فرار از مرگ
چقدر برای مردن آماده ایم؟
در این مطلب علت و ریشهی فرار افراد از مرگ را مورد بررسی و تأمل قرار میدهیم.
گاهی اوقات در روابط اجتماعی و خانوادگی با مسائل و مباحثی برخورد می کنیم که تعجب و حیرت ما را بر می انگیزد، از جمله اینکه وقتی جوانی می خواهد از مرگ و وصیّت حرف بزند همه او را از این کار منع می کنند و گاهی هم خود جوان ها اصلاً به مرگ فکر نمی کنند و گمان می کنند مرگ برای سن و سال خاصی است. در این نوشتار علت و ریشه ی این مسئله را مورد بررسی و تأمل قرار می دهیم.
ریشه و اساس گریز و فرار از مرگ
از امام صادق(علیه السلام) نقل شده روزی مردی نزد ابوذر غفاری آمد، و از ایشان پرسید چرا ما از مرگ کراهت داریم و بدمان می آید، ابوذر در پاسخ جواب دادند: به دلیل آنکه شما دنیا را آباد کردید و آخرت را خراب ساختید، پس از اینکه از آبادانی به سوی خرابی انتقال پیدا کنید بیم و ترس دارید.
1- جهل و فقدان معرفت
در کتاب شریف نهج البلاغه سخنی از امام علی(علیه السلام) نقل شده است که به خوبی می توان با استفاده از آن علت و منشأ مخالفت و فرار از بعضی واقعیات زندگی همچون مرگ را بدست آورد. حضرت در عبارتی مشکل و ریشه اساسی برخی تفکرات غلط را جهل و نادانی معرفی می فرمایند.[1]
در واقع اگر ما از ماهیت و واقعیت حیات بعد از مرگ آگاهی داشتیم هیچ گاه همانند آهوان تیز پا از یاد و نام آن گریزان نبودیم و همانند نوزادی که به فضای کوچک و تاریک رحم، دل خوش کرده، ترس دیدن دنیایی به مراتب بزرگ تر و متفاوت تر از رحم را در ذهم نمی پروراندیم، ولی آگاهی و شناخت اندک از جهان واپسین موجب شده است هول و هراس رویارویی با آن برای ما سخت و غیر قابل تحمل باشد. اگر سخنان غیبی انبیاء و اولیای الهی را باور می کردیم و به حقانیت زیبایی های حیات ابدی ایمان داشتیم برای رویارویی با آن زندگی متفاوت سر از پای نمی شناختیم و شوق رسیدن به آن زیبایی ها سرتاسر زندگی ما را پر می کرد، کما اینکه اولیای الهی همواره این چنین بودند.[2]
2- خراب کردن حیات و زندگی ابدی
یکی دیگر از علل و عواملی که موجب شده است جوانان یا به عبارتی بسیاری از افراد از مرگ گریزان باشند این است که حیات و خانه ابدی خود را خراب کرده ایم، به همین جهت دوست نداریم وارد زندگی شویم که می دانیم آن را تباه و نابود کرده ایم، در منابع روایی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده روزی مردی نزد ابوذر غفاری آمد، و از ایشان پرسید چرا ما از مرگ کراهت داریم و بدمان می آید، ابوذر در پاسخ جواب دادند: به دلیل آنکه شما دنیا را آباد کردید و آخرت را خراب ساختید، پس از اینکه از آبادانی به سوی خرابی انتقال پیدا کنید بیم و ترس دارید.[3]
3- غفلت و مستی نعمت های دنیوی
از جمله علل و عواملی که موجب می شود برخی افراد همچون جوانان مرگ را برای خود بسیار دور بپندارند، غرق شدن در نعمت های دنیوی است، دوران جوانی، دورانی است که افراد از فراوانی نعمت هایی همچون سلامتی و نشاط برخوردارند؛ از این رو گاهی وفور این نعمت ها پرده غفلت و بی خبری را بر درک و فهم افراد می گستراند به طوری که باور نمی کنند که در اوج سلامتی و نشاط فرشته ی مرگ به دنبال آنها بیاید و آنها را از دار دنیا کوچ دهد. این در حالی است که اگر همین جوانان با دید عبرت و شناخت به جهان پیرامون خود می نگریستند متوجه می شدند افراد بسیاری از نزدیکان و اطرافیانشان در سنین پیش از پیری و کهن سالی بار سفر به سوی حیات ابدی بستند.
گاهی برخی افراد از مرگ و حیات ابدی تنها سختی ها و ناگواری های آن را با خود مرور می کنند؛ از این رو از سختی آن هول و هراس دارند، و دوست ندارند که با آن مواجه شوند، این در حالی است که منابع روایی بشارت های فراوانی به انسان های مؤمن و بهره مندی از نعمت های سرشار آن بعد از مرگ داده است.
4- اسیر و دلخوشِ آرزوهای دنیوی
برخی افراد این چنین تصور می کنند که در دنیا باید به تمام خواسته ها و آرزو هایشان برسند، از این رو به شدت کراهت دارند که پیش از دست یابی به خواسته هایشان به فکر فرشته مرگ بیافتند و زندگی در حیات ابدی را در ذهن خطور دهند، این در حالی است که اگر این افراد می دانستند که نعمت های حیات ابدی به مراتب بهتر و با ارزش تر از حیات دنیوی است، آرزوی دست یافتن به آن نعمت های ابدی فکر و ذهن آنها را در بر می گرفت و اجازه نمی داند که از حیات ابدی و مرگ گریزان باشند، منابع اسلامی بارها از نعمت های فراوانی سخن گفته است تا انسان را مشتاق حیات جاودان بهشتی کند نعمت هایی که نه هیچ چشمی دیده است و نه هیچ گوشی شنیده.[4]
5- تصور غلط و ناصحیح از مرگ
گاهی برخی افراد از مرگ و حیات ابدی تنها سختی ها و ناگواری های آن را با خود مرور می کنند؛ از این رو از سختی آن هول و هراس دارند، و دوست ندارند که با آن مواجه شوند، این در حالی است که منابع روایی بشارت های فراوانی به انسان های مؤمن و بهره مندی از نعمت های سرشار آن بعد از مرگ داده است، به همین جهت سزاوار است برای انسان مؤمن علاوه بر بیم و ترس از مرگ، امید رحمت و مغفرت الهی داشته باشد، و خود را از جمله کسانی بداند که مورد رحمت الهی قرار می گیرد.
سخن آخر
هر انسان عاقلی به خوبی می داند که لاجرم از این حیات مادی عبور خواهد کرد و به سرای ابدی خواهد رسید از این رو در فرصت زندگی به گونه ای زندگی می کند و رابطه خود را با باری تعالی و دیگر موجودات سامان می دهد که بیشترین بهره و ثمره مفید را برای او به دنبال داشته باشد.
پی نوشت:
[1]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص501. «النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا؛ مردم دشمن چیزی هستند که آن را نمی شناسند.»
[2]. همان؛ ص52«وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَکْنُونِ به خدا قسم عشق پسر ابو طالب به مرگ از علاقه کودک شیرخوار به پستان مادر بیشتر است»
[3]. بحار الأنوار، ج6، ص137، ح42. «وَ قَالَ رَجُلٌ لِأَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ مَا لَنَا نَکْرَهُ الْمَوْتَ قَالَ لِأَنَّکُمْ عَمَّرْتُمُ الدُّنْیَا وَ خَرَّبْتُمُ الْآخِرَةَ فَتَکْرَهُونَ أَنْ تَنْتَقِلُوا مِنْ عُمْرَانٍ إِلَى»
[4]. همان، ج8، ص92. در منابع روایی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ أَعْدَدْتُ لِعِبَادِیَ الصَّالِحِینَ مَا لَا ...؛ خدا مى فرماید: من براى بندگان صالحم نعمتهایى فراهم کرده ام که هیچ چشمى ندیده، و هیچ گوشى نشنیده، و بر فکر کسى نگذشته است.»
ارسال نظر