ضرغامیاز حزب الله تجریش وسینما تا حضور زنان در آزادی
حکایتهایی جدید از رییس قدیم صدا و سیما
حکایت اول
زمانی که آقای خاتمیدر ارشاد بودند یک موقع بحث میکردند که فلان کار را انجام دهیم که ایشان گفته بودند من این کار را انجام میدهم، اما بعداً با «حاجی بخشی» چه کار کنم؟
یعنی اصلاً مرحوم «حاجی بخشی» یک قدرتی بود که به رسمیت شناخته میشد و اگر کسی میخواست خلاف کند امثال حاجی بخشی میآمدند. موقعی که خودم در سینما بودم با اینکه مواضع من مشخص بود، یک شب در جشنواره فجر، تعدادی از این دوستان آمدند در سینما قدس میدان ولیعصر، شیشهها را شکستند و مردم وحشتزده شدند.
من موضع گرفتم.
آمدند در وزارت ارشاد تا ساعت دو شب من با اینها گفتوگو کردم.
در نهایت یک صورتجلسهای تنظیم شد و اینها گفتند ما چون شما را قبول داریم دفعه بعد قبل از هر اقدامیمیآییم به خود شما مراجعه میکنیم ولی فردای آن روز در سینما تجریش عدهی دیگری جمع شدند و مدیر سینما تماس گرفت و گفت اینها میخواهند شیشهها را بشکنند.
گفتم مگر به آنها صورتجلسه را نشان ندادی، گفت نشان دادم ولی آنان هم گفتند که ما حزبالله شمیران هستیم و مستقل عمل میکنیم و کاری به تصمیمگیری مرکزیت نداریم!!
این چیزها حتی تا دهه هفتاد هم پررنگ بود.
اما الان اینگونه نیست. ما در کشوری هستیم که بالاخره یک کشور زندهای است و جامعه پویاست و در مقابل کنش، واکنش نشان میدهد.
حکایت دوم
من موافق حضور زنان در استادیوم هستم. قبلاً این را در جلسات خصوصی میگفتم الان عمومیهم اعلام میکنم. هیچ اشکالی ندارد خانمها به استادیوم بروند. اما از آقایان آنها را جدا کنند. آن هم به خاطر راحتی خودشان. در دنیا هم زنان به استادیومهای ورزشی فوتبال کم میروند. اشکال ندارد اینجا طوری تبلیغات میکنند که انگار مسئله کشور این است که چرا زنان به استادیوم نمیروند.
ارسال نظر