چرا رهبری مستقیماً در موضوع فساد ورود نمیکنند؟
از سؤالاتی که به بخش شبهه فارس رسیده این است که چرا رهبرانقلاب رفتاری مانند امیرالمومنین (ع) با ابن هرمه محتکر بازار اهواز ندارند؟ این سؤال دو بخش دارد؛ بخش اول مربوط به استناد به یک نقل تاریخی است و بخش دوم نتیجهای که از این نقل تاریخی گرفته میشود.
یکی از سوالهایی که به بخش شبهه فارس رسیده اینست که چرا رهبرانقلاب رفتاری مثل امیرالمومنین علیه السلام با ابن هرمه محتکر بازار اهواز ندارد.
این سوال دو بخش دارد.
بخش اول مربوط به استناد به یک نقل تاریخی است و بخش دوم نتیجهای که ازین نقل تاریخی گرفته میشود.
یکم. اشکال فاحش علمی
درباره استناد به این نقل تاریخی و مواردی شبیه بدین یک اشتباه فاحش وجود دارد. در استناد به سیره اهل بیت ابتدا باید اصول و منطق ثابت بر رفتار معصوم را کشف کرد. در برخورد بخشی و سطحی با سیره نمیتوان حکم کلی دریافت کرد. مثل اینکه در کنار رفتار قاطع حضرت با ابن هرمه، نفر دیگری پیدا شود و مماشات حضرت با شریح قاضی را ملاک تسامح با مفسدین قرار دهد.
ماجرای یک قاطعیت
از همین منظر اجتهادی، برخی معتقدند سبک رفتار امیرالمومنین با فساد را باید متناسب با جامعهای دید که فساد در آن فراگیر است؛ لذا او برای مردم در همان ابتدا خط و نشان میکشد که از کابین همسرانتان هم حرام را بیرون میکشم. خواص ولو خواص معنوی جامعه هم به خطا افتاده اند و سهم از بیت المال میطلبند. جامعه پر از فساد و در معرض رشد جدی و فراگیری فساد است. رفتارهای حضرت مقابله با این مرض اجتماعی است.
داستان اوشین و سلمان رشدی و.
همین تحلیل امروز هم وارد است، مثل اینکه رفتارهای خاص امام و رهبری را فهرست کنیم و بخواهیم قاعده ثابت دربیاوریم. مثلا اگر رهبری نامه مینویسد و درباره پرونده فلان معاون متخلف مدرسه تاکید ویژه میکند، آیا میتوان یک قاعده برای همه موارد مشابه دانست که رهبری باید ورود کنند؟ خیر. رهبری احساس کردند به این مسائل کم توجهی شده است انگاه مستقیما ورود کردند. طبیعی است که باقی موارد مسیر طبیعی خودش را طی میکند. یا مثلا اگر امام خمینی درباره مصاحبه یک زن که الگوی خود را اوشین معرفی میکند آن موضع گیری شدیدالحن را اتخاذ میکند آیا میتوانیم یک قاعده رفتاری بسازیم که همه جا باید همین تکرار شود؟ حکم امام درباره سلمان رشدی نیز از همین دست است.
اجتهاد فراتر از سیره
سیره اهل بیت یا داستانهای پراکندهای که از شرح حال آنها میشنویم اگر با دقتهای فقاهتی و حتا فلسفی و اجتهادی همراه نباشد ما را به خطا خواهد انداخت. مثل اینکه برخی میگویند، چون در سیره امیرالمومنین موضوع تاکید بر حجاب پیدا نکردیم پس امروز هم حجاب نداریم. به این افراد بگوئید پس بستن کمبرند ایمنی را از کجا آوردید احتمالا سکوت کنند. چون قاعدتا برای کمربند ایمنی هم در سیره چیزی پیدا نمیکنند.
دوم. و، اما پرسش اصلی.
چرا رهبری در مسئله فساد اقتصادی شخصا ورود نمیکنند؟
اولین نکته برمی گردد به نحوه شناخت متفاوت ما و رهبری از سطح فساد. رهبری را به عنوان یک کارشناس مطلع در نظر بگیرید بعد بررسی کنید که چه میزان تحلیل ما از اوضاع شبیه رهبری انقلاب است.
برداشت متفاوت ما و آقا
این سوال مستلزم یک فرض غلط است که فساد دامنگیر و سیستمی است. رهبری چنین تحلیلی را از سطح فساد ندارند و بارها به صراحت گفتند که فساد در جامعه آنطور که بیان میشود گسترده نیست و اتفاقا کم است.
سبک هدایت رهبری.
اما مساله مهمتری وجود دارد و آن سبک هدایت جامعه است. به چند دلیل نیازی نیست رهبری فراتر از نهادهای قانونی کشور به ماجرای فساد ورود کنند. چه بسا آسیب این ورود شخصی بیشتر باشد.
یکم. محکمات ذهنی رهبری
یکم. رفتار رهبری را باید با توجه به محکمات ذهنی ایشان تحلیل کرد. در دستگاه فکری رهبری، تثبیت سیستم نهادهای جمهوری اسلامی بر مبنای مردم سالاری، اولویت اول است. برهمین مبنا در هر شرایطی اول به تثبیت سیستم و نهادها توجه کرده اند و بعد کارکردشان. نمونه واضحش سال ۸۸ است که تحت هیچ توجیهی حاضر نشدند خارج از نهادهای قانونی عمل کنند. همین روزها نیز برخلاف برخی، تاکید دارند باید با همین دولت از مشکلات خارج شد. ورود مستقیم رهبری یعنی بهم زدن این ساختار منظم که قرارست در طوفان حوادث تثبیت شود.
دوم. مبارزه فراگیر
فارغ از اینکه حجم فساد کم یا زیادست، نیاز مردم اینست که احساس کنند مبارزه با فساد "فراگیر" است. این تصویر که همه نشسته اند و رهبری به تنهایی ضدفساد است، خودش یک فساد بزرگترست. این تصویر یعنی بغیر رهبری هیچ کس اراده مبارزه با فساد ندارد. واقعا چنین است؟
بنابراین رهبر باید تلاش کند دستگاههای کشور به این مقوله اهتمام کنند؛ لذا بهترست رئیس قوه قضاییه برای مقابله جدیتر با فساد نامه دهند و ایشان تایید کنند. یا دائم به دولت در این مقولات تذکر میدهند. به دستگاه قضائی میگویند مدل تبلیغاتی و اطلاع رسانی تان باید هنرمندانه باشد تا جامعه احساس مبارزه فراگیر داشته باشد.
سوم. فساد یا احساس بن بست
آنچه از فسادهای رایج مهمتر است چیست؟ فساد که همیشه وجود داشته است. مهم اینست که جامعه احساس میکند با این حجم فساد، با ابزارهای قانونی و ساختار موجود نمیتوان کشور را اداره کرد. این فساد از هر فسادی مهمترست، چون به ناامیدی مطلق میانجامد. براین اساس رهبری تلاش میکند نشان دهد مبارزه با فساد در همین ساختار که برآمده از تصمیم خود مردم میباشد قابل کنترل است.
توجه شود که بدتر از فساد، احساس فساد است. ورود مستقیم رهبری یعنی ناامیدی از نهادهای موجود و نتیجه این ناامیدی احساس فساد بیشتر است که فساد اکبر است.
پینوشت
ماجرای ابن هرمه چه بود:
در دوران حکومت امام علی علیه السلام، به آن حضرت خبر رسید که "ابن هرمه" مأمور حکومتی، مرتکب خیانت شده است. بخشهایی از انچه امام به فرماندار نوشت چنین است:
" هنگامی که نامه مرا خواندی، ابن هرمه را از نظارت بازار برکنار دار و او را به مردم معرفی کن، و به زندانش بیفکن و آبرویش را بریز...، چون روز جمعه رسید، او را از زندان درآور و ۳۵ تازیانه به او بزن و او را در بازار بگردان. مگذار ملاقاتی داشته باشد... او را نیز تازیانه بزن و زندانی کن تا توبه کند.
ارسال نظر