به گزارش پارس نیوز، در جهان «سه گانه» های سمپاتیک بیشماری وجود دارد. سه گانه ساختار روانی انسان فروید (نهاد، خود، فراخود)، سه گانه قوانین تداعی ارسطو(تشابه، تضاد، مجاورت)، سه گانه ی دیالکتیک هگل(تز، آنتی تز، سنتز)، سه گانه ی های بزرگ ادبیات و سینمای جهان مثل ارباب حلقه ها، و غیره وغیره.

لیکن سه گانه ی دیگری نیز وجود دارد که برخلاف آن سایرین، سمپاتیک نیست. در اواخر قرن بیستم باور خرافی در مورد رویدادهای ناگوار و ارتباط آن با عدد «۳» مرسوم شده بود. دانشنامه آکسفورد در این باره نوشته: «اگر یک رویداد اسفناک دوبار اتفاق بیافتد، به احتمال زیاد برای بار سوم نیز اتفاق خواهد افتاد.» حال کسی چه می داند؟ شاید، شاید بعد از شکست دوشنبه شب و اتفاقات غیر مترقبه اش، آقای خاص نیز در سایه روشن های این روزهایش به این باورخرافی، روی آورده باشد.

۲۷ آگوست ۲۰۱۸
« ژوزه مورینیو، یک آنتی بارسلونایی، که در فوتبال مدرن تنها ایستاده است.» ۲۳ آپریل ۲۰۱۵ ، جاناتان ویلسون، روزنامه نگار و نویسنده سرشناس ورزشی بریتانیا پس از سوت پایان بازی، مردی ۵۵ ساله با موهای جو گندمی اش، قدم زنان وارد زمین شد تا به سوی بازیکنان و هواداران تیمش برود. چهره مغموم و گرفته او از یک تنهایی عمیق سخت می گفت. گویا این بار نه فقط در تیمش، بلکه در دنیای فوتبال نیز، ژوزه ماریو دوس سانتوز فلیکس، بیش از هر بار دیگری تنها شده، تنها تر از، تنها.

 دوشنبه شب، درحالی منچستریونایتد میزبان تاتنهام بود که در خانه برابر آنها سیاهه ی درخشانی را از خود به جا گذاشته بود. پیش از این دیدار، تاتنهام در ۲۶ بازی که در لیگ برتر و در اولدترافورد انجام داده بود، فقط دو بازی را توانسته بود که با پیروزی پشت سر بگذارد و در مجموع ۹ امتیاز کسب کند. آنها ۲۱ بازی را در تئاتر رویاها شکست خورده بودند که از این منظر تبدیل به یگانه تیمی در لیگ برتر شده اند که بیشترین شکست خارج از خانه را مقابل تیمی داشته است. از سویی دیگر، تقابل های مورینیو و پاچتینو نیز از برتری چشمگیر مورینیو سخن می گفت. در ۱۵ بازی که آنها مقابل هم قرار گرفتند، ۱۱ برد سهم مورینیو و تنها ۲ برد سهم پاچتینو(که با احتساب بازی دوشنبه به «۳» پیروزی رسید) شده بود.

اما ماجرای دوشنبه شب، متفاوت بود. بسیار متفاوت تر از هر بار دیگری. هم برای آقای خاص و هم برای شیاطین سرخ. در این بازی، مورینیو تیمش را با ۶ تغییرنسبت به بازی برایتون روانه میدان کرد. او از سیستم «سه» دفاعه استفاده نمود و در کمال تعجب آندر هررا را در سمت راست دفاع مرکزی قرار داد. فرد و پوگبا هجومی تر از دوبازی پیش بودند و لینگارد زوج لوکاکو در خط حمله شد.

با این تغییرات گویا مورینیو می خواست که قدرت خط میانی تیمش را در نبرد با هافبک های قدرتمند تاتنهام بالا ببرد تا برگ برنده شان در این بازی گردد. بدین ترتیب یونایتدی ها بازی را تهاجمی آغاز کردند. در دقیقه ۱۶، روی اشتباه مهلک دنی رز، لوکاکو فرصت گلزنی فوق العاده ای را بدست آورد که آن را از دست داد.

«۳» دقیقه بعد، او موقعیت خوب دیگری را نیز به هدر داد. و دقایقی بعد «سومین» فرصت گلزنی اش را که با سانتر فرد برایش مهیا شد را به بیرون زد تا مورینیو با پریشانی «سه» انگشتش را سمت مهاجم ۷۵ میلیون پوندی تیمش نشانه بگیرد. «سه» انگشتی که او دوساعت بعد نیز آن را مقابل دوربین نشان می داد، اما این بار تلخ تر و نیش دارتر از دفعه گذشته. پس از آن نیز یونایتدی ها فرصت های گلزنی دیگری را از دست دادند تا نیمه اول با نتیجه مساوی صفر صفر به پایان رسد.

گرچه آنها از به ثمر رساندن گل عاجز ماندند اما استراتژی مورینیودر نیمه اول، با پر کردن کمربند خط میانی و حفظ مالکیت توپ بیشتر نسبت به حریف و خلق فرصت های گلزنی، ظاهرا جواب داد. لیکن برای مردی که همیشه راه پیروزی را بهتر از راه بازی زیبا می داند، این، کافی نبود. باری، نیمه دوم، در راه بود. نیمه ای که با طوفان اسپرز، لرزه بر پیکره ی شیاطین سرخ می افتاد و با پایان آن، مشخص می شد که لندنی ها بیش از ۱۰ کیلیومتر از همتای منچستری خود در زمین دویده اند( ۱۱۹.۴۳ کیلومتر برابر ۱۰۹.۲۱ کیلومتر) که بی تردید یکی از عوامل چیره شدن آنها بر تیم مورینیو بود.

در دقیقه ۵۰ بازی هری کین روی ضربه کرنر، از اولین موقعیت جدی گلزنی اش به نحو احسنت استفاده کرد تا طلسم ۴۳۳ دقیقه بدون گل زده (از ۱ ژانویه ۲۰۱۴) تاتنهامی ها را در اولدترافورد، بشکند. اما این، پایان ماجرا نبود. دو دقیقه پس از اینکه لوکاکو در دقیقه ۵۱ چهارمین ضربه اش هم بی ثمر ماند، لوکاس مورا با پاس اریکسون دومین گل اسپرز را به ثمر رساند و در دقایق پایانی بازی نیز دومین گل خویش و سومین گل اسپرز را وارد دروازه دخیا کرد تا تاتنهام بعد از پیروزی ۴ بر ۱ در سال ۱۹۷۲، به بزرگترین پیرزی اش در اولدترافورد دست یابد.

این پیروزی، بهترین شروع تاتنهام در لیگ برتر پس از فصل ۲۰۱۰_۲۰۰۹ بود که با پنجاهمین شکست خانگی یونایتدی ها و با بدترین شروع آنها در لیگ برتر گره می خورد. این اولین باری بود که آنها از سال ۱۹۹۲ به بعد، دو شکست در سه بازی ابتدایی لیگ را محتمل می شدند. همچنین، سرمربی پرتغالی تیم، بزرگترین شکست خانگی ۱۸ ساله ی دوران سرمربی گرش را می دید و برای اولین بار در در این ۱۸ سال، دو بازی از« سه » بازی نخستش را در لیگ واگذار می کرد. اگرچه، جنگ، در مستطیل سبز تمام شده بود اما برای ژوزه مورینیو، کماکان ادامه داشت. او این بار به جنگ خبرنگاران می رفت، به نبردی تکراری، اما، همیشه نو! او در کنفرانس مطبوعاتی روز جمعه، نیم ساعت زودتر به جلسه آمد و در ۲۵۹ ثانیه، فقط به  ۱۳ پرسش پاسخ داد! گویا وانمود می کرد که همه چیز در باشگاه، در آرامش می گذرد.

اما هرآنچه که بود، این بیشتر شبیه به آرامش قبل از طوفان می مانست. طوفانی که که با خشم او در کنفرانس مطبوعاتی پس از بازی دوشنبه شب، کاملا عیان می شد تا او بار دیگر سه انگشتش را بالا بگیرد « نتیجه چه بود؟ «سه» بر هیچ. اینها همچنین معنای «سه» پریمرشیپ(قهرمانی در لیگ برتر) را هم می دهند. من به تنهایی پریمرشیپ های بیشتری از نوزده سرمربی دیگر دارم. «سه»تا برای من و دوتا برای آنها. پس، احترام بگذارید. احترام بگذارید. به من احترام بگذارید.» او این را گفت و با خشم، جلسه را ترک کرد.

جنگ های روانی
علم روانکاوی می گوید که مکانیزم های دفاعی روشی ناخودآگاه هستند که فرد برای دفع یا کاهش اضطراب ها و محرک های تنش زای آزارنده، به کار می گیرد. دلیل تراشی، فرافکنی و جا به جایی «سه» مکانیزم دفاعی بودند که به طور تلویحی در صحبت های اخیر خوزه مورینیو مشهود به نظر می رسیدند.

«از لحاظ استراتژیکی ما بازی را نباختیم، از لحاظ تاکتیکی ما بازی را نباختیم؛ اما ما فقط، بازی را باختیم.» این بخشی از صحبت های مورینیو بود که مکانیزم دفاعی دلیل تراشی در ژرفنای آن جولان می داد. اساسا به وسیله ی این مکانیزم برای اینکه رفتارمان منطقی تر و مقبول تر به نظرمان برسد، آن را به صورت متفاوتی تعبیر می کنیم. واضح است که مورینیو شکست را نپذیرفته و تلاش برای توجیه آن می کند.

فرافکنی دیگر مکانیزمی است که مورینیو در این جلسه و اغلب جنگ های لفظی اش از آن استفاده می کند. این مکانیزم، دفاع کردن علیه تکانه های ناراحت کننده و نسبت دادن آنها به فرد دیگری است. و این بار او با فرافکنی یقه خبرنگاران را به دلیل خوشحال نشدن از پیروزی هایش، می گرفت« زمانیکه من بازیها را می برم، بارها به اینجا می آیم و شما خوشحال نیستید و می گویید که مهمترین چیز روش بازی کردن است. من می خواهم بدانم، مهمترین چیز چیست؟ خوب بازی کردن یا بردن بازیها ؟» آیا او نیز از شادی و موفقیت رقبایش، خوشحال نمی شود که اکنون آن را به خبرنگاران نسبت می دهد؟

و سومین مکانیزم دفاعی، جا به جایی، درمورد موضوعی می باشد که تهدید کننده نیست و جایگزین موضوع اصلی تکانه پرخاشگری شده است. به یاد آورید زمانیکه را که مورینیو با خشم « سه » انگشتش را بالا گرفت و آن جمله ها را بیان نمود و در نهایت با عصبانیت خطاب به خبرنگاران « سه مرتبه» تکرار کرد که به من احترام بگذارید. ورای عقبه ی جنگ های لفظی مورینیو با خبرنگاران که قطعا در صحبت های جنجالی او بی تاثیر نبوده اما ظاهرا آنچه که در پشت پرده کارگردان خشم لجام گسیخته او شده، ناکامی اش در خرید بازیکنان مدنظرش(یک وینگر سمت راست و به ویژه یک مدافع مرکزی)، و اختلافهایش با نائب رئیس باشگاه، اد وودوارد است.

به جای استفاده از انواع و اقسام مکانیزم های دفاعی، احتمالا مروارید گمشده ی مورینیو در این ملغمه سکوت است!« زمانیکه شما با مطبوعات بحث می کنید هرگز برنده نخواهید شد. شما همیشه بازنده خواهید بود. بخاطر اینکه اگر خبرنگار باشید این شما هستید که آخرین کلمه را دارید و در موردش می نویسید. پس آرام باش، سرت را پایین بگیر و به مردم نشان بده که در بازی بعد نمایش خوبی را ارائه خواهیم داد و آن را خواهیم برد. سعی نکن که از خودت دفاع کنی، چرا که این نتایج اند که از تو دفاع می کنند. فقط نتیجه است که شما می توانید از آن دفاع کنید و سپس آن در روزنامه هست، بخوانیدش، اما در موردش صحبت نکنید.» گویی برای آقای خاص شایسته آن است که به صحبت های اخیر سون گوران اریسکون تامل و توجه بیشتری کند .

با این حال، ظاهرا هنوز نیز اخگرها و بارقه های امید به سوی دیدگان مورینیو تابیده می شود. زمانیکه او پس از سوت پایان بازی به سوی هواداران دوآتیشه تیمش (در قسمت استرت اند فورد ورزشگاه اولدترافورد) قدم می برداشت و شروع به دست زدن می کرد، آنها نیز با گرمی سرمربی پرآوازه تیمشان را تشویق نمودند.

«بهترین قاضی در فوتبال هواداران هستند؛ من واقعا خوشحالم، از اینکه هواداران به شکل فروتنانه ای با پسرها برخورد کردند.» حتی پس از بازی، جمعی از آنها در نامه ای که به مسئولان باشگاه فرستادند، حمایت خود را از مورینیو اعلام کردند و می گویند وودوارد نیز به مورینیو گفته که به او اعتماد کامل دارد و بزرگان باشگاه نیز مانند برایان رابسون از مرد پرتغالی جانبداری کرده اند« پیشینه ای که ژوزه دارد آشکار است. بعد از «سه» بازی در مورد اخراج سرمربی صحبت نکنید.، بشتش بایستید.»

همچنین، عده ای نیز قصور اصلی را از جانب فرد دیگری می بینند. مردی که ورودش به باشگاه با پایان عصر باشکوه سر الکس فرگوسن و دیوید گیل(مدیر اجرایی موفق و سابق باشگاه که در تابستان۲۰۱۳ همزمان با خداحافظی فرگوسن، باشگاه را ترک کرد و ودوارد جانشین او شد) مصادف می شد و در طول بازی با تاتنهام، کارگردان تلویزیونی، شاید بیش از هر بار دیگری، تصویر او را در قاب تلویزیون نمایش می داد تا به شکلی کنایه آمیز، پیامش را به جانب بینندگان بفرستد. حتی شرایط به گونه ای پیش رفت که برخی از منابع گفته اند که طرفداران تصمیم دارند برای بازی روز یکشنبه با برنلی بنر بزرگی را با با این مضمون که ما خواستار اخراج وود وارد هستیم، با هوایپما بر فراز آسمان تِرِف مُور(ورزشگاه خانگی تیم برنلی) بلند کنند.

به هر صورت، پیروزی خفیف برابر لستر، شکست «سه» بر دو مقابل برایتون و باخت «سه» بر هیچ برابر تاتنهام، تتمه « سه» بازی، « سه امتیازِ » تیمی است که در ۴ سال اخیر، ۴۷۶ میلیون پوند را به طور خالص ( ۶۷۸ میلیون پوند برای خریدها و۲۰۲ میلیون پوند برای فروش ها) در پنجره نقل و انتقالات هزینه کرده است. حال اگر منچستریونایتد در تقابل با برنلی « سومین » شکست فصلش را متحمل شود یا حداقل یک امتیاز را کسب کند، چه بسا خورشید آقای خاص نیز در آسمان تئاتر رویاها به وسیله همان سندروم مورینیو سوزِ معروفش (سندروم «سومین» فصل) به غروب نزدیک و نزدیک و نزدیکتر گردد؛ تا سه گانه او مانند همان باور خرافی عدد « ۳ »، در جرگه ی سه گانه های تاریکِ تاریخ، قرار گیرد، تا نسل های آینده در مورد آن بگویند، مورینیو و سایه شومی به نامِ ، «۳».