ازدواج هندوانه سربسته نیست
این روزها شنیدن آمارهای طلاق در ایران هر فرد دمبختی را به وحشت میاندازد. در مواجهه با این آمار که مشخصاً یک لرزه چند ریشتری بر پیکره جامعه وارد میکند چه باید کرد؟
این روزها شنیدن آمارهای طلاق در ایران هر فرد دمبختی را به وحشت میاندازد. در مواجهه با این آمار که مشخصاً یک لرزه چند ریشتری بر پیکره جامعه وارد میکند چه باید کرد؟ این آمارها نشان دهنده تزلزل و سست شدن بنیاد خانواده است و به ما این نکته را میفهماند که فروپاشی یک خانواده پس از شکلگیری آن چقدر میتواند در جامعه کنونی راحت رخ دهد. مسلماً چنین واقعهای نگرانیهای فراوانی برای افراد مجرد و متأهل به وجود میآورد و اینکه چه بلایی بر سر فرزندان حاصل از طلاق میآید خود بحث بسیار مفصلی است. بهترین راه برای بررسی این معلول ریشهیابی علت است.
خود را فریب ندهیم
در ریشهیابی طلاق میتوان دلایل بسیاری را از جمله مسائل اقتصادی، نداشتن شناخت متقابل، عدم تفاهم، دخالت خانوادهها، تکراری شدن زندگی و نبود هیجانات، انتظارات غیرواقع بینانه از ازدواج، عدم آگاهی و... را مطرح کرد. جوانان ما قبل از ازدواج، چه سنتی و چه مدرن نسبت به تمامی علایم و مسائلی که میبینند کم بینا یا حتی نابینا میشوند و توجه چندانی به نشانههایی که میبینند، ندارند.
برخی از افراد برای اینکه خطای خود را توجیه کنند این جملات کلیشهای را به کار میبرند: «ازدواج یک هندوانه سر بسته است»، «ازدواج شانس است که ما نداشتیم»، «باید پیشانیات بلند باشد»، «همه قبل از ازدواج خودشان را خوب نشان میدهند و بعد از ازدواج تغییر میکنند» و... همه و همه این جملات برای من و شما آشناست، اما به هیچ عنوان صحت ندارد، پس خود را فریب ندهیم.
مسئله عمده و اصلی جوانان برای ازدواج نه دلایل اقتصادی است و نه هیچ یک از دلایلی که مطرح شد. مسئله این است که جوانان قبل از ازدواج نسبت به تمامی نشانههایی که میبینند کم توجه هستند و از کنار آنها به راحتی میگذرند. ازدواج نه تنها یک هندوانه دربسته نیست بلکه بسیار هم باز است.
نبی مکرم اسلام میفرمایند: مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً لِمَالِهَا وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ مَنْ تَزَوَّجَهَا لِجَمَالِهَا رَأَى فِیهَا مَا یَکْرَهُ وَ مَنْ تَزَوَّجَهَا لِدِینِهَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ ذَلِکَ: هر که با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال وی واگذار میکند و هر که با او به خاطر جمال و زیباییاش ازدواج نماید، در او چیزی را که خوشایند او نیست، خواهد دید و هر که با وی به خاطر دینش ازدواج کند، خداوند تمامی این مزایا را برای او جمع میکند. ایشان در روایت دیگری میفرمایند: شخصی که ازدواج میکند در حقیقت نصف دین و آئین خود را حفظ کرده است. پس بر او لازم است که برای حفظ باقیمانده آن تقوای الهی را پیشه خود سازد. بیشترین اهل جهنم انسانهای بیهمسر هستند. امام صادق(ع) نیز در خصوص این امر حیاتی و مهم میفرمایند: من ترک التزویج مخافة الفقر فقد اساء الظن بالله عزوجل، انالله عزوجل یقول. ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله: هر کس از ترس فقر ازدواج نکند نسبت به لطف خداوند بدگمان شده است، چراکه خداوند میفرمایند اگر آنان فقیر باشند خداوند از فضل و کرم خود بینیازشان میکند.
ازدواج را با هندوانه مقایسه نکنیم
جملاتی چون ازدواج هندوانه سربسته است برای توجیه اشتباهاتی است که افراد در انتخابهایشان مرتکب شدهاند تا به این وسیله مسئولیت انتخابهای اشتباه خود را به گردن نگیرند و از زیر بار چنین مسئولیتی شانه خالی کنند. تا زمانی که فرار از پذیرش مسئولیتهای انتخاب در کار باشد مشکلات ناشی از ازدواج چون بدبینی و سوءظن، دست بزن (خشونت)، اعتیاد، عدم تفاهم، دخالتهای دیگران و طلاقهای پی در پی و... تمامی نخواهد داشت.
تمامی مشکلات مطرح شده (جز بحرانها و اتفاقات پیش بینی نشده در زندگی مشترک آینده) با به دست آوردن شناخت قابل پیشگیری است. اگر خشونت یکی از بدترین و دردناکترین دلایل طلاق و اختلاف در خانوادهها باشد یک روزه و یک شبه و دقیقاً روز پس از ازدواج این آفت به جان خانواده نخواهد افتاد.
در مراجعان خود به کرات شاهد این خشونت قبل از ازدواج بودهام و ایشان را نسبت به این موضوع آگاهی دادهام اما ترجیح بیشتر این افراد بر آن است که این نشانهها را کم اهمیت و ناچیز جلوه دهند و فقط کاری کنند و طوری رفتار نمایند تا به فرآیند ازدواج و زندگی مشترک برسند به این امید که پس از ازدواج و با زیر یک سقف رفتن همه چیز تغییر مییابد و نسبت به قبل اوضاع بهتر خواهد شد.
این دقیقاً همان نقطهای است که در آیندهای نه چندان دور افراد از ازدواج ناامید شده و طلاقها یکی پس از دیگری رخ خواهد داد و ازدواج هراسی روز به روز بیشتر خواهد شد، حتی اگر طلاق قانونی هم رخ ندهد شاهد طلاقهای عاطفی خواهیم بود که پیامدها و عواقب آن اگر بیشتر از طلاق قانونی نباشد کمتر از آن نیست.
ازدواج بدون مشکل نداریم
سالمترین و موفقترین ازدواجها، مشکلات و استرسهایی برای شما به ارمغان میآورند چه برسد به ازدواجهایی که از ابتدا مشکل دار بوده است. در واقع یک ازدواج موفق از مشکلات شما نمیکاهد، ازدواج پیمانی است که در آن تعهد و مسئولیت حرف اول را میزند، بنابراین در اوایل هر ازدواجی افراد بالغ نیز در پذیرش و انجام این تعهد به طور طبیعی دچار مشکل خواهند شد.
نوع برخورد با چنین مشکلاتی است که یک ازدواج را موفق یا ناموفق میکند. ازدواج را میتوان مانند هر کالای با ارزشی دانست که مطمئناً هنگام تولید در کارخانه یک کاتالوگ همراه آن میکنند تا شما را از نحوه صحیح استفاده کالا مطلع سازند. متأسفانه در ازدواج و روابط زناشویی و برخورد با مشکلات افراد نگاه دقیقی به این کاتالوگ نکرده و به آسانی و با کم بینایی از کنار کاتالوگ به این مهمی گذر میکنند.
در فرهنگ کنونی ما تغییر باور «شاهزادهای سوار بر اسب سفید» نسبت به ازدواج کاری بس دشوار است،چراکه از کودکی مرتباً به فرزندانمان این جملات را میگوییم:«ان شاءالله عروسیت، ان شاءالله تو لباس سفید ببینمت، ان شاءالله رخت دامادیت رو بپوشی.» از نظر ما والدین، اینها بهترین جملاتی است که به فرزندانمان میگوییم غافل از آنکه همین جملات بلای جان فرزندانمان در آینده خواهد شد، زیرا برای آنها دنیایی شیرین و بدون چالش ترسیم میکنیم.
باورهایی که در دوران طفولیت به کودکان داده میشود بسیار ریشهایتر و قویتر نسبت به باورهایی است که در دوران نوجوانی و جوانی خودش کسب میکند. با گفتن این جملات از زبان اطرافیان و شنیدن آن از سوی کودکان به او فقط همین پیام منتقل خواهد شد که وقتی بزرگ شدی تنها کار مهمی که برای انجام دادن داری ازدواج است و پوشیدن لباس عروسی و نشستن بر سرسفره عقد و نه چیز دیگری. این در حالی است که به کودکمان نگفتیم اهمیت پیمان ازدواج در چیست؟ یا چرا ازدواج میکنیم؟ در این پیمان به چه چیزهای متعهد خواهیم شد؟ و برای این پیمان بهترین و مهمترین معیارها با توجه به خواستههای هر کدام از ما در زندگی چه میتواند باشد؟ و چگونه میتوان به بهترین شناخت قبل از ازدواج رسید؟ و چه کسی با چه خصوصیات اخلاقی در این پیمان میتواند ما را همراهی کند؟
این روزها والدین نه تنها چنین آگاهیهایی را به فرزندانشان نمیدهند، بلکه گارد محکمی در مقابل ارائه چنین آگاهیهایی میگیرند که فرزند شش یا هفت ساله من متوجه چنین مسائلی نمیشود که من بخواهم چنین آگاهیهایی را به او بدهم یا اینکه برای سن او مطرح کردن چنین مسائلی بسیار زود است.
در پاسخ به این والدین باید گفت چطور کودکان میتوانند شاهد نزاع و درگیریهای بیپرده یا ناامیدی و شکست در ازدواج شما باشند، اما نمیتوانند خصوصیات یک ازدواج سالم را شنونده یا بیننده باشند. کودکان در این سنین مرتباً نقش خود را از والدین تقلید میکنند و این مشاهدات در آیندهای نه چندان دور بهترین سرمشق برای آنها میشود.
آموزش تفکر به فرزندان
مهمترین مشکل والدین ما ندانستن و نداشتن مهارت صحبت با کودکان به روشی ساده است و اینکه چگونه کودکان را با صحبتهای ساده دعوت به تفکر کنند، در حالی که زبان تفکر بهترین زبان آموزش به کودکان است.
اگر بتوانیم به نوجوانان و کودکان امروز با زبان تفکر آموزش دهیم که در فرآیند ازدواج قبل از هر چیز در راه شناخت باشند و نسبت به علایم و نشانههای شخصیتی طرف مقابل حساس و آگاه (به دور از هر شک و تردید و سوءظن) میتوانیم در آینده شاهد شکلگیری خانوادههایی با بنیاد محکمتر باشیم، بنابراین یکی از بهترین انتخابهای موفق قبل از ازدواج در نظر گرفتن شناخت حاصل از ویژگیهای شخصیت طرف مقابل است.
توجه کنید فردی که برای ازدواج کاندیدا کردید چه خلق و خویی دارد؟ چگونه با شما رفتار میکند؟ کم حرف است یا پرحرف؟ تندخو است یا دمدمی مزاج؟ پرخاشگر و عصبی است یا منعطف و سازگار؟ اهل ابراز احساسات کلامی است یا خشک و خالی از هرگونه ابراز کلامی؟ نسبت به رفت و آمدها و معاشرتهای شما چه واکنشی نشان میدهد؟ لجباز و خودخواه است یا به نظرات شما نیز احترام میگذارد؟ در مواقع اختلاف و مشاجره چگونه برخوردی دارد؟ همه و همه این موارد میتواند شما را به یک انتخاب مناسب هدایت کند.
همسر ایدهآل نداریم
با در نظر گرفتن تمامی این موارد باز هم نمیتوان منتظر یک همسر ایدهآل و انتخاب بیعیب و نقص بود، چراکه خود ما نیز ایدهآل و بیعیب و نقص نیستیم، بنابراین شناخت حاصل از ویژگیهای شخصیت، نگاه واقع بینانهتری را در انتخاب به شما میدهد. مهمترین اصل در یک انتخاب موفق آن است که با توجه به در نظر گرفتن 50 درصد از معیارهایی که در اولویت هستند، طرف مقابل شما آن را دارا باشد. این اولویتها شامل تفکر و خاستگاه شما از ازدواج و تشکیل خانواده میشود.
میتوان گفت افراد در همه جای دنیا تشکیل خانواده و داشتن خانواده را با افتخار به دیگران اعلام میکنند،چراکه خانواده را یکی از مهمترین و مقدسترین ارکان جامعه میدانند. این در حالی است که در جامعه ایران مطرح کردن اعلام ازدواج و داشتن خانواده، بیشتر اوقات با شوخیهای زنندهای همراه است و توصیف میشود: «رفتی قاتی مرغها؟ چند سال پیش اسیر شدی؟ مجردی و از هفت دولت آزاد و...»
زمانی که در صحبتهای روزانه این جملات زننده عادی را نادیده بگیریم خود به خود از اهمیت و ارزش ازدواج و احترام به جنس مخالف کاسته و به کم بینایی قبل از ازدواج نیز دچار خواهیم شد و شاهد شکلگیری جبهههایی نامرئی بین هر دو جنس (زن و مرد) در جامعه نسبت به یکدیگر خواهیم بود و کودکان نیز شاهد همه این رفتارها و گفتارهای ما خواهند بود، بنابراین نمیتوان از کودکان در آینده توقع داشت بهتر از آنچه اکنون ما هستیم و به آنها میدهیم، باشند.
اول شناخت، بعد عاشقی
فرجام سخن اینکه اگر مجرد هستید قبل از ازدواج در راه شناخت باشید نه عاشق شدن، این اطمینان را به شما میدهم که پس از شناخت کافی و سالم وقت برای عاشق شدن و عاشقی کردن بسیار است. اگر هم متأهل هستید از این پس بیشتر به اظهارنظرهایتان در باره ازدواج (به خصوص جلوی فرزندانتان) دقت کنید. اگر شما در ازدواجتان با شکست مواجه شدید یا چندان رضایتی از آن ندارید دلیل بر آن نیست که پیمان ازدواج مشکلی داشته باشد، لازم است بار دیگر نگاه عمیقتری به انتخابتان و نوع توقعهایتان از زندگی مشترک بیندازید و به خودتان این فرصت را بدهید تا با افرادی که در این زمینه متخصصان امینی هستند مشورت کنید.
ریحانه نظیریراد روانشناس
منبع: جوان
خیلی خوب بود از شما متشکرم