خوش به حال" زمان" که صاحبش تویی
ای پادشه خوبان! دوباره جشن میلادت فرارسید و دستهدسته دلهای عاشقان و وابستگان به درگاه بیمنتهای توست که راهی مسجد جمکران میشود.
به گزارش پارس به نقل از مهر، باز سالی گذشت و روز میلادت شد و ما جشن گرفتیم و میزبانمان نیست…
باز دل ها پر می کشد و چشم ها می گرید و لب ها می جنبد و دعاها و آمین ها گفته می شود و تو همچنان پشت پرده غیبت…
ای سراپا نور و ای همه وجود! تو میزبان این جشن ها هستی و هرچه برکت این شب ها و همه شب ها و همه ساعت هاست به احترام وجود توست…
امشب همان شبی است که نرگس بهترین گل ها را به جهانیان عرضه داشت، ذره ای از وجودش را که تا دنیا دنیا است مدیون او می ماند و تا ستارگان برپاهستند عطر این گل عالم را معطر می سازد…
در شب میلاد تو عالم بهترین سخن ها، دعاها، رفتارها و منش ها را به خود می بیند و انسانیت معنی دیگری می گیرد… و ای کاش هر شب شب میلاد توباشد…
ای کاش هرشب حضور تو به بهترین شکل درک شود و ای کاش حافظه ها پر شود از خاطرات این شب…
ای امام عصر!
ای صاحب زمان و ای خورشید کهکشان امامت! تو می درخشی و این چشمان بی بصیرت ماست که نور را به خود نمی گیرد، تو گرما می بخشی و این معرفت کم ماست که از آن بهره نمی برد و خود نمی داند… ای کاش همه شب ها با نام تو به سحر می رسید و اگر می رسید به راستی که سحری جاویدان بود…
ای کاش همه ساعات مردمان این کره خاکی به برکت نام تو مزین می شد و خجالت از در محضرت بودن همواره جلوی چشمانمان پدیدار…
ای کاش اعتقاد به منجی در هر فرقه و دینی مانعی بود برای کشتار و شکنجه و پلیدی نسبت به سایرین، ای کاش اعتقاد به منجی موجب تمام شدن همیشگی جنگ بین مسلمانان و علیه مسلمانان می شد…
ای کاش اعتقاد به صاحب الزمان چشم ها را باز می کرد تا این همه زشتی دیده و از خجالتش روی ها سرخ و دست ها کوتاه و قدم ها مستقیم شود…
ای کاش زودتر می آمدی تا آه دل مستمندان، ستمدیدگان، جنگ زدگان و آوارگان، غریبان و در راه ماندگان دیگر از سر دل بر نمی آمد…
ای کاش هر چه سریع تر موعد حضور بیرون از پرده غیبت برایت فراهم شود تا هرآنکسی که نا امید مانده باری دیگر امیدش زنده شود و هرآنکسی که هیچ کس پناهش نیست، به سرپناهی امن برسد…
این روز، امروز و این ساعات همه متعلق به توست و سیل مشتاقان و نیازمندان به نگاه پر از محبتت محتاج…
این لحظه ها، ثانیه به ثانیه ونفس در نفس به عطر نام شما آغشته است و چه عنبرین بویی و چه حیف که فردایی به حضور مستقیمت در پیش است، لحظه هایی بی تو، ثانیه هایی بی تو و نفس هایی بی تو…
ارسال نظر