دوباره نیازمند نهضت سوادآموزی!
بهمن ۹۸ بود که زنگ خطر کرونا در ایران به صدا در آمد و از نخستین روزهای اسفند، آموزش حضوری تعطیل شد. آمارها نشان میدهد که آموزش مجازی هم هرگز نتوانست به درستی جای آموزش حضوری را بگیرد. این معضل، نهتنها برای نظام آموزشی ما، بلکه برای کلیت کشور قطعا یکی از بزرگترین معضلات دو دهه آینده است.
بهمن ۹۸ بود که زنگ خطر کرونا در ایران به صدا در آمد و از نخستین روزهای اسفند، آموزش حضوری تعطیل شد. آمارها نشان میدهد که آموزش مجازی هم هرگز نتوانست به درستی جای آموزش حضوری را بگیرد. این معضل، نهتنها برای نظام آموزشی ما، بلکه برای کلیت کشور قطعا یکی از بزرگترین معضلات دو دهه آینده است.
یک. از همان نخستین روزهای همهگیری بیماری کووید ۱۹، شعار «کرونا را شکست میدهیم» بر سر زبانها افتاد. همان زمان هم بسیاری از دلسوزان گفتند و نوشتند که عبور از کرونا که قطعی است و خواهناخواه اتفاق خواهد افتاد، اما مسئله اصلی آنجاست که کرونا را به چه قیمتی شکست میدهیم. موضوع کاملا روشن است، مثل آنکه تصرف یک منطقه در جنگ ذاتا ارزشی ندارد، بلکه زمانی ارزش مییابد که در ازای آن تلفات و صدمات کمی تحمیلشده باشد.
دو. امروز باگذشت ۱۶ ماه از مشاهده اولین موارد رسمی ابتلا به ویروس کرونا، وضعیت نظام آموزشی در بدترین حالت ممکن است. باید دانست که تلفات کرونا، تنها یک عدد نیست که بهصورت روزانه رأس ساعت ۱۴ از زبان سخنگوی ستاد کرونا اعلام میشود، بلکه صدمات ناشی از کرونا تا چند دهه دامن کشور و مردم را خواهد گرفت. برخی کشورها که ظاهرا از نظر آماری وضعیتی بدتر از ما دارند، حتی نظام آموزشی حضوری خود را تعطیل نکردهاند. بهبیاندیگر پایین نگهداشتن تلفات کرونا هرچند مهم است، اما اگر به قیمت نابود کردن آینده یکسوم دانشآموزان ایران باشد، اصلا مطلوب نیست.
سه. همچون اکثر پدیدهها در حوزه ترک تحصیل ناشی از کرونا نیز با بحران آمار مواجهیم. وزیر آموزشوپرورش از ترک تحصیل ۳ میلیون نفر و معاون او از ترک تحصیل ۵ میلیون نفر خبر دادهاند. ۵ میلیون نفر، در مقایسه با تعداد کل دانشآموزان ایرانی که حدود
۱۵ میلیون نفر است، یکسوم جمعیت را تشکیل میدهد و این یعنی از هر سه کودک و نوجوان ایرانی، یکی از تحصیل محروم مانده است. از سوی دیگر، وضعیت آن تعدادی که ظاهرا به تحصیل مشغولاند نیز چندان مناسب نیست و برخی آمارها از افراد در معرض ترک تحصیل هم نگرانکننده است.
چهار. مسئله زمانی جدیتر میشود که بدانیم عمده ترک تحصیل در خانوادههای آسیبپذیر و با بضاعت مالی کم رخ میدهد. کودک یا نوجوانی که از تحصیل بازمانده، احتمالا از همان روزهای نخست، مشغول کار در خارج از خانه و تأمین کمکخرج سرپرست خانواده میشود و ممکن است دیگر هیچوقت به تحصیل بازنگردد. از سوی دیگر، کودکی که به علت محرومیت، از داشتن امکانات تحصیل مجازی محروم است، درس نمیخواند و جایگاه شغلی و کاری مناسبی پیدا نمیکند، نتیجه آنکه همچنان محروم میماند و فرزندانش نیز در همین چرخه معیوب قرار میگیرند و بهمرور، انفکاک اجتماعی دارا و ندار، به تفکیک تحصیلکردگان و بیسوادان تبدیل میشود و این دقیقا همان نقطهای است که فقر، در جامعه ما به یکنهاد تبدیل میشود.
پنج. ساکنان مناطق محروم و روستاها، حاشیهنشینها و خانوادههای بیبضاعت، از همهگیری بیماری، آسیب بزرگتری دیدهاند. اگر مرگومیر، متوجه یک یا چند درصد از جامعه ماست، صدمات ناشی از ترک تحصیل، فقر، کودکان کار و آسیبهای اجتماعی، حداقل نیمی از مردم را بهطورجدی تهدید میکند. به قول برخی از اندیشمندان، کرونا آنقدر هم دموکرات نیست و از دیوارهای کوتاه، بیشتر و شدیدتر عبور میکند.
شش. با این توصیف، احتمال آنکه درصد افراد بیسواد یا بسیار کمسواد به وضعیت سی یا چهل سال پیش بازگردد، بسیار محتمل است و این مصیبت بسیار بزرگی است. شاید دلیل اصلی این مسئله که چنین بحران وحشتناکی، بهاندازه بزرگی خود در میان مردم و مسئولان بازتاب نیافته، تدریجی بودن آن است. کسی باور نمیکند که اگر کودکی، یک سال از درس و مدرسه دور ماند، بخش بزرگی از فرصتهای آینده خود را تباه کرده اما واقعیت همینقدر تلخ است. کافی است آن کودک، برای سال دوم و سوم هم مدرسه نرود، دیگر احتمالا تا پایان عمر، شغل پایینی در انتظار اوست و بدتر از آن، جامعه از خدمات و فواید اصلی او بیبهره میماند.
هفت. باید از همان روز نخست، بحران ترک تحصیل ناشی از کرونا را همانند بلایای طبیعی بزرگی چون سیل و زلزله جدی میگرفتیم و فورا به کمک مناطق محروم و دانشآموزان در معرض ترک تحصیل میشتافتیم. دولت، دستگاهها و نهادهای حاکمیتی، خیریهها و گروههای مردمی، هرچه زودتر به راهاندازی نهضت بازگرداندن کودکان محروم به تحصیل کمک کنند. تهیه لوازم موردنیاز مانند گوشی هوشمند، تبلت و پلتفرمهای آموزشی، ایجاد امکان برگزاری کلاسهای کوتاهمدت در فضای باز، مشاوره و تحت پوشش قرار دادن خانوادههای دانشآموزان، اردوهای جهادی آموزشی و علمی در مناطق محروم تنها گوشهای از ماجراست. شاید لازم باشد ستادی به ریاست مسئولان عالی کشور برای عبور از این بحران تأسیس شود.
۵ میلیون نفر ترک تحصیل کردهاند و این یعنی با احتساب میانگین ۳/۸ نفری برای هر خانواده ایرانی، ۲۰ تا ۳۰ سال آینده، سرپرست خانواده تقریبا ۱۹ میلیون ایرانی فاقد تحصیلاتاند. باید همین امروز، با تمام توان برای علاج این مسئله تدبیر کرد که فردا قطعا دیر است.
*بحرینیان
ارسال نظر