سه تفنگدار 2018؛ زیدان، دشان و دالیچ
بازی ها و تورنمنت ها و جام های 2018 تمام شد. بازیکنان بهتر افتخارات فردی را درو کردند و تیم های قوی تر افتخارات تیمی را جشن گرفتند. بازی و جام و افتخار و مدال و توپ طلا.
بازی ها و تورنمنت ها و جام های 2018 تمام شد. بازیکنان بهتر افتخارات فردی را درو کردند و تیم های قوی تر افتخارات تیمی را جشن گرفتند. بازی و جام و افتخار و مدال و توپ طلا.
اما تمام اینها یک زیربنا دارند. پایه ای به نام آقای سرمربی. مردی که باعث می شود بازیکن بهتر بازی کند و مدال بگیرد. مردی که باعث می شود تیم قوی تر بازی کند و جام بگیرد. مردی مثل زیدان، مثل دشان، مثل دالیچ. مردان برتر. مربیان برتر سال. مربیانی که مطمئنا بیش از هر چیز برتر بودنشان را مدیون تفکرات تاکتیکی شان هستند. مربیانی که فلسفه می دانند و فن. مربیانی که دانستن تکنیک هایشان مانند بهره مندی از نور است. بیایید کمی به این خورشید نگاه کنیم..
زیدان: ما داریم در مورد مردی صحبت می کنیم که شگفت انگیز ترین شروع دوران مربیگری حرفه ای در تاریخ فوتبال را رقم زد. حتی محیرالعقول تر از پپ گواردیولا. سه فصل مربیگری و سه چمپیونز لیگ و سه حضور در لیست سه مربی برتر سال. عدد سه مقدس برای شروع کار زیدان. خوب مثل هر مربی دیگر و هر افتخارآفرینی دیگر، در مورد سه گانه زیدان با رئال مادرید هم صحبت های منفی وجود دارد. "رونالدو و مودریچ تیم را قهرمان کردند نه وی" . "اتفاقات عجیب و غریب از قبیل مصدومیت بازیکنان حریف و اشتباهات بچگانه امثال رافینیا و کلایوس آنها را قهرمان کرد" . حرف و حرف و حرف. اما وقتی شما سه فصل پشت سر هم همه را ناک اوت می کنید دیگر این ها یک مشت "عبارات مصنوعی" بیش نخواهند بود، وقتی شما سه فصل پشت سر هم همه را ناک اوت می کنید دیگر فقط یک گزاره مصداق دارد: با احترام از تاکتیک های تیم صحبت کنید. با احترام از تفکرات اهدایی زیدان به رئال مادرید باید صحبت کرد. تفکراتی با سه ویژگی منحصر به فرد. سه پایه. سه اساس. همچنان عدد سه مقدس.
اول اینکه "تعادل" شرط اول است. تعادل نه به سبک تعریف ساکی که به ازای یک سرویس دهنده، یک سرویس گیرنده می خواهد و نه به سبک مساوی محور و استفاده یکسان از تمام آلات موسیقی. تعادل مورد اشاره زیدان در مادرید بیشتر با ضرب المثل "هر که بامش بیش، برفش بیشتر" همسازی دارد. در واقع قاعده کار این است: ما یازده جبهه در حال جنگیدن داریم. اینکه به تمام آنها به یک اندازه تسلیحات تزریق کرد اصلا کار عاقلانه ای نیست، بلکه هر جبهه ای که قدرت بیشتری داشته باشد لاجرم ما هم به او امکانات بیشتری می دهیم". در واقع اینجا تعادل مانند یک چارت شاخه ای عمل می کند. هر کس به سرشاخه قدرتمند تر سرویس می دهد و به این ترتیب بهترین کارها همواره توسط قدرتمندترین افراد رقم می خورند. مودریچ بهترین پاس ها را می دهد. رونالدو به عنوان سرشاخه اصلی بهترین گل ها را به ثمر می رساند.
دومین اصل قانون های زیدان در مورد "احتیاط" می باشد. برای زیدان راه رسیدن به یک فرم و نظم ایدهآل و همیشگی از بازنمایی احتیاط می گذشت. مسئله رسیدگی به تعادل باعث رشد کیفی تیم می شود و در مورد احتیاط ما با رشد کمی رئال مادرید زیدان طرف هستیم. ما با احتیاط در استفاده از نفرات در وضعیت های مختلف طرف هستیم. برای زیدان در هر حالتی از اجرای هر تاکتیک و الگویی در هر وضعیتی این پیش نیاز اساسی وجود داشت که اگر تاکتیک مورد نظر شکست خورد چه؟ به همین علت شما به سمت اجراهای محتاطانه تر حرکت می کنید تا در صورت شکست ایده در یک وضعیت خاص بازی صدمات بیشتری متحمل نشوید. اگر یک تاکتیک خاص حمله ای اجرا می کنید باید اول ساپورت کننده هایی برای آن داشته باشید و اگر رو به یک پرس شدید آورده اید باید ابتدا لیبروها را چک کنید. به این ترتیب ما با فرم بازی رئال زیدان مواجه می شویم. تیمی که به شکل تهاجمی ترین تیم ها در می آید، تیمی که با دفاع اتوبوسی هم بازی می کند و حتی تیمی که می تواند نود دقیقه شما را تخریب کند و خوب تمام اینها به خاطر این است که هر شکل اجرا شده ای کاملا با احتیاط رقم می خورد پس هرگز نه بنزین بی موقع تمام می شود نه ترمز بد موقع از کار می افتد. احتیاط یعنی معاینه فنی شده. آماده حرکت.
اما دو مورد اول به کنار، مهمترین علت موفقیت زیدان بدون تردید توجه ویژه به اجرای "بازی واکنش" بود. توجه ویژه به دو عنصر: چگونه برابر تاکتیک دفاعی حریف عکس العمل نشان دهیم؟ چگونه برابر تاکتیک حمله ای حریف عکس العمل نشان دهیم؟ به همین دلیل است که بالاترین تعریف از زیدان همیشه تحسین استعداد بی نظیرش در مربیگری جریان بازی بوده است. دو نمونه فوقالعاده بازتاب این استعداد در فصل گذشته را می توان در بازی با تیم های پاریس و لیورپول دید. در برابر پاریس، رئال در زمین خودی تا دقیقه هشتاد با تساوی یک گله متوقف شده بود و شواهد هم حکایت از ناتوانی تیم در خلق موقعیت داشت. اما در این تایم زیزو همه چیز را تغییر داد. بازی دادن به واسکز و آسنسیو دو جوان تیمش به عنوان بال، کاملا فضای متفاوتی را در بازی رقم زد و ظرف چند دقیقه پس از این دو تعویض همزمان تیم به دو گل دست پیدا کرد. در بازی فینال نیز زمانی که صلاح در بازی بود لیورپول کاملا تیم برتر و سرتر و پرتر بازی بود. اما پس از مصدومیت صلاح زیدان با هوشمندی و دستور به بالابردن بی رویه مالکیت توپ اجازه نداد اتفاقی که برای فرانسه رخ داد و بازیکنان پرتغال با مصدومیت رونالدو طالب تر و جنگنده تر شدند این بار برای لیورپول هم اتفاق بیوفتد.
دشان: در این مورد ما بیشتر از اینکه با یک مربی نابغه طرف باشیم، با مربی طرف هستیم که وفاداری عمیقی به اصول فوتبال دفاعی دارد. و از راه همین وفاداری سرانجام موفق شد تیمش را قهرمان جهان کند. در واقع به طور خاص اگر بخواهیم بازی های فرانسه در جام جهانی را برای بررسی تفکرات تاکتیکی دشان مورد مطالعه قرار بدهیم با ایده عجیب و غریب و تازه ای مواجه نمی شویم. بلکه هر چه که روبروی مان قرار می گیرد بازنمایی ویژه ای از "بهترین شکل اجرای یک تاکتیک" می باشد. فرانسه به بهترین شکل دفاع منطقه ای 4-4-2 فشرده را در زمین خودی بازی می کرد.
فرانسه به بهترین شکل بازی پرس سریع- تخریب را در فاز انتقال از حمله به دفاع با فعالیت مثبت کانته انجام می داد. فرانسه به بهترین شکل انتقال سریع از دفاع به حمله را با طراحی های هوشمندانه پوگبا و توسعه های سریع السیر ام باپه اعمال می کرد. فرانسه به بهترین شکل بازی های عمقی- ترکیبی بدون تاخیر و حرکت بیهوده عرضی را در هنگام حمله متمرکز از طریق فعالیت های متیودی و پوگبا و گریزمان انجام می داد. بله، فرانسه به بهترین شکل ممکن هر چهار فاز ممکن را بازی می کرد و همین هم آنها را به قهرمانی رساند. و خوب در سایه این موفقیت برای تعریف تک خطی تفکرات تاکتیکی دشان با یک گزاره روبرو هستیم: اجرای صحیح اصول از نوآوری بهتر است.
دالیچ: یک تیم شگفتی ساز زیر نظر یک فرمانده دقیق. اما این شگفتی سازی با تمام نمونه های مشابه تفاوت داشت. یک اجرای متمایز از شگفت انگیز بودن. کروات ها زیر نظر دالیچ بازتاب سه خصوصیت بودند: شور پیروزی. تاکتیک های سطح بالا. قدرت بدنی. و خوب آنها یک اصل ویژه به اسم "مالکیت توپ" را داشتن نیز در چنته داشتند. شاید در نگاه اول قدرت بدنی و فیزیکالیته بودن یک تیم با خصوصیات بازی حفظ توپ و تاکتیک های متنوع هم خوانی نداشته باشد اما دقیقا کلید موفقیت تیم کرواسی تلفیق این عناصر با هم توسط دالیچ بود.
قدرت بدنی بالای بازیکنان و چینش بازیکن متخصص توپگیری مانند مودریچ در جلوی زمین باعث تولید مداوم فشار جهت تخریب بازی حریفان می شد. این تخریب باعث می شد که تیم بتواند ساده تر و سریع تر توپ را از حریفان سلب کند و در ادامه از طریق رهبری هافبک بارسلونایی تیم که به خوبی در سیستم "عاشق توپ بودن" کاتالان ها درس هایش را فرا گرفته بود بازی متمرکز و پله به پله اجرایی می شد. این شیوه ای عالی از تطبیق دو قطب قدرت بدنی و بازی با توپ با یک "سیستم تاکتیکی دو رهبره" بود. سیستم تاکتیکی که تا پیش از آن ادعا می شد که به یک خنثی سازی طرفین منجر می شود اما دالیچ نشان داد که موفقیت یک تاکتیک به اجرای صحیح آن مربوط است، نه پیش فرض های سنتی..
به هر حال در مورد دالیچ برخلاف دو مربی دیگر ما به زمان بیشتری برای توضیح دقیق تفکراتش نیاز داریم. در حالی که حداقل در مورد زیدان و دشان آگاهی بالای آنها از تاکتیک ها کاملا مشخص می باشد. اما خوب یک چیز در این میان روشن است: این سه تفنگدار بدون تردید بهترین تیراندازان سال بودند..
مجتبی مرشدنژاد
انتهای پیام/
ارسال نظر