پسر بی حیا هر چه دلش خواست با دخترم کرد
۱۷ ساله بودم که به اجبار خانواده با یک مرد ۳۵ ساله ازدواج کردم. هنگام ازدواج، هیچ چیز از زندگی مشترک نمی دانستم و در حال و هوای خودم به سر می بردم. همسرم مردی بسیار تندخو و پرخاشگر بود و کار تا جایی پیش رفت که دیگر تحمل زندگی برایم مقدور نبود و به ناچار از این زندگی خارج شدم و ...
زمان ازدواج به نوعی بچه بودم و خانواده ام نیز به دلیل ترس از آبرویشان از من پشتیبانی نمی کردند. با این مرد فقط می سوختم و می ساختم. وقتی از مشکلات زندگی ام حرف می زدم می گفتند اگر بچه دار شوی مشکلاتت خود به خود حل می شود و رفتار همسرت تغییر خواهد کرد. وقتی دخترم به دنیا آمد همسرم نه تنها تغییر نکرد بلکه بدتر هم شد و زیادتر اوقات خود را با دوستانش سپری می کرد. دخترم پنج ساله شده بود که دیگر اخلاق تند شوهرم را طاقت نیاوردم و درخواست طلاق دادم و از او جدا شدم. پس از طلاق، دخترم مدتی با من بود و مدتی نزد شوهرم. هرچه دخترم بزرگ تر می شد مشکلات او و پدرش زیادتر می شد. سختگیری بیش از حد و رفتار خشونت آمیز او باعث شده بود آن ها مرتب با هم درگیر شوند تا این که مدتی پیش دخترم با حالت قهر به منزل من آمد و گفت اگر مرا نزد پدرم برگردانی دیگر هیچ کدام مرا نخواهید دید. با همه تنفری که از پدرش داشتم با او تماس گرفتم و خواستم اجازه دهد دخترم با من باشد تا کمی آرامش پیدا کند و او بدون هیچ مقاومتی و برعکس همیشه که تندخویی می کرد، قبول کرد. من و دخترم رابطه خیلی خوبی داریم و دخترم تقریبا تمام مسائلش را با من در میان می گذارد ولی نمی دانم این بار به چه دلیل نتوانسته بود از ابتدا این مشکل را با من مطرح کند. مدتی پیش تلفن های مشکوک باعث شد مخفیانه او را تحت کنترل قرار دهم که متوجه شدم با پسری رابطه برقرار کرده است. سعی کردم به نحوی دخترم را تشویق کنم تا خودش جریان را برای من توضیح دهد و بالاخره دخترم ماجرا را گفت و فهمیدم این پسر در واقع برادر یکی از همکلاسی هایش است که در طول این مدت سوء استفاده های زیادی از دخترم کرده است و الان او را مدام تهدید می کند که اگر خواسته هایش را برآورده نکند پدرش را در جریان قرار خواهد داد. البته دخترم به دلیل ترس از پدرش مجبور شده بود برخی از خواسته های نامعقول او را بپذیرد. خودم هم می ترسم بلایی سر دخترم بیاورد. می دانم این وضعیت باعث زیادتر شدن مشکلات دخترم می شود.
پیام مشاور
خانواده ای که در آن اختلاف میان والدین حکمفرماست، میان اعضا ارتباط صحیحی وجود ندارد و در آن محبت کافی میان افراد خانواده عرضه نمی شود، در نهایت گسستگی و جدایی را به همراه خواهد داشت و بزرگ ترین آسیب پذیران چنین شرایط خانوادگی فرزندان هستند. ممکن است فرزندان به ظاهر در دوران کودکی زیاد مورد صدمه این آسیب ها قرار نگیرند ولی هرچه سن آن ها زیاد می شود این آسیب ها زیادتر قابل مشاهده است. در این مورد خاص نیز کاملا مشاهده می شود گسستگی، جو متشنج خانواده و رفتار خشونت آمیز و پرخاشگرانه پدر باعث شده فرد در حل مشکلات و رفع خلاهای عاطفی خود، دست به اقدام نادرست و انتخاب راه حل غیرصحیح (که همان برقراری ارتباط با جنس مخالف است) بزند و ترس مضاعف از پدر، مشکلات بعدی و زمینه سوء استفاده های طرف مقابل را ایجاد کرده است.
ارسال نظر