ماجرای «کاسهداغتر از آش» چیست؟
منشأ پیدایش برخی عبارات و ضربالمثلها گاه به مسائل و رخدادهای تاریخی باز میگردد که شنیدن و دانستن آنها خالی از لطف نیست. یکی از این ضربالمثلها عبارت کنایی «کاسه داغتر از آش» است.
به گزارش پارس به نقل از باشگاه خبرنگاران، هر کس در انجام کاری بیشتر از ذی نفع و ذی صلاح دخالت و پافشاری کند، می گویند: فلانی کاسه داغ تر از آش است.
البته گاهی در این گونه موارد و موارد مشابه اصطلاح « دایه مهربان تر از مادر» به کار برده می شود اما واکاوی بیشتر ما را به بروز جریانی درعصر قاجاریه می رساند که باعث بوجود آمدن و کاربرد ضرب المثل جالبی معادل « دایه مهربان تر از مادر» شده است و آن « کاسه داغ تر از آش» است.
منشاء پیدایش این عبارت از آنجاست که در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار همه ساله یک روز از فصل بهار در سرخه حصار تهران برنامه آشپزی با حضور شاه و خاندان سلطنت و اعیان و اشراف کشور با تشریفات خاص و برنامه مفصلی که در مقوله پخت آش شله قلمکار و سبزی پاک کردن اجرا می شده است که تمام امرا و صدور مملکت در پختن این آش کار و وظیفه ای بر عهده داشته اند.
یکی سبزی پاک می کرد، دیگری خس و خاشاک نخود و لوبیا را می گرفت، یکی دیگر بادمجان پوست می کند، یکی هم هیزم زیر دیگ می گذاشت.
خلاصه تمام اعاظم کشور از زن و مرد به کاری اشتغال داشته اند و در پیشگاه سلطان خود را به نحوی خادم و خدمتگزار جلوه می داده اند! یکی از موارد اساسی برنامه آشپزان این بود که چون آش شله قلمکار کاملا طبخ و آماده می شد آن را در قدح های چینی بزرگ و کوچک می ریختند و به فراخور مقام و منزلت، بین وزرا و امرا و رجال و همسران شاه که افتخار حضور داشتند تقسیم می کرده اند. آنگاه سفره عریض و طویلی گسترده می شد و هرکس در جای خود که قبلا معین شده بود می نشست و از ظرف مخصوصش با تظاهر به کمال میل و اشتها، تناول می کرد.
سرانجام هر یک از مدعوین موظف بود قدح چینی را پس از خوردن آش، پر از سکه طلا و اشرفی کند و به حضور قبله عالم تقدیم دارد!
دکتر احسان طباطبایی در کتاب « چنته درویش» در رابطه با موضوع مورد بحث می نویسد: " … در اینجا بر خلاف مثل معروف که هرکس به قدر پولش باید آش بخورد، اتفاقا هیچکس صد یک بلکه هزار یک پول تقدیمی، آش نمی خورد و این پول را فقط برای افتخار تقرب به حضور ملوکانه تقدیم می نمودند و گاهی هم ناصرالدین شاه بر سر حال بود و به کسی خیلی لطف و مرحمت داشت و از او احوالپرسی می نمود… رسم چنین بود که آن شخص پس از خوردن آش، کاسه خود را پر از اشرفی کرده نزد شاه بفرستد.
با آنکه طبع بلندپرواز بشر زیادت طلب است و به هر جاه و مقامی باشد آرمان جلال و جبروت بیشتری دارد اما بزرگان اطراف شاه در این روز با آنکه مقام شامخی داشتند آرزو می کردند پست ترین مقام را داشته باشند و چون کاسه هر کس بزرگ تر بود در این معامله زیادتر داغ می شد می گفتند کاسه از آش داغ تر است. "
ارسال نظر