سلیمینمین: اراده ملت ایران با مشت آهنین نخواهد شکست
دامن زدن به اختلافات فی ما بین ارکان نهضت ملی شدن صنعت نفت نه تنها به شناخت راهکارهای قدرتهای سلطهگر و منابع داخلی آنان منجر نشده است، بلکه از آن کاملاً غافل شدهایم.
عباس سلیمینمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در یادداشتی به بررسی نقش آمریکا و انگلیس در شکلگیری کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ پرداخته است.
متن کامل یادداشت سلیمینمین به شرح زیر است:
باسمه تعالی
دیگر اراده ملت ایران با مشت آهنین نخواهد شکست
در حول و حوش سالروز ۲۸ مرداد بحثهای متنوعی در رسانههای کشور انتشار یافت، اما یک بار دیگر شاهد غفلت جدی از پرداختن به عوامل اصلی کودتا بودیم. عمده مباحث طرح شده در رسانهها به مقتضای جهتگریهای سیاسیشان به ضعفهای بخشی از نیروهای مؤثر در شکلگیری نهضت ملی شدن صنعت نفت توجه داشت. قصد آن نیست که نفی تأثیر کنشگری بعضاً نابجای پیشقراولان نهضت در کودتای دشمن را نفی کنیم، بلکه هدف آن است که اولویت شناخت سازوکار سرکوب اراده به حق ملت ایران و ابزارهای داخلی آنان را یادآور شویم. با چنین افق و نگاهی بدون تردید به ارزیابی عملکردهای نمایندگیکنندگان اقشار مختلف مردم نیز خواهیم رسید. اما براساس تجربههای تاریخی، عکس آن هرگز صادق نبوده است.
به عبارت دیگر، دامن زدن به اختلافات فی ما بین ارکان نهضت ملی شدن صنعت نفت نه تنها به شناخت راهکارهای قدرتهای سلطهگر و منابع داخلی آنان منجر نشده است، بلکه از آن کاملاً غافل شدهایم. همین غفلت نیز موجب شده که امروز کودتاگران با استفاده از قدرت دیپلماسی عمومی چهرهای متفاوت از خود در نزد نسلهای جدید ترسیم کنند. همچنین ابزارهای داخلی آنان همچون درباریان پهلوی تا حدودی توانستهاند خیانت آشکار خود به ملت را در این رخداد تاریخی و سایر مقاطع در هالهای از ابهام فرو برند؛ به همین دلیل نیز آمریکا و انگلیس علیرغم گذشت نزدیک به هفت دهه از شکلگیری نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران برخلاف قانون، بخش ناچیزی از اسناد مربوط به این دوران را منتشر ساختهاند. امید آن که محققان داخلی و تاریخپژوهان منصف بتوانند با اصلاح فضای سیاسی، تجربههای تاریخی ملت ایران را از نزاعهای کاذب ایجاد شده رهایی بخشند. تا آن زمان طرح یک سؤال اساسی می تواند برای ملت ایران بسیار گرهگشا باشد و آن چرایی عدم تحمل دولت دکتر مصدق توسط آمریکا علیرغم مواضع بسیار نرم وی در برابر این کشور است. پاسخی که تاکنون رسماً در این زمینه واشنگتن ارائه کرده نگرانی از رشد نیروهای وابسته به قدرت شمالی ایران، یعنی اتحاد جماهیر شوروی بوده است. حتی صاحبنظران آمریکایی نیز چنین توجیهی را نپذیرفتهاند؛ زیرا آمریکا شخص دکتر مصدق و ملیون همراه وی را به خوبی میشناختند. یکی از شاخصهای بارز آنان ضدیّت با بلوک چپ بود. مؤتلفین با ملیون در نهضت ملی شدن صنعت نفت همچون آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام نیز به دلیل اعتقادات قوی مذهبی به شدت ضد مارکسیست بودند؛ به همین دلیل نیز حزب توده به عنوان تنها گروهی که مواضع اتحاد جماهیر شوروی را در ایران نمایندگی میکرد دکتر مصدق را عامل امپریالیزم میخواند. چگونه ممکن بود چنین نهضتی راه را برای قدرتگیری چپ هموار سازد؟! فراموش نخواهد شد که مصدق سردمدار تصویب قانونی در مجلس بود که راه را بر دستیابی همسایه شمالی به قراردادی نفتی در ایران کاملاً بست. مگر ادعا شود ضعف دولت مصدق ممکن بود زمینه رشد چپ را در ایران فراهم سازد. در این زمینه باید گفت: اولاً رقیب واقعی دولت ملی شدن صنعت نفت، دربار و بهطور کلی استبداد پهلوی بود؛ به عبارت دیگر با ضعف مصدق، محمدرضا پهلوی مجدداً امور را در دست میگرفت، زیرا از یک سو از حمایت بیدریغ آمریکا و انگلیس برخوردار بود و از دیگر سو اتحاد جماهیر شوروی نیز دستکم شاه را بر مصدق ترجیح میداد. کما اینکه هرچه مصدق تلاش کرد طلایی که ایران از این کشور طلبکار بود دریافت کند، مسکو از تحویل آن سرباز زد، اما به مجرد بازگردانده شدن محمدرضا پهلوی از طریق کودتای آمریکا و انگلیس به قدرت، طلای مورد نظر راهی تهران شد. در ثانی اگر چنین نگرانی را آمریکا واقعی میپنداشت، میبایست به کمک دولت مصدق میشتافت، در حالی که هرگز واشنگتن قول پرداخت وام را عملی نساخت. حتی تلاش نخستوزیر دولت مصدق برای بزرگنمایی نقش توده در معادلات سیاسی کشور نتوانست کمترین نگرانیای در واشنگتن برانگیزاند. ثالثاً آمریکا و انگلیس نیز با استفاده از عوامل نفوذی خود در حزب توده به گونهای چپ را در صحنه سیاست پر رنگ میساختند تا موجب نگرانی مردم مذهبی ایران شوند، متأسفانه تا حدود زیادی نیز از این طریق موفق شدند زمینه انفعال حامیان نهضت را فراهم سازند و...
بنابراین ادعای نگرانی از گرایش به چپ در ایران برای دست زدن به کودتا بسیار بیاساس ارزیابی میشود. واقعیت آن بود که موفقیت دولت ملی شدن صنعت نفت میتوانست منافع نامشروع آمریکا و انگیس را در سایر کشورها نیز به خطر اندازد؛ از این رو مطالبه مشروع ملت ایران میبایست با مشت آهنین درهم کوبیده میشد؛ زیرا نفس این که کشوری از سلطه امپریالیزم خارج شود و بتواند بدون اتکا به آن خود را اداره کند میتوانست برای دیگر کشورهای تحت سلطه، الگوی رهایی و استقلال باشد.
دشمنی بی حد و حصر واشنگتن با ملت ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را نیز در همین وادی میتوان به خوبی درک کرد.
عباس سلیمی نمین
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
ارسال نظر