دولت برای جبران این شکست استراتژیک برجام چه برنامه هایی دارد؟
نعل وارونه پسا برجام!
شکست برجام به منزله شکست کامل دولتی است که تمام مسائل کشور را سه سال معطل امضای برجام کرده بود و اینک پس از دو سال با ابطال آن، عیان میشود که کارنامه دولت روحانی در 5 سال از عمر این ملت، هیچ بوده است!
محمد عبدالهی در یادداشتی نوشت: شکست برجام به منزله شکست کامل دولتی است که تمام مسائل کشور را سه سال معطل امضای برجام کرده بود و اینک پس از دو سال با ابطال آن، عیان میشود که کارنامه دولت روحانی در 5 سال از عمر این ملت، هیچ بوده است! هیچ کامل!
حال سوال اساسی این است که دولت برای جبران این شکست استراتژیک چه برنامه هایی دارد؟!
این گمان که دولت روحانی چاره ای بیندیشد که روابط اقتصادی کشور پس از لغو برجام را با بدیل های جایگزین، گشودن روابط اقتصادی با کشورهای غیر از 5+1، اتکا به داخل و.. حل کند، متاسفانه گمانی خوش بینانه و سخت اشتباه است. برنامه های متنوع برای فرار از پاسخگویی به افکار عمومی از این قرار است:
1. نپذیرفتن مسئولیت شکست: دولت روحانی نمیخواهد مسئولیت شکست برجام را بپذیرد. علیرغم آنکه نفس آمدن و پیروزی روحانی در انتخابات 92 با ایده مرکزی «کلید رابطه با آمریکا و کدخدا به جای اروپاییها» معنا داشت و بزرگترین دستاورد خود را برجام میدانست، اینک با به زیر افتادن طبل رسوایی توافقی کاغذپاره، دولتی ها و رسانه های زنجیره ای شان، به جای پاسخگویی به مردم، دنبال شریک جرم برای خود میگردند. در خارج: ترامپ! در داخل: رهبر انقلاب!
این از خصوصیات اصلی جریان لیبرال است که تمام موفقیتها از آن من! تمام شکستها از آن دیگران! آنها که روزی تیتر میزدند: «روحانی: تمام مسئولیت مذاکرات با من است»! امروز تیتر میزنند: «با اجازه رهبر بود! زیر نظر رهبر بود! با نظارت رهبر بود!»
آنها که برای مسائل پیش پا افتاده ای، ادعای عذرخواهی و فرهنگ عذرخواهی را بر سر ملت می کوفتند، امروز حتی حاضر نیستند دال مرکزی گفتمان خود (رابطه با آمریکا، هوالحل) را به گردن بگیرند. و تمامی شکست ها و ناکارامدی های خود را به پای نظام مینویسند. و دیوار چه کسی کوتاهتر از نظام؟!
2. استفاده تبلیغاتی از جسد بدرد نخور برجام: برخلاف تصور عموم که با خروج آمریکا از برجام، دولت آن را ملغی خواهد کرد؛ دولت برای حفظ برجام به اروپایی ها متوسل شده است. در صحنه عمل، شرکتهای بزرگ اروپایی از توتال تا زیمنس به تحریم ایران پیوستند اما در قاب رسانه، مرتبا دیدارهای نمادین با اروپایی ها شات میشود. مردم از خود میپرسند، چرا وقتی برجام منافع اقتصادی و سیاسی ندارد، باید همچنان به آن پایبند باشیم؟! به امید آنکه شاید احتمالا لابد دو شرکت اروپایی با ایران بمانند؟! برجام پس از آمریکا، بجز استفاده تبلیغاتی جناحی کارکرد دیگری دارد؟
3. برنامه بعدی بخشی از اصلاح طلبان، حاشیه سازی و ایجاد التهابات روانی در جامعه برای فرار از فشار افکار عمومی است. جریان لیبرال که شکست فجیع خود در انتخابات 1400 را قطعی می بیند، تصور میکنند با حاشیه سازی بر سر مسائلی چون حجاب، ورزشگاه زنان، رفع حصر، فیلتر و تلگرام و کنسرت و حتی سگ گردانی و نهنگ عنبر! میتوان همچنان پایگاه رای سرخورده دولت را با آنها شارژ کرد. آنها در این سناریو، به شدت بر رفتار قهرآمیز جریان اصولگرا و رودرو قرار دادن آنها با مردم حساب باز میکنند. نقش جریانهای افراطی ظاهرا حزب اللهی در نردبان گذاری این سناریو برای لیبرالها بسیار کلیدی است.
اما در این میان، جریان لیبرال افراطی، برنامه ای ورای روحانی در سر دارد. سناریوی عبور از روحانی و نرسیدن او تا 1400 سناریوی طیف برانداز اصلاحات برای براندازی نظام است. نبود جایگزین محبوب و کارامد برای 1400 و احساس شکست قطعی در انتخابات های بعدی از دلایلی است که این سناریو را روی میز جریان لیبرال افراطی میگذارد. ایده اصلی این سناریو، ایجاد شورش های خیابانی است، به هر بهانه ای و با هر گستره ای. نقش ناکارامدی و ناتوانی دولت روحانی قطعا بستر اصلی هرگونه نارضایتی در توده مردم است که میتوان با هسته ی اصلی آشوب در شهرها که اعضا و سمپاتهای گروهکهای تروریستی خصوصا منافقین و دراویش و بهائی ها هستند، بر آنها سوار شد. کاتالیزور و ابزار هماهنگی این جریانها هم با برنامه ریزی سه ساله دولت روحانی، تلگرام و توئیتر است. پس هر جا نعره ای علیه فیلتر شبکه های خارجی دیدید، توجه کنید که هدف چیست.
اما راه حل چیست؟! مشکل اصلی توده متوسط جامعه، اینک مشکلات اقتصادی است. و مشکل اصلی طبقه متوسط به بالا، برخی فشارهای زائد فرهنگی است. ما به جریانی نیاز داریم که با اتکا به پیشینه خود در ساختن و پیشرفت ایران، حلقه بسته را از صدر جریان اصولگرا به کنار بزند. هم با کارامدی بتواند تضمین پیشرفت و ساختن ایران نو را به مردم دهد و هم جلوی حساسیت افزایی جریان های افراطی ظاهرا انقلابی بایستد. این بدیل هر دو جریان غالب در فضای سیاسی کنونی است.تنها بدین ترتیب می توان امیدوار بود که انتخابات مجلس آینده، وعده گاه خداحافظی با لیست امید و جریانهای لیبرالی باشد که دستاوردی جز سلفی و توئیت و حاشیه بازی برای مردم نداشتند و درپی آن آغاز یک فصل جدید در تاریخ ایران با ظهور «انقلابی های کارامد» در پیش خواهد بود.
ارسال نظر