به گزارش پارس نیوز، 

آقایی سی ساله و مجرد هستم که فوق العاده شخصیت وابسته ای دارم و این وابستگی بیشتر از نوع عاطفی می باشد. برای مثال اگر شخصی را دوست داشته باشم آنقدر ذهنم را پر می کند که دیگر هیچ کار دیگری نمی توانم انجام دهم. از این رفتارم خسته شده ام. لطفا من را برای حل این مشکل راهنمایی کنید.

افرادی که خیلی زود به دیگران احساس وابستگی عاطفی پیدا می کنند سعی می کنند زمان زیادی را به او بپردازند و این کار را در ذهن و رفتار خود تکرار کنند. این افراد دوست دارند هر فعالیتی را با فرد مذکور انجام دهند و استقلال خود را به کلی در این زمینه از دست می دهند. این افراد در واقع به اختلال شخصیت وابسته مبتلا می باشند.

 

به‌ طور کلی می‌توان شش ویژگی‌ اصلی افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته را به این شکل بیان کرد:

۱) آنها قادر به تصمیم‌گیری نیستند و حتی برای تصمیم‌گیری‌های روزانه خود به کمک دیگران نیاز دارند. این کمک را هم معمولاً از کسی می‌گیرند که وابستگی خاصی به او دارند.

۲) مسئولیت امور زندگی‌شان را نمی‌پذیرند و آن را بر عهده ‌افراد دیگر می‌گذارند.

۳) از مخالفت با دیگران هراس دارند و سعی می‌کنند نظر خودشان را نگویند، چون ممکن است این کار باعث طرد شدن و از دست رفتن رابطه وابسته‌شان شود.

۴) اعتماد به نفس بسیار پایینی دارند و اغلب نمی‌توانند کاری را آغاز کنند. از اینکه کاری را ناقص انجام دهند و مورد قضاوت منفی دیگران قرارگیرند، به شدت بیم دارند.

۵) تنهایی برایشان مانند مرگ است و اصلاً نمی‌توانند از خودشان مراقبت کنند. بعد از قطع یک رابطه، احساس اجبار می‌کنند که فوراً وارد رابطه دیگری شوند. گاهی هم چند رابطه همزمان دارند تا بتوانند در هر موقعیتی یک نفر را در کنار خود داشته باشند و بر ترس ناشی از احساس طرد شدن از سوی یکی از این افراد غلبه کنند.

۶) گاهی برای اطمینان از تأیید دیگران دست به کارهایی می‌زنند که اصلاً با آن موافق نیستند. این کار را برای این انجام می‌دهند که می‌خواهند همیشه حمایت و رضایت دیگران را داشته باشند.

بطور کلی بروز اختلال شخصیت وابسته در زنان در مقایسه با مردان بیشتر است. این تفاوت معنی دار می تواند ریشه در چند عامل داشته باشد. در درجه اول باید در نظر داشت دختران بیشتر از پسران تشویق به وابسته بودن به دیگران می شوند. آنها تشویق می شوند تا افرادی حامی و مراقبت کننده باشند و نیازهای دیگران، به ویژه نیاز مردان را به نیاز خود ترجیح دهند.

دوما، تاثیر بعد فرهنگی است. در بعضی فرهنگ ها، دختران وابسته، منفعل، خدمتگزار و فداکار را به دختران مستقل خود محور و فعال ترجیح می دهند و دلیل آخر استراتژی های متفاوتی است که زنان و مردان در شرایط استرس آور از خود نشان می دهند.

مردان در چنین شرایطی به خشونت یا دیگر راهبردهای انفعالی متوسل می شود. اما زنان احتمالا به گریز، فرار و راهبردهای انفعالی روی می آورند.

اگر فرد در فکر برقراری روابط پایدار و زندگی با شخصی که دارای اختلال شخصیت وابسته است می باشد باید بداند این زندگی بعد از مدتی خسته کننده و رنج آور می شود رابطه ای که در ابتدا شیرین و جذاب به نظر می رسد اما به تدریج به رابطه ای محدود کننده و عذاب آور مبدل می گردد. تقاضاهای فرد وابسته روزبه روز از شما بیشتر می شود.

افزون بر آن فرد وابسته از توان عاطفی قوی برخوردار نیست که بتواند به شما اجازه دهد تا قدری هم برای خودتان زندگی کنید. چنین رابطه ای از توازن عاطفی برخوردار نیست و نقش شما در این رابطه نقش یک والد است.

وابستگی عاطفی فرد وابسته به شما در حد یک خردسال است و زمانی شما به این نتیجه می رسید که در حال بچه داری هستید یا همسر داری!

اختلال شخصیت وابسته ریشه در تجارب دوران کودکی دارد. در این راستا، اعتقاد بر این است که رفتار بعضی از والدین در ایجاد وابستگی در کودکان نقش دارد. آن ها با دادن پیام های آشکار و پنهان به کودک می گویند که استقلال «بد» است و در صورت مشاهده ی استقلال رأی یا رفتارهای استقلال طلبانه در کودک، او را طرد می کنند. این والدین این احساس را در کودکان ایجاد می کنند که قضاوتش نادرست است و تنها خودشان هستند که قضاوت درستی دارند و کودک باید کاملاً به نظر آن ها متکی باشد. این طرز تلقی و این شیوه ی برخورد سبب می شود که در کودکان مفاهیمی از درست و نادرست شکل نگیرد یا در صورت شکل گیری درونی نشود. صفات غالب و مغلوب شخصیتی نیزمی تواند به طور ژنتیکی به فرد ارث برسد.

 

اگر فرد در فکر برقراری روابط پایدار و زندگی با شخصی که دارای اختلال شخصیت وابسته است می باشد باید بداند این زندگی بعد از مدتی خسته کننده و رنج آور می شود رابطه ای که در ابتدا شیرین و جذاب به نظر می رسد اما به تدریج به رابطه ای محدود کننده و عذاب آور مبدل می گردد. تقاضاهای فرد وابسته روزبه روز از شما بیشتر می شود.

خوشبختانه درمان اختلال شخصیتی وابسته با نتایج خوبی همراه است و اغلب نتیجه بخش می باشد. پایه اصلی درمان بر روش های غیردارویی بنا شده است. یکی از آنها درمان های مبتنی بر بینش است که بیمار بتواند صورت های اولیه رفتار خود را بشناسد و با حمایت درمانگر به فردی مستقل تر، با جرأت تر و با اتکا به نفس بیشتر تبدیل شود.

طبیعی است که ایجاد این تغییرات نیاز به زمان دارد. بنابراین صبر و حوصله و بردباری کمک زیادی به پیشرفت می کند. رفتاردرمانی، جرأت آموزی، خانواده درمانی و گروه درمانی نیز از جمله سایر روش های غیردارویی هستند که به کار می روند و در بسیاری از بیماران نتایج موفقیت آمیزی هم داشته اند. اگرچه از روش های دارویی هم برای درمان این مشکل استفاده می شود اما روش های غیردارویی، آثاری دیرپا و ماندگار بر جا می گذارند و به این ترتیب بیماری که تحت این دسته از درمان ها قرار گیرد، تا سال های سال قادر به بهره مندی از یک زندگی طبیعی خواهد بود.

اولین گام در حل مشکل این است که افراد وابسته بپذیرند که توانایی حل مشکلات را دارند. البته این کار برای آنان دشوار است زیرا افراد وابسته افکار منفی زیادی در مورد توانایی های خود دارند. مانند: «نمی توانم بدون راهنمایی های همسر، مادر یا دوستم لباس مناسبی انتخاب کنم»، «شغل مناسبی داشته باشم» یا «رفتار درستی نشان دهم». بنابراین پذیرش این موضوع که آن ها مانند دیگران توانایی هایی دارند که در حل مشکلات و تصمیم گیری ها می توانند از آن استفاده کنند، کمک کننده خواهد بود.

 

فرد باید وجود مشکل را بپذیرد و سعی نکند آن را انکار کند.

لذا سعی کنید پیش از هر چیز موارد مشکل زا را یادداشت کنید. تا گام به گام بتوانید آنها را برطرف کنید.

و اگر صرفا مسئله مورد نظر به وابستگی احساسی می انجامد باید تلاش کنید تا در آستانه بروز علائم آگاه باشید و به محض احساس وابستگی و روابط خارج از عرف زنگ تغییر را برای خود به صدا درآورید.

در این گونه مواقع باید بی اعتنایی را تمرین کنید. نه تنها در ذهن بلکه در رفتار. به این منظور باید تلاش کنید تا ارتباط خود را به مرور و با یک برنامه به سطح عادی و معمول برسانید. مثلا اگر شما تمایل دارید تا در روز چهار بار با فرد مورد نظر تماس بگیرید ، طی سه روز باید این ارتباط را به سه بار برسانید. در سه روز بعد به دو. در سه روز بعد به یک بار و در سه روز آتی یک روز در میانش کنید. این رویه را تا برگشت رابطه به حالت معمول وعرف ادامه دهید. کم شدن ارتباط و تماس ممکن است برای شما مشکل باشد اما با مقاومت چند باره می تونید این رویه را در خود به ثبات برسانید.

اگر تحمل این شرایط بسیار طاقت فرسا باشد باید از دارو درمانی استفاده کنید. و اگر پیش از افراط در روابط از تشدید آن پیشگیری کنید در روند مقابله موفق تر خواهید شد.

برای طردهای ذهنی باید از روش ها ایست دهنده استفاده کنید. هر زمان که به وجودش در ذهن آگاه شدید با یک ایست ذهن را بر چیز دیگری متمرکز کنید و یا موقعیت را تغییر دهید. تکرار این کار خود آگاهی را بیشتر کرده و متوقف کردن را با موفقیت همراهی سازد.