به گزارش پارس به نقل از تسنیم، آیت الله قرهی رئیس حوزه علمیه امام مهدی (عج) در شب های ماه مبارک رمضان امسال به تفسیر و شرح دعای نورانی ابوحمزه ثمالی می پردازند. متن کامل جلسه سوم ایشان که در شب چهام ماه مبارک رمضان سال ۱۴۳۴ در مهدیه القائم المنتظر (عج) حکیمیه، برگزار شده، بدین شرح است:

قیاس ادعیّه ماه مبارک، با سایر ادعیّه

عرض کردیم دعا به عنوان قرآن صاعد، بالاترین مرکز ارتباط انسان با خداست. هیچ چیز مثل دعا، انسان را به پروردگار عالم نزدیک نمی کند. همان گونه که این ماه، افضل الشّهور است، می شود بیان کرد: ادعیّه این ماه هم افضل ادعیّه است، به خصوص دعای بسیار با عظمتی مثل دعای ابوحمزه. حتّی وقتی تبیین می شود که این ماه به عنوان ماه غفران است؛ دعاهایی که این ماه دارد، عجیب است. لذا یک دعا است که تقریباً برابری با همین دعای ماه مبارک رمضان دارد، آن هم دعای عرفه است. دلیل آن هم این است که خود روز عرفه هم مثل ماه مبارک رمضان است.

حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق (صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان فرمودند: « مَنْ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ، لَمْ یُغْفَرْ لَهُ إِلى‏ قَابِلٍ إِلَّا أَنْ‏ یَشْهَدَ عَرَفَة» اگر کسی در ماه مبارک رمضان آمرزیده نشد، این ماهی که ماه رحمت، مغفرت، برکت و جود است، این ماهی که افضل همه ماه ها است، این ماهی که تمام لحظات آن، مانند شب جمعه ای است که می گویند: پروردگار عالم در شب جمعه، از غروب شب جمعه تا روز جمعه می آمرزد و منادی بین زمین و آسمان مدام این چنین ندا می دهد: کیست که به درب خانه پروردگار عالم بیاید؟ کیست که بخواهد خدا او را بیامرزد؟ کیست که بخواهد رحمت خدا را بچشد؟ لذا هر ساعت ماه مبارک رمضان، آن شب جمعه ای است که اولیاء خدا منتظر آن هستند و معلوم است هر ساعت این ماه، آن ساعت غفران است. لذا حضرتش فرمودند: هر کسی که در این ماه آمرزیده نشود، دیگر خیلی باید بیچاره و شقی باشد و دیگر اصلاً بعید است آمرزیده بشود مگر سال دیگر؛ « إِلى‏ قَابِلٍ » یعنی تا سال دیگر آمرزیده نمی شود.

ولی یک الّا دارد؛ یعنی استثناء است، آن هم این که « إِلَّا أَنْ‏ یَشْهَدَ عَرَفَة» عرفه را مشاهد کند؛ یعنی درک عرفه کند. لذا عرفه را مثل ماه مبارک قرار دادند. لذا دعای آن هم (دعای عرفه) ، دعای عجیبی است والّا دیگر هیچ دعایی مثل دعای دعاهای ماه مبارک نیست.

البته یک دعای دیگر هم هست - که عرض کردیم همه ساعات این ماه مبارک، خودش، شب جمعه است - و آن هم دعای کمیل است. بیان شد که آن دعای کمیل هم کنز الهی بود که امیرالمؤمنین به شیعیانشان هبه کردند. می دانید این دعا، دعای حضرت خضر نبی است که معلّم الانبیاء بوده؛ یعنی تمام انبیاء این دعا را می خواندند. لذا پیامبر عظیم الشّأن ما هم دعای کمیل را خوانده اند، ولی خدا این دعا را فقط به اسلام ناب داد و لذا امیرالمؤمنین، این دعا را خواندند و کمیل بن زیاد نخعی شنید و حضرت اجازه دادند که این را به شیعیان هبه کنند. لذا معروف به دعای کمیل شد والّا این دعا، دعای انبیاء است و معلوم می¬ شود همه توفیق ندارند بخوانند و این لطف خدا فقط شامل حال شیعیان شده است.

پس از یک جهت هم، باز چون هر ساعت ماه مبارک رمضان، شب جمعه محسوب می شود؛ دعای کمیل هم که مخصوص شب های جمعه است، دعای عجیبی است. لذا دعاهایی که برای ماه مبارک رمضان وارد شده، دعاهای عجیبی است و قیاس دعاهای دیگر هم به دعاهای ماه مبارک رمضان است. مثل همان دعای عرفه که عرض کردیم به این علّت، خاص است که خود روز عرفه، مثل ماه مبارک رمضان است. یا دعای کمیل، آن دعای بسیار با عظمت که جدّی حیف است امیرالمؤمنین، دعایی را که انبیاء می خواندند و خود پیامبر هم به همه مسلمین بیان نفرمودند و گذاشتند مخفی بماند؛ به ما محبّین و شیعیانش هبه کند، آن وقت ما آن را نخوانیم که جدّاً اجحاف کردیم و بیش از حد باختیم. تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل.

راه رسیدن به عرفان در شهرالعرفان

یکی از مطالب شهرالله این است که ماه مبارک رمضان، ماه رسیدن به عرفان الهی است. به تعبیر دیگر یکی از اسماء ماه مبارک رمضان، شهرالعرفان است و این عرفان، در دعای ابوحمزه است و این دعا هم دعای بسیار عجیبی است. لذا عزیزان! یک یک معصومین آمدند و بعضی از نکات را افشاء کردند. همان طور که می دانید دعای ابوحمزه، به لسان زین العابدین، امام العارفین، آقا علی بن الحسین (صلوات اللّه و سلامه علیه) به ابوحمزه ثمالی تبیین شده است، مثل همان دعای حضرت خضر که به دعای کمیل معروف شده است.

مرکز ارتباط و عشق بازی در خلوتگاه با پروردگار عالم

جالب این است که ما در دورانی آمدیم که همه این ادعیّه را در اختیار داریم، هر معصومی یک دعایی را تبیین کرده و این گنج ها به دست ما رسیده است. به خصوص آن ادعیّه ای که زین العابدین، امام العارفین در صحیفه سجادیّه تبیین فرمودند که بالجد انسان را در مقام اتّصال به حقّ و مقام خلوتگاه برای عشق بازی با پروردگار عالم قرار می دهد و انسان را به اوج می رساند. یعنی یکی از مطالبی را که می توان راجع به صحیفه سجادیّه بیان کرد، این است که صحیفه سجادیّه، مرکز ارتباط و عشق بازی در خلوتگاه با پروردگار عالم است. در ادعیه صحیفه یک تأمّلی بکنید، غوغا است، محشر است. حضرات معصومین لطف و محبّت کردند و اجازه دادند ما هم بفهمیم و متوجّه شویم. پس ما هم حداقل این ادعیّه را بخوانیم. اگر یک عمر بگذرد و یک بار، ولو یک بار، صحیفه و این همه ادعیّه زیبا را که هرکدام از معصومین بیان کردند، نخوانیم، باختیم.

این نکته را عرض کنم که خیلی زیبا است. آن مرد الهی و عظیم الشّأن، ملای نراقی (اعلی اللّه مقامه الشّریف) به شاگردانش می فرمود: اگر با ادعیّه معصومین که آن ها لطف کردند و به ما هبه کردند، حشر و نشر نداشته باشیم؛ آن وقت چطور می¬ توانیم فردای قیامت بگوییم: ما شیعه و محبّ آن ها هستیم؟ ! اصلاً انسان می تواند چنین ادّعایی کند؟ ! محال است.

راه عارف بالله شدن با ادعیّه ماه مبارک

لذا یکی از همین دعاها، دعای ابوحمزه است که آن هم به لسان مبارک حضرت زین العابدین، امام العارفین، آقا علی بن الحسین (صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان شده تا من و شما در ماه مبارک رمضان با پروردگار عالم ارتباط پیدا کنیم. اگر بدانیم این فرازها را چیست و چه غوغا و محشری است؛ معلوم است اتّصال پیدا می کنیم. لذا این طور نیست که ما تصوّر کنیم نمی توانیم. وقتی اولیاء خدا، بزرگان و اعاظم از همین طریق به پروردگار عالم اتّصال پیدا کردند و به جایگاه معرفت رسیدند و عارف بالله شدند؛ چرا من و شما نتوانیم؟ ! اصلاً اولیاء خدا آمدند که بگویند: شما هم می¬ توانید از همین طریق ورود پیدا کنید.

به خصوص شما جوان های عزیز! خدا گواه است، به این ماه عزیز، به این ماهی که لحظه لحظه اش، غوغا و محشر است و افضل از همه ماه ها است؛ اگر در ماه مبارک رمضان که شیاطین درغل و زنجیرند، ارتباط با ادعیّه، آن هم در شبانگاه که متعلّق به دعاست، داشته باشید، عارف بالله می شوید، یعنی به مقام معرفت می رسید و مقام معرفت شما، آن به آن، زیادتر می شود. تا آنجا که عرض کردیم دنیا را جدّی طلاق می دهد و آن « غرّی غیری» را که مولی الموالی بیان کرد، شما هم می تواند بیان کنید.

منتها شرطش این است که همّت داشته باشیم، شرطش این است که جلوات دنیا فریبمان ندهد، دور و برمان را رنگ ها و شکلات ها نگیرد و این حلوای ظاهری فریبمان ندهد. اگر کسی آن حلوا و شیرینی حقیقی را بچشد، دیگر از این حلوات ظاهری که بسیار در نظر اولیاء خدا تلخ است، لذّتی نمی برد. این حلواهای ظاهری دنیا در نظر عارفان بالله، مانند زهر است؛ چون آن ها به یک چیز دیگر رسیده اند و چیز دیگری را چشیده‍ اند. لذا آن که شیرینی خاص را می چشد، دیگر شیرینی دنیا اصلاً برای او شیرین نیست و تازه می فهمد اشتباهی می خورده است.

یک مثال بزنم، عیبی ندارد اولیاء، این مثال ها را برای تفهیم امثال من زده اند، می فرمایند: مثل آن می ماند که کسی عسلی خورده باشد که به زنبور این عسل فقط آب قند داده باشند، امّا یک کسی هم عسلی می خورد که آن زنبور با گل های طبیعی و بسیار عالی، آن عسل را درست کرده، آن عسل کجا و این عسل ظاهری کجا؟ ! آن عسلی که قرآن می فرماید: « فیهِ شِفاءٌ لِلنَّاس‏ » ، همین عسلی است که از آن گیاهان برداشت کرده و در این کندو عسل درست کرده، نه این که آب و قند و شکر به او داده باشند، این که دیگر عسل نیست. لذا عزیز دلم! آن که شیرینی حقیقی را چشید، معلوم است این شیرینی های دنیا برایش تلخ می شود.

پس ما می توانیم به معرفت الله برسیم، به شرطی که این جلوات، کورمان نکند، به شرط این که این ظواهر، فریبمان ندهد و به شرط این که این لقمات، گیرمان نیندازد. چه خبر است؟ ! از این دنیا چه می خواهیم؟ ! بحث این لقمات، طوری است که به قول اولیاء خدا به گوش می شنویم، یک لحظه ای هم می فهمیم چه می گویند، امّا به قدری نستجیربالله و نعوذبالله لقمه حرام در وجود ما اثر می کند که آن ها را به حقیقت به جان نمی خریم! گویی سخنان اولیاء و خوبان عالم، قرآن کریم ومجید الهی، پیامبر عظیم الشّأن و حضرات معصومین (علیهم صلوات المصلّین) را نمی شنویم، همین طور هم در دنیاطلبی پیش می رویم و دوباره خراب می کنیم و آن وقت نعوذبالله، « صم بکم عمی فهم لا یرجعون» می شویم!
لذا اگر جدّی این شرط هایی را که عرض کردم، رعایت کنیم، با همین دعاهای ماه مبارک رمضان، عارف بالله، می شویم. به خصوص دعای ابوحمزه که مرکز عرفان است.

تنها صاحب قول حقّ و وعده صدق

در این دعای ابوحمزه که مطالبی را عرض کردیم، به این جا رسیدیم که فرمودند: « اللَّهُمَّ أَنْتَ‏ الْقَائِلُ‏ وَ قَوْلُکَ‏ حَقٌ‏ وَ وَعْدُکَ صِدْقٌ- وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ‏ … إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیما» عرضه می داریم: خدایا! تو خودت کسی هستی که قائل به این مطلب هستی که فرمودی: از فضل خدا بخواهید، این قول تو هم، حقّ و وعده تو هم، صدق است، به درستی که خدا به همه شما رحیم است. اوّلاً قول پروردگار عالم، قول حقّ است؛ یعنی هرچه بیان بفرمایند، حقّ است و وعده ای هم که ذوالجلال و الاکرام می دهد، حقّ است.

اولیاء خدا بیان می کنند: این که خدای متعال در قرآن هم بارها بیان فرموده که اگر خدای متعال وعده می دهد، وعده او، وعده صدق است و قول پروردگارعالم، حقّ است، برای این است که خدای متعال اوّل کسی است که اگر وعده داد، ولو طرف مقابلش خلف وعده کند، او خلف وعده نمی کند. چون معمولاً این طور است که در معامله، اگر طرف مقابل خلف وعده کرد، دیگر فایده ای ندارد و آن وعده از بین می رود، امّا می فرمایند: اگر هم کسی خلف وعده کند، پروردگار عالم خلف وعده نمی کند و این یک نکته بسیار مهمّی است که باید بدانیم.

خواست خدا از انسان در مورد قول و وعده

خود خداوند هم از مؤمنین همین را خواسته که مؤمن هم در وعده خود، صادق باشد. پروردگار عالم در سوره نساء، آیه ۱۳۵ می فرماید: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى‏ أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ» - خیلی عجیب است. حالا می خواهیم بیان کنیم که خدایی که خودش این گونه می گوید، آیا امکان دارد نعوذبالله، نستجیربالله، خلاف انجام بدهد؟ ! مگر می شود؟ ! - ای کسانی که ایمان آوردید (یعنی خطاب به مؤمنین است. پس معلوم می شود فقط مؤمنین حقیقی هستند که این گونه می پذیرند و پذیرش مِن ناحیه المؤمن است، حتّی مسلم هم نیست، بلکه فقط مؤمن حقیقی! ) ، شما به عدالت برخیزید و برای خدا شاهد بگیرید، هر چند علیه خودتان یا پدر و مادرتان باشد که دیگر بالاتر از پدر و مادر نداریم. « رَبَّنَا اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ» ، « ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانی‏ صَغیراً» نکات عجیبی را راجع به پدر و مادر در درس اخلاق بیان کردیم که در این کتاب دو گوهر بهشتی آمده، مطالب راجع به پدر و مادر غوغاست!

اولیاء خدا ذیل همین آیه شریفه چند نکته را بیان کردند و بعضی از مفسّرین آن را تبیین کردند. یکی این که بیان فرمودند: منظور پروردگار عالم از عنوان « قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ» (به عدالت برخیزید) ، در مرحله نخست، قول است؛ یعنی قولتان، قول حقّ باشد. لذا هر چه گفتید، باید قول حقّ باشد و به او عمل کنید. دوم این که بیان می کنند: اگر این قول، قول شد؛ دیگر حرفی در آن نباشد؛ همان گونه که در عوام تبیین می شود که اگر مرد سرش برود، قولش نمی رود.

در قرآن کریم و مجید الهی بیان شده: « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ» بعضی خدا را حرفی عبادت می کنند، « فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ» اگر برایشان خیر آمد، مطمئن هستند، نماز شب هم می خوانند و… ، « وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ» امّا اگر فتنه و آزمایش پیش آمد، نسبت به پروردگار عالم دگرگون می شوند و انقلاب در آن ها ایجاد می شود، « خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ» ، این ها دیگر، هم در دنیا و هم در آخرت، خسارت دیده هستند و دیگر بالاتر و آشکارتر از این خسران، خسرانی نیست. بیان می کنند: یک مورد این آیه، همین قول حقّ است که اگر اگر قول دادی باید عمل کنی و نباید فقط حرفی باشد. حال در این جا به پروردگار عالم عرضه می دارد: « اللَّهُمَّ أَنْتَ الْقَائِلُ وَ قَوْلُکَ حَقٌّ وَ وَعْدُکَ صِدْقٌ» . قول تو حقّ است. یعنی به تعبیر عامیانه زیرش نمی زنی که قول بدهی و عمل نکنی.

خود خدا خواست این طور باشیم، الله اکبر! ببینید چقدر عالی در دعا به ما یاد می دهند که چطور با پروردگار عالم ارتباط برقرار کنیم. « اللَّهُمَّ أَنْتَ الْقَائِلُ» خدایا! تو گفتی، تو گوینده ای، « وَ قَوْلُکَ حَقٌّ» قول تو هم که حقّ است؛ یعنی زیر آن نمی زنی و اگر گفتی، دیگر تمام است. وعده هم که می دهی، وعده تو صدق است - حالا در جلسات بعد راجع به وعده عرض می کنیم. این « قَوْلُکَ حَقٌّ» خیلی جالب است.

واجب ترین حقّ مؤمن بر مؤمن

پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بیان فرمودند: « إِنَّ لِلْمُؤْمِنِ عَلَى الْمُؤْمِنِ سَبْعَةَ حُقُوقٍ فَأَوْجَبُهَا أَنْ یَقُولَ الرَّجُلُ حَقّاً وَ إِنْ کَانَ عَلَى نَفْسِهِ أَوْ عَلَى وَالِدَیْهِ فَلَا یَمِیلُ لَهُمْ عَنِ الْحَق‏ » مؤمن را بر مؤمن، هفت حقّ است. از این هفت حقوقی که تبیین می فرمایند، اوّلین مورد که واجب ترین آن هاست « فَأَوْجَبُهَا» ، این است که آدمی حقّ را بگوید، هر چند علیه خودش یا پدر و مادرش باشد و به خاطر آن ها از حقّ، منحرف نشود که این، خیلی مهم است.

یکی از افرادی که فردای قیامت به خدا نزدیکتر از سایرین است

می‎ فرمایند: « ثَلَاثَةٌ هُمْ أَقْرَبُ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حَتَّى یَفْرُغَ مِنَ الْحِسَابِ‏ » سه گروه هم هستند که اینها فردای قیامت نسبت به دیگران، به خدا نزدیک ترند، تا جایی که از حسابرسی فارغ می¬ شوند. « رَجُلٌ‏ قَالَ‏ الْحَقَ‏ فِیمَا عَلَیْهِ وَ لَه» یکی از آن ها، آن مردی است که حقّ را بگوید، ولو به نفع یا علیه خودش باشد.

برخورد عادلانه خدا و بهشت نرفتن معصومین!

حالا می¬ خواهیم بگوییم که خدا با این نوع روایات، به ما یاد داده که بگوییم: خدایا! تو که خودت راجع به حقّ گویی سفارش کردی و می گویی: ولو به ضررت باشد، باید حقیقت را بگویی؛ حالا تو وعده دادی، « اللَّهُمَّ أَنْتَ‏ الْقَائِلُ‏ وَ قَوْلُکَ‏ حَقٌ» تو قائلی و قول تو هم حقّ است؛ یعنی خودت گفتی و وعده دادی، « وَ وَعْدُکَ صِدْقٌ » وعده ات هم صدق است. چه گفتی؟ گفتی: « وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ‏ » از فضل خدا بخواهید. خدایا! من می دانم، من که در دل شب به خانه تو آمده ام و ناله می کنم، چیزی ندارم، من آمده ام در فضل تو را می زنم و خودت هم گفتی: « وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ‏ » . حالا که خودت بیان فرمودی، من هم آمدم و از تو درخواست می کنم.

باید انسان این طور با پروردگار عالم سخن بگوید، طبیعی است در ادامه هم می خواهد بگوید: خدایا تو که خودت بیان کردی: « إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیما» ، به درستی که خدا به شما رحیم است؛ پس چون تو در فضل قرار داری، می خواهی با فضل، کرامت و رحمت خودت با ما برخورد کنی و إلّا من که چیزی ندارم! از آن طرف نمی خواهم که با عدلت هم با من برخورد کنی، با فضلت برخورد کن، « وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ‏ » . اگر عدل باشد که وامصیبتا! عزیزدلم! اگر به عدل باشد، انبیاء و معصومینش هم در مقابل پروردگار عالم هیچ ندارند. البته به خاطر آن اعضاء و جوارح، جهنّم برو نیستند، امّا بهشت برو هم نیستند. لذا خدا باید با فضل خودش است با ما برخورد کن.

فضل خدا در سپردن امور به معصومین

این هم که خداوند حتّی همه امور را به معصوم سپرده، از فضل اوست. لذا اشتباه نشود و یک موقع ما علی اللّهی نشویم، همه چیز دست خود معصومین است، امّا - که این امّا مهم است - این که دست معصومین سپرده، خود خداست، پروردگار عالم است. عزیزدلم! برای همین است که در ابتدای زیارت جامعه کبیره می گوید: صدمرتبه « اللّه اکبر» بگو. دیدید در بعضی از زیارت نامه ها مثل زیارت حضرت معصومه (علیها الصّلوة و السّلام) می گوید: اوّل سی و چهار مرتبه « اللّه اکبر» بگو، بعد سی و سه مرتبه « سبحان اللّه» و بعد سی و سه مرتبه « الحمدللّه» . امّا در این زیارت جامعه کبیره بیان می فرماید: صدبار « اللّه اکبر» بگو؛ چون این فرازهایی که در زیارت جامعه کبیره است، به قدری والاست که اگر کسی نداند پشت این پرده کیست، شک نکنید که فکر می کند همه این ها خدایند؛ چون همه امور دست اینهاست.

دیگر بالاتر از این نیست که بیان می کنند: به واسطه شماست که نمازها، عبادات و اعمالی که مفترض و واجب است، قبول می شود؛ یعنی اگر شما نباشید، نماز بی نماز، روزه بی روزه، ولی اینها لطف خداست و اگر فضل پروردگار عالم نباشد، انبیاء و معصومینش هم هیچ کدام نمی توانند ادّعایی بکنند و اینها هم از لطف خدا محروم می شوند. البته این حرف برای ما سنگین است، ما از بس اهل بیت (علیهم صلوات المصلّین) را دوست داریم - که باید هم همین طور باشد - ناراحت می شویم که این حرفها را بشنویم ولی خوب یادمان نرود که همه چیز از فضل خداست.

ما در زیارت جامعه گفتیم: ای حضرات! ای بزرگان! ای آقاهای ما! شما کسانی هستید که « اجْتَبَاکُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ أَعَزَّکُمْ‏ بِهُدَاهُ‏ وَ خَصَّکُمْ بِبُرْهَانِهِ» خدا به توانایی و قدرت کامله شما را انتخاب کرد و… . در ادامه می رسیم به جایی که می¬ گوییم: می¬ دانید چرا این ها « أَدِلَّاءَ عَلَى صِرَاطِهِ» هستند؟ « عَصَمَکُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ وَ آمَنَکُمْ مِنَ الْفِتَنِ وَ طَهَّرَکُمْ مِنَ الدَّنَس‏ » چون خود خدا شما را طاهر قرار داد و خودش فرمود: « وَ أَذْهَبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ طَهَّرَکُمْ تَطْهِیرا» (صلوات ختم بفرمایید) .

لذا ما در این زیارت هم مدام بیان می کنیم که پروردگار عالم این گونه قرار داده و بیان کرده است: « خَلَقَکُمُ‏ اللَّهُ‏ أَنْوَاراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِین‏ » . معلوم است، وقتی خدا بخواهد همین طور است. این جاست که بیان می شود: « حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ‏ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ‏ وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا (وَ صَلاتَنا) عَلَیْکُم‏ » - بنده وقتی زیارت جامعه می خوانم، هم صَلَوَاتِنَا را بیان می کنم و هم صَلاتَنا، شما هم هر دو را بگویید - یعنی خدا هم درود ما و هم نماز ما را برای شما قرار داد. « وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِکُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا (و لِخُلقنا) » - در این جا هم هر دو را بگوییم، هم خَلقنا و هم خُلقنا - این ها را چه کسی قرار داد؟ خدا.

درخواست از فضل و رحمت خدا

پس همه این ها مِن ناحیه الله است، اگر من ناحیه الله نبود که نمی شد. حالا باید گفت: « اللَّهُمَّ أَنْتَ‏ الْقَائِلُ‏ وَ قَوْلُکَ‏ حَقٌ‏ وَ وَعْدُکَ صِدْقٌ » خدایا! تو این گونه قائل هستی و قول تو هم حقّ است و وعده ات هم صدق است، « وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ‏ … إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیما» خودت گفتی: از فضل من بخواه؛ حالا مگر می شود که وقتی تو خودت گفتی: اگر قول دادید بر سر قولتان باشید؛ خودت به وعده ات عمل نکنی؟ ! من بدم، من چیزی ندارم، امّا تو گفتی: از فضل من بخواهید و قول تو هم حقّ است.

به تعبیر عامیانه - که گاهی اولیاء خدا برای تفهیم ما بیان می کردند - خدایا! من در خانه ات آمدم و هیچی هم ندارم، یک آدمی هم هستم که قولم، قول نیست، عملی هم ندارم و حالم هم، حال خوشی نیست، امّا تو که خودت قول دادی، اگر بخواهی با عدلت برخورد کنی که وامصیبتا، اولیاء و انبیاء و معصومینش هم در عدلت مانده اند، ما که دیگر هیچ، ولی چون خودت قول دادی و گفتی: « وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ‏ … إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحِیما» حالا من هم از فضل خودت می خواهم. تو که قول دادی و قول تو هم حقّ است و به تعبیر عامیانه نباید زیر قولت بزنی، من از فضل و رحمتت می خواهم. این ایّام، ایّامی است که باید از رحمت پروردگار عالم بخواهید. اصلاً خداوند هم ماه مبارک رمضان را در بستر رحمتش، برای من و شما قرار داد که از فضل خدا بخواهیم و ناامید از فضل پروردگار عالم نشویم.

در دستگاه پروردگار عالم، به چه کسی بیشتر از همه می دهند؟ عزیز من! این جمله را بارها عرض کردم که انسان، دو بال پرواز دارد، یکی ادب و دیگری اطاعت، امّا یک نکته ای هست که نباید آن را فراموش کرد و آن این که چه کسی می تواند با این دو بال، راه را باز کند، پرواز کند، اوج بگیرد و برود؟ آن که اعلام کند، فقیرتر از همه، من هستم. لذا در دستگاه پروردگار عالم، به کسی بیشتر از همه می دهند که فقیرتر است و احساس عجز بیشتری کند. « یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّه‏ » ؛ پس هرکه فقرش بیشتر بود، بهره بری اش بیشتر است.

لذا اولیاء خدا، فقیرتر از همه هستند و به همین جهت، بیشتر از همه به فضل پروردگار عالم، نه به عمل خودشان، چنگ می زنند. اولیاء خدا ولو به لحظه ای به عمل خودشان نگاه نمی کنند و همیشه عمل خودشان را هیچ می بینند. یکبار نشده که اولیاء خدا عمل خودشان را عمل ببینند، ابداً. هرچه انجام دادند، باز گفتند که در آن نقص بوده، مدام توبه کردند و گفتند: خدایا! به خاطر عملم توبه می کنم! یک توبه کرده به خاطر عملش، حالا یک توبه دیگر هم می کند به خاطر توبه اش! می گوید: من همیشه بدهکارم، هیچی ندارم، خالی خالی هستم. برای همین است که اوج می گیرند، هر کس بداند که هیچ ندارد، اوج می گیرد. یعنی باید انسان آن قدر خالی و فقیر بشود تا اوج بگیرد.
خداوند اشاءالله ما را همیشه به فضل و کرم و رحمت واسعه اش برساند.