به گزارش خبرنگار سیاسی پارس ، انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و اهمیت زیاد آن در بعد داخلی و خارجی بر هر آشنای به سیاست پوشیده نیست. لذا حال و هوای آن، عملکرد نامزدها و شعارهایشان، نامزدهای تایید شده، معیار مردم برای انتخاب، طراحی های دوستان و دشمنان نظام برای اثر گذاری بیشتر بر انتخابات به نفع خود با آسیب پذیری کمتر و… از جمله مواردی است که در فضای هر انتخابات و خصوصا این انتخابات سایه افکنده.

این ادعا در داخل از چند بعد قابل طرح است، یکی شرایط نامناسب اقتصادی سال های اخیر مربوط به بخشیکه ناشی از سو مدیریت داخلی است، یکی وقایع تلخ و شیرین انتخابات ۸۸ که متاثر از برنامه ریزی های خارجی و داخلی و سو استفاده معاندان از غفلت نخبگان رخ داد و اکنون همه چشم انتظار تک و پاتک های سیاسی انتخابات امسال نشسته اند که عملکرد نخبگان، مردم، مسئولین، رسانه های داخلی و خارجی چگونه است و نتیجه آن چه خواهد شد.

از نگاه دیگر، ریاست جمهوری ایرانی که با نظام جمهوری خود معادلات جهانی را تغییر داده و علاوه بر موقعیت حساس و قابل توجه ژئوپلیتیک خود تاثیر و نفوذ آن بر کشور های حوزه خلیج فارس و خاورمیانه قابل اغماض نیست. جمهوری اسلامی که بعد از انقلاب دولت های مختلف با سلیقه های سیاسی، اقتصادی و مذهبی مختلف را تجربه کرده، اکنون از درس این سال ها آزمونی چند گزینه ای باید پس بدهد تا کدام سلیقه را بر کرسی اول مدیریت اجرایی کشور می نشاند. نگاه مثبت به دولت های هاشمی و احمدی نژاد و نقاط مثبتشان را در رسانه ملی و… به کرات شنیده ایم. از آنجا که این دو دولت اکنون سودای دست اندازی مجدد به کلید پاستور دارند، با نگاهی انتقادی و مختصر به دولتین می پردازیم.

دولت سازندگی توانسته بود با حفظ آرامش و امنیت سیاسی داخلی اختلاف سلیقه های سیاسی را به نحو احسن مدیریت کند همچنین قانون را هیچگاه صراحتا نادیده نمی گرفت و شعارهای پوپولیستی در آن کمتر دیده می شد که این ها از نقاط ضعف واضح و غیر قابل بحث در دولت خدمتگذار نهم و دهم بوده است. اما سازند گی ها با نگاه تکنو کراتی (که البته در همان فن سالاری هم چندان گام موثر و بلندی برداشته نشد) و اختلاف طبقاتی به قیمت له شدن طبقه محروم زیر اربه اقتصاد آن دستاوردش بود. سازندگی که هر چند سودای رابطه با کشور های صنعتی و آمریکا و… را داشت اما دستاوردش از رابطه با چند کشور آفریقایی و آمریکای جنوبی فراتر نرفت. البته ناگفته نماند که سیاست خارجی او برای پیشبرد برنامه ی هسته ای و منافع ملی بر خلاف دولت نهم ودهم یک لجبازی کودکانه نبود بلکه مقاومتی سیاسی بود.

هاشمی صراحتا اعتقاد به کار حزبی داشت و تا آنجا پیش رفت که در یک سال مانده به پایان دولتش با دادن لیستی از وزیران و معاونان خود رسما دولت حزبی را دنبال کرد. هر چند با اعتراض شدید مجلس وقت و پادرمیانی رهبر معظم انقلاب مبنی بر اینکه وزرا را از لیست خارج کند و مابقی کار اشکال ندارد هسته حزب خود را با نزدیکان و خانواده و برخی معاونانش تشکیل داد.

اما دولت خدمتگذار خود را مستقل از احزاب سیاسی و از بطن مردم دانست و کلید سعد آباد را چند سال صاحب شد اما کم کم نشان داد که در مریدی حلقه خاص آنچنان متاثر از مرد مراد خود هست که نه بیت المال را دید نه نظرات رهبری و نه منافع نظام و… تا آنجا که صدای اعجاب و اعتراض مردم و مسئولین هم جدی نگرفت و کار را تا آنجا پیش برد که مردم بر دامن حزب گرایی دولت های قبلی نماز بخوانند.

لجبازی های داخلی و خارجی دولت دهم از یازده روز خانه نشینی گرفته تا نادیده گرفتن مصالح نظام و تذکرهای رهبری، یکشنبه سیاه مجلس، نادیده گرفتن نظرات کارشناسان، شعارهای پوپولیستی، مقاومت لجبازانه و کودکانه در حوزه هسته ای که حاصل آن چندین مرحله تحریم و اتحاد اروپا و آمریکا در مقابله هسته ای با ایران و… همه حاصل طرز فکر و مدیریت عوامانه دولت خدمتگذار بود. هر چند که این نتیجه ای بر خلاف انتظار حامیان او بود. همچنین از انتقادات وارده بر دولت خدمتگذار مظلوم نمایی و درنهایت بهره برداری از این مظلوم نمایی به نفع خود و حلقه ی مرادش بود.

احمدی نژادی که همچون مریدی دلباخته در پی جانشین کردن مشایی به جای خود است و از هیچ هزینه ای چه از جیب وجهه ی خود و چه از جیب اعتبار اسلام و نظام و… دریغ نمی کند، با فرض کم احتمال که تایید صلاحیت شود وزنه چندان سنگینی برای نیل به هدفش نیست و از این باب جای نگرانی را برای مخالفانش کم کرده است. اما هاشمی ۷۸ ساله که خود قد علم کرده و پا به میدان گذاشته با نظر به اینکه حمایت اصلاح طلبان و برخی مردم خسته از دولت نهم و دهم را جلب کرده و همچنین قالیباف که توانسته با میانه روی حزبی بین دو جناح و برخی نقاط قوتش به عنوان وزنه های سنگین این دور از انتخابات مطرح باشند.

اما عملکرد حزب پایداری در این ایام را که بررسی می کنیم می بینیم با وجود درخواستی که از جلیلی و لنکرانی از جانب حزب پایداری و برخی دانشجویان و اقشار جامعه شد جلیلی تا روز آخر ثبت نام هیچ درخواستی را صراحتا نپذیرفت و با ناامید شدن اصولگرایان وحامیان گفتمان سوم تیر سراغ لنکرانی رفتند و او هم پذیرفت و با خیال راحت از نبودن رقابت درون گفتمانی و ثابت قدمی در کاندیداتوریش حرف زد و در روز اول برای ثبت نام راهی وزارت کشور شد.

حال که جلیلی بسیاری را سردر گم کرده، یک راه برای امیدوار شدن حامیان این گفتمان و برخی اصولگرایان وجود دارد و آن کناره گیری لنکرانی است و این گره را هم فقط به اختیار خودش می تواند انجام دهد چون پایداری ها که خود او را معرفی کردند می گویند کار درستی نیست که با آمدن جلیلی او را کنار بگذاریم وهمچنان مدعی حمایت از اوست. هر چند که کناره گیری لنکرانی هم پیروزی اصولگرایان را بیمه نمی کند چون تمام چالششان همین نیست ولی باز موثر است. در غیر اینصورت کار بر حزب پایداری و برخی اصولگرایان با نداشتن گزینه حداکثری مشکل خواهد شد.