه به تصمیم و انتخاب خود و یا هر دلیل دیگر، یک بار صاحب فرزند می شوند، می توانند با کسب آگاهی و مهارت در شیوه های تربیتی و پرورشی، فرزندی تربیت کنند که فردی توانمند و موفق شود.

این دکترای روان شناسی با اشاره به خصوصیات مشترک تک فرزندان می افزاید: این فرزندان بدون خواهر و برادر و یا وجود همسالان، در میان افراد بزرگسال رشد می کنند و از این رو رفتاری مانند بزرگسالان دارند، از درک و قدرت تجزیه و تحلیل خوبی برخوردارند و افراد مسئولیت پذیری هستند. آنان همچنین دوستی های گسترده ای ندارند، افراد وابسته ای نیستند و با این که به برنامه های تک نفره رغبت بیشتری نشان می دهند، در برقراری ارتباط با دیگران دچار مشکل یا ضعف نیستند و از مهارت های خوبی در این زمینه برخوردارند.

تقویت یا سرکوب اعتماد به نفس تک فرزندان؟

دکتر توکلی با باور این که شیوه رفتار و واکنش های والدین در اعتماد به نفس تک فرزندان تأثیر به سزایی دارد، می افزاید: روش های تربیتی نادرست و الگوهای نامناسب خانواده ها سبب می شود تک فرزندان به افرادی زودرنج، فاقد اعتماد به نفس و کم تحمل تبدیل شوند.

هرگاه والدین و حتی اقوام و بستگان از توجهات افراطی به تک فرزندان دست بردارند، انان نیز اعتماد به نفس لازم و هویت مستقل خود را می یابند.

در واقع اصول تربیتی والدین نباید با پدران و مادرانی که دارای چند فرزند هستند، تفاوت داشته باشد. وقتی والدین به خواست های غیرمنطقی تک فرزند جواب مثبت می دهند و بر این باورند که هرچه فرزندشان آرزو کرد، باید برایش فراهم کنند و در اختیارش بگذارند، یقیناً به مرور، فرزندشان تبدیل به موجودی لوس، خودخواه، پرتوقع و بی هدف می شود که همین موارد به ظاهر ساده، عامل مشکلات بزرگی در زندگی و آینده فرزندشان خواهد شد.

بنابراین والدین با دادن الگوهای صحیح رفتاری و روش های درست تربیتی، می توانند کمک کنند تک فرزندان افرادی متکی به نفس، توانمند و موفقی باشند و در این ویژگی ها و مهارت ها، هیچ ضعف و کمبودی نسبت به هم سن و سال های خود نداشته باشند.

وی همچنین می گوید: اعتماد به نفس تک فرزندان بر اثر پذیرش عملکردهایشان از جانب دیگران حاصل می شود، یعنی وقتی به عنوان فردی توانمند و با کفایت مورد قبول واقع می شوند، اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کنند، از این رو رفتار و واکنش پدران و مادران در برابر عملکردهای تک فرزندان می تواند تأثیر زیادی در فرآیند اعتماد به نفس و روند هویت یابی آنان داشته باشد.

تک فرزندی، الگوها، پیامدها

ترویج نظام تک فرزندی در خانواده ها، به نظر می رسد بافت فامیلی را نیز خدشه دار می سازد. در چنین شرایطی تک فرزندان با مشاهده فرزندان دیگر در یک خانواده و گروه خویشاوندان آنان، آیا دچار احساس خلأ و نهایتاً آسیب های روحی نمی شوند؟

دکتر توکلی در پاسخ به این پرسش می گوید: الگوهای نامناسب تربیتی، ناسازگاری های والدین و محروم بودن فرزند از وجود یکی از آنان و نیز عملکردهای ضعیف والدین و به ویژه مادران، از عواملی است که می تواند در بروز اختلال و آسیب های روحی بر روی تک فرزندان، تأثیر فراوانی داشته باشد. تک فرزندی به خودی خود پدیده منفی نیست و باعث ایجاد مشکلات نمی شود، بلکه روش های تربیتی والدین است که می تواند اثرات و نتایج خوب و سازنده و یا منفی و مخرب به دنبال داشته باشد. والدین با آگاهی از روش های درست فرزندپروری، به یقین می توانند فرزندان سالم، توانمند و کارآمد پرورش دهند که از ویژگی های مثبت بیشتری نسبت به سایر بچه ها برخوردار باشند.

پیامدهای وابستگی در نظام تک فرزندی

از این دکترای روان شناسی می پرسیم؛ والدین تک فرزند به دلیل داشتن صرفاً یک بچه در زندگی، وابستگی های زیادی به او پیدا می کنند، آیا این وابسته بودن والدین برای پرکردن خلأ فرزند مفید است یا مشکل آفرین؟

وی در پاسخ به گزارشگر روزنامه اطلاعات می گوید: گاهی والدین با وابسته شدن زیاد به فرزند و همین طور به عکس وابسته کردن فرزند به خودشان، مشکلاتی می آفرینند که اثرات آن سال ها در زندگی کودک باقی می ماند. والدین از سویی سعی می کنند شرایط مطلوب و رابطه عاطفی صمیمانه ای برای تک فرزندشان به وجود آورند، ولی از سوی دیگر با با وابسته کردن فرزند به خود یا وابستگی شدید خود به او و کنترل و مراقبت های افراطی، به گونه ای مانع ارتباط فرزند با همسالانش می شوند، که با این شیوه فرزندشان از دنیای کودکی و گذر طبیعی از این دوران دور می ماند و بزرگانه، بزرگ می شود و دنیا را از دید بزرگسالان می بیند و در نتیجه در مشارکت و برقراری ارتباط با گروه همسالان، دچار مشکل می شود. دکتر توکلی در ادامه سخنانش می افزاید: تک فرزندان با خواهر و برادری بزرگ نشده اند تا فرضاً در بازی ها یا انجام کارها و یا وظایف مختلف، مسئولیتی را به گردن نفر دوم یا سوم بیندازند و از این رو افراد مسئولیت پذیری بار می آیند و با این احساس مسئولیت وقتی به مرور با توقعات، کاستی ها و نیازهای عاطفی والدین و حتی اقوام و بستگان مواجه می شوند، سعی می کنند در پی رفع مشکلات و کاستی های اطرافیان برآیند و این عمل یعنی جلب رضایت پدر و مادر و خویشاوند، که بار مسئولیت های زیادی را بر دوش تک فرزند می افکند و چون خواهر یا برادری در کنارش ندارد که این بارها را تقسیم کند، این فشارها برایش مشکل آفرین می شود.

تقویت توانمندی ها به جای حمایت های افراطی

نوع اندیشه والدین برای داشتن فرزند، می تواند در چگونگی پرورش و تربیت کودک، نقشی اساسی داشته باشد. همان اندازه که شوق داشتن فرزند در فطرت و شخصیت کودک تأثیر به سزایی دارد، آشنا نبودن با روش های درست و مناسب پرورشی می تواند آسیب زا و مخرب باشد که یکی از این روش ها، زیاده روی در ابراز محبت و تابعیت والدین از تمامی خواست های تک فرزندان است.

دکتر توکلی با این گوشزد که افراط در هر زمینه نتایج نامطلوبی به دنبال خواهد داشت، می افزاید: محبت و توجه بیش از حد نه فقط مفید نیست، بلکه آسیب رسان نیز هست. تک فرزندان یا دیگر کودکانی که تحت حمایت و محبت افراطی والدین باشند، رشد شخصیتی سالم و مناسبی نخواهند یافت.

گاه بعضی از والدین تک فرزند با این استدلال که در همه زندگی فقط همین یک فرزند را دارند تصور می کنند نباید با هیچ کمبود و کاستی مواجه شود.

از این رو برای تأمین و تحقق نیازها و خواست هایش، هیچ محدودیتی برای او قایل نمی شوند و شرایط زندگی اش را طوری مهیا می کنند تا هر طور که بخواهد، رفتار و زندگی کند. ولی اعمال چنین روش های نادرست تربیتی برای رشد شخصیتی سالم و سازنده ای که لازم است فرزند از آن برخوردار باشد، بسیار مضر و ویرانگر است.

وی با این عقیده که افراط در جهت عکس هم پیامدهای منفی به دنبال خواهد داشت، می گوید: رفتارهای افراطی در جهت کنترل و سختگیری زیاد هم، آسیب رسان است. گاهی والدین با این اندیشه که تک فرزندشان لوس بار نیاید با زیاده روی در نظم و مقررات و اعمال روش های خشک تربیتی، سبب مشکلات عدیده ای در روح و روان و شخصیت و زندگی آینده فرزند خود می شوند و سپس در برخورد با چنین معضلاتی، پدیده تک فرزندی را مشکل آفرین می دانند که در واقع این عواقب منفی حاصل اعمال شیوه های افراطی خود والدین است.

ویژگی های فردی

دکتر توکلی به این سؤال که با توجه به حمایت های معنوی و مالی خانواده ها، چرا بعضی از تک فرزندان دچار بی انگیزگی و حتی افسردگی می شوند، چنین پاسخ می دهد: بسیار مهم است که والدین به جای هر تصمیمی درباره فرزند، توانمندی هایش را بشناسند و با آگاهی کمک کنند تا فرزند بتواند توانایی هایش را از قوه به فعل درآورد.

در واقع والدین نباید خواست هایی را که خود داشته اند و یا دارند و یا امیال و آرزوهای شان را چه در رشته تحصیلی و چه در انتخاب شغل و حرفه و به کل در زندگی، به فرزندانشان تحمیل کنند.

وقتی انتظارات والدین در این که تک فرزندشان فرضاً دکتر شود، موسیقیدان شود و یا تاجر و پولدار شود، مطابق با توانمندی و خواست فرزند نباشد و او صرفاً در جهت برآورده کردن خواست ها و آرزوهای پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ و فامیل و اقوام خود تلاش کند، طبیعتاً دچار فشارهای روحی و روانی می شود و وقتی نتواند توقعات آنان را عملی سازد، احساس بی کفایتی می کند و انگیزه برای تلاش هایش، جای خود را به احساس ضعف و ناتوانی می دهد و درنتیجه فرزند به تدریج به فردی بی انگیزه و درنهایت افسرده و منزوی تبدیل می شود. توجه والدین به ویژگی های فرزند و منحصر به فرد بودن او و همچنین آگاهی آنان از میزان توانایی های فرزند، کمک بسیار مؤثری است تا تک فرزندشان را در جهتی هدایت کنند که به جای جلب رضایت این و آن، در پی بالفعل کردن توانمندی و خلاقیت های خود باشد.

لزوم تعاملات اجتماعی

دکتر توکلی با اعتقاد به ارتباط و مشارکت تک فرزند با گروه دوستان و همسالان می گوید: از آن جا که والدین تک فرزند، محبت و توجه خود را بین فرزندان دیگری در خانواده تقسیم نمی کنند و صرفاً تک فرزندشان را مورد توجه و رسیدگی همه جانبه قرار می دهند، غالباً در برقراری ارتباط با دیگران دچار مشکل و گاه ممکن است حسود شود و از جهتی چون عضو هم سن و سالی در خانواده ندارد که در حین بازی، رقابت و حتی دعوا، احساساتش را تجربه کند، فرصتی برای کنترل مدیریت احساساتش ندارد.

بنابراین والدین باید کمک کنند تا ارتباط تک فرزندشان با هم سن و سال هایش مانند بچه های فامیل یا همسایه، حفظ شود.

از طرفی، تک فرزندان به دلیل وابستگی به پدر و مادر و محیط خانه، دوست دارند کنار والدین خود باشند و از اینرو مکان مهدکودک برای آنان دلچسب نیست، ولی با توجه به این که فرزند در بازی با کودکان هم سن و سالش، کنترل و مدیریت احساساتش را یاد می گیرد، حضور او در این محیط و در میان گروه همسالان، لازم است.

این دکتر روان شناسی می افزاید: تک فرزندان، کانون همه توجهات و محبت های والدین در طول زندگی هستند و از احساس آرامش و امنیت زیادی در محیط خانواده برخوردارند، ولی به محض ورود به دنیای خارج از خانه و مواجهه با مسائل و موانع، ممکن است دچار سرخوردگی شوند، چون بیرون از خانه، همه چیز بر وفق مراد نیست، از اینرو والدین باید به فرزندان شان بیاموزند ممکن است با مسایل زیادی مواجه شوند که مطابق میل و یا بر وفق مراد آنان نیست و برای گذر از موانع و رسیدن به هدف، لازم است با مشکلات زندگی صبورانه برخورد کنند، چرا که دنیای خارج از خانه و تجربه زندگی جدید، بردباری می طلبد.