مرثیهای برای «هفت» ؛ یک برنامه تمامشده
برنامه شب گذشته هفت را شاید بتوان مرثیهای برای تنها برنامه سینمایی تلویزیون دانست؛ مرثیهای که مرگ این تنها برنامه سینمایی و بر باد رفتن امیدهای سینماگران را تایید کرد.
به گزارش پارس ، از یکی دو سال پیش وقتی مطالبه های اهالی سینما از صدا و سیما در مورد داشتن برنامه ای با همان سبک و سیاق « نود» (که در آن با جسارت و شهامت مشکلات فوتبال مطرح می شد) بالا گرفت صدا وسیما هم دست به کار شد و تولید و پخش برنامه ای را شروع کرد با نام « هفت» . برنامه ای که البته بر عکس نود که نقطه قوتش مجری شجاع و جسورش بود از همان بای بسم الله مجری خوبی نداشت.
جیرانی اگر چه در کار سینما متخصص است و به جایگاه قابل قبولی رسیده است اما اصلا مجری موفقی نبود. نوع گویش تند و ناواضح و محافظه کاری و روحیه کدخدامنشی او باعث می شد تا خیلی از فیلم ها وارد مسیری بی انتها در این برنامه شوند که در نهایت مخالفان و موافقانش به نتیجه ای منطقی و معقول نمی رسیدند. اما در کنار این ضعف دو نقطه قوت، هفت را تماشائی می کرد. یکی سواد و دانش جیرانی بود و از آن مهمتر حضور یک منتقد ثابت حرفه ای و با دانش به نام مسعود فراستی که با جسارت نقدش را چنان مطرح می کرد که حتی جیرانی گاهی ناچار به پا در میانی می شد. اما در این میان جانبداری جیرانی از گروهی خاص و اعتقاد به عدم رعایت انصاف از جانب بعضی سینماگران، پس از مدتی منجر به تغییراتی در برنامه هفت شد.
تغییرات هفت
در این تغییرات، جیرانی جای خود را به « گبرلو» داد گبرلوئی که حتی بیشتر از جیرانی تلاش می کرد تا با کدخدامنشی بیش از حد همه چیز را ختم به خیر کند و حتی از کمترین مجادلات کلامی و مباحثات تئوریک جلوگیری کند. در این میان شاید کفه نسبتا سبک دانش سینمایی گبرلو (نتیجه منطقی که بعد از دیدن برنامه های هفت به دست می آید) را فقط دانش و جسارت فراستی بود که پر می کرد. با این احوال اگر چه ریزش مخاطبان برنامه هفت آغاز شده بود اما کسی گمان نمی کرد این ریزش با تصمیم گیری های نه چندان درست بیشتر و بیشتر شود و دست آخر، برنامه هفت به برنامه ای در سطح جنگ های معمولی و تفریحی تلویزیونی تنزل یابد و اهالی سینما مجددا از داشتن یک برنامه سینمایی خوب محروم شوند.
مرثیه ای برای یک برنامه تمام شده
اگرچه برنامه هفت بعد از رفتن فراستی دیگر نه محبوبیت قبل را داشت و نه می شد از دل آن حرف ها و بحث های نغز در آورد اما باز هم با تلاش و همت رضا درستکار که اغلب برنامه ها بر پایه دانش او از نقد تا حدی قابل تحمل می شود همچنان جایگاه نسبتا خوب اما لرزان و شکننده ای میان سینماگران داشت. اما شب گذشته اوج دلسردی سینماگران از این تنها برنامه سینمایی تلویزیون بود.
برنامه ای که اختصاص به نقد و بررسی آخرین فیلم مهرجوئی « چه خوبه که برگشتی» داشت، بدون حضور کارگردان و حتی یکی از عوامل فیلم برگزار شد. بامزه اینجا بود این فیلم که حتی در جشنواره هم مورد اعتراض گسترده مردم و منتقدان قرار گرفته بود و اساسا هیچ چیز مثبتی در خود نداشت و کارگردانش هم حاضر نشده بود در برنامه نقد آن حاضر شود از سوی گبرلو مجری برنامه مورد دفاع قرار گرفت و همان روحیه کدخدامنشی مجری باعث شد تا او بی دلیل در بحث میان درستکار و نقیبی که اولی مخالف سرسخت فیلم بود و دومی تلاش می کرد تا با آسمان در ریسمان به هم بافتن، از فیلم دفاع کند، جانب نقیبی را بگیرد و تلاش کند که احتمالا جناب نقیبی و مهرجوئی از نقدهای درستکار ناراحت نشوند و تعادل را برقرار کند.
حال آنکه اساسا وظیفه برنامه ای مثل هفت این است که با روشنگری، فیلم های خوب و بد را برای عموم مردم، سینماروها و حتی اهالی سینما مشخص کنند و حتی در انتخاب فیلم ها از سوی خانواده ها برای سینما رفتن کمک حال صدیق و راستگوئی باشند.
به هر روی برنامه شب گذشته هفت را شاید بتوان مرثیه ای برای تنها برنامه سینماهای تلویزیون دانست. مرثیه ای که مرگ این تنها برنامه سینمایی و به باد رفتن امیدهای سینماگران را تایید کرد. امید که به زودی و با بسته شدن پرونده برنامه هفت که حالا دیگر فقط به یک جنگ بی بو و خاصیت تبدیل شده است، دوباره شاهد ساخت و پخش برنامه هائی جذاب و روشنگر و شجاعانه در حوزه سینما باشیم.
برنامه هایی که بتواند تنه به تنه برنامه هایی مثل« نود» در حوزه ورزش یا « دیروز، امروز، فردا» بزند و باری از دوش اهالی سینما و دست اندرکاران آن بردارد و کمک حال سینمای ایران باشد.
ارسال نظر